متن روضه شهادت امام جواد

08:09 - 1402/03/28

متن روضه شهادت امام جواد علیه‌السلام

متن روضه شهادت امام جواد

روضه امام جواد علیه السلام

آقایی که در کودکی یتیم شد. در سن چهار سالگی پدرش مدینه را ترک کرد، در حالی که جوادالائمه اشک می ریخت و گریه می کرد. بعضی ها به حضرت گفتند: این فرزند را با خودتان ببرید. فرمود: باید جوادم بماند.

جوادالائمه علیه السلام نزدیک سه سال پدر بزرگوارش را ندید تا روزی که خبر شهادت پدر را شنید و عزادار شد. امام جواد در کودکی یتیم شد، آن هم نه یتیمی که پدرش تا آخرین لحظه کنارش باشد، بلکه یتیمی که حداقل سه سال پدرش را ندیده بود. پدر بزرگوارش ایران بود؛ او با امام جواد در مدینه مکاتبه داشتند. گاهی نامه می داد و در نامه می نوشت: نور چشمم، میوه ی قلبم.

امام رضا خیلی به جوادالائمه علاقه داشت. خداوند این اولاد را درسن چهل یا چهل و هفت سالگی، به امام رضا داد و لذا وقتی به دنیا آمد، فرمود: با برکت تر از این مولود، مولودی به دنیا نیامده است.

وقتی به دنیا آمد، امام رضا برایش گریه کرد و فرمود: پسرم از روی غضب به شهادت می رسد. پسرم مسموم می شود. فرمود: بابی انت و امی؛ پدر و مادرم به قربانت که آسمان ها برایت گریه می کنند. اهل زمین برایت گریه می کنند. فرشته ها برایت گریه می کنند. می دانید چه وقت این ها را فرمود؟ وقتی قنداقه امام جواد را دست امام رضا دادند. در آن موقع فرمود: پدر و مادرم به قربانت، وقتی به شهادت می رسی فرشته ها برایت گریه می کنند. اهل آسمان ها برایت گریه می کنند.

امام جواد، باب الحوائج است، مخصوصا جهت حاجت های دنیا. اگر امام رضا را به این آقازاده قسم بدهی، اگر فاطمه ی معصومه را به پسر برادرش قسم دهی، عنایت می کنند. امام جواد در دوران جوانی به شهادت رسید؛ 25 سال داشت.[1]

السّلام علیک یا اباجعفر یا محمد بن علی ایّها الجواد یا بن رسول الله. ان شاء الله برویم کاظمین کنار قبرش، و از نزدیک بگوییم: یا جواد الائمه، ادرکنی.

عزت عالمین می خواهم

طوف قبر حسین می خواهم

سفر کاظمین می خواهم

یا جوادالائمه، ادرکنی

آقا جان، ما امروز تو رت واسطه قرار دادیم. راوی می کوید: مدینه پیش امام هادی بودم، امام هادی هشت سال داشت [پدرش به شهادت رسید، در کودکی یتیم شد]، یک وقت دیدم اشکش جاری و آقا جا به جا شد. گفتم: آقا چه شد؟ فرمود: الان توفّی ابو جعفر؛ الان بی بابا شدم. الان بابام به شهادت رسید. گفتم: آقا الان شما مدینه هستید بابای شما بغداد، فاصله زیاد است!

فرمود: می دانم، به من خبر دادند پدرم غریبانه مسموم شد و به شهادت رسید. آقا جان امام هادی، خبر شهادت بابایت را این گونه فهمیدی، اشک تان جاری شد، رنگ تان تغییر کرد، قلب تان از جا کنده شد. ام کربلا می دانید خبر شهادت امام حسین را چگونه به بچه هایش دادند؟! آن زمان که سر بالای نی رفت، آسمان تیره و تار گشت، زین العابدین، امام سجاد صدا زد: عمه به خدا بی بابا شدیم. عمه به خدا یتیم شدیم!

روضه خوان : حجت الاسلام رفیعی

منبع : کتاب روضه های استاد رفیعی، ص74.

روضه امام جواد

متن روضه امام جواد

اُفتاده بود تشنه لب و آه می کشید

آقا! من بمیرم  که شما آه نکشی تنهایی تو حجره...

اُفتاده بود تشنه لب و آه می کشید

فریاد بی کسیش به جائی نمی رسید

همش میگن:روضه ی امام جواد شبیه جدش ابی عبدالله است،هر دو تشنه بودن،باز امام جواد یه رمق داشت یه آه بکشه،ارباب ما ابی عبدالله سه ساعت تو خون خودش دست و پا زد،هزار و نهصد و پنجاه زخم مگه شوخیِ؟...امام جواد به دیوار حجره تکیه داد و آه کشید....اما ابی عبدالله به نیزه شکسته ها تکیه داد و آه کشید......

 مجموعه ای ز مقتلِ اولاد فاطمه است

پس روضه هاش می طلبد گریه ی شدید

باید به پای روضه ی این سَرورِ صبور

سر را شکست ... گریبان ز غم درید

 چرا؟ مگه چی شده؟..

کف می زدند، با نَفَسِ آتشین او

چندین کنیزِ پَستِ زنا زاده ی پلید

شرمنده ام ز حضرت زهرا از این کلام

آنقدر ناله زد ز عطش، تا نفس بُرید

شاعر:مجتبی روشن روان

 چهل شب دیگه،شبِ عاشورایِ حسینِ،اونایی که شب عاشورا ناله میخوان،نفس میخوان....بگم: یا جواد الائمه! تشنگی سختِ،مادر شهید حججی می گفت: همه صحن های پسرم رو دیدم،هیچ کجا دلم آتیش نگرفت،اسارتش رو دیدم،دست بستنش رو دیدم،حتی سر بریدنش رو دیدم،جیگرم کباب نشد،گفت: یه جا جیگرم سوخت، اونجایی که دیدم پسرم رو دارن سوار ماشین می کنند،دوربین اومد تو صورتش،تا نزدیک شدم دیدم لبای بچه ام خشکِ،فهمیدم بچه ام تشنه است،کاشکی آبش میدادن... بُنَیَّ! قتلوک، ذبحوک و مِنَ الماء منعوک

مادرِ آب کجایی؟ پسرت آب نخورد

روضه اینِ:بعضی نقل ها نوشته روز عاشورا ابی عبدالله روزه بوده،تو اون گرما،تیر و نیزه،زخم،خون از بدن برِ آدم تشنه میشه،من نمیدونم اون عطش،چه عطشی بود؟ کسی که هزار و نهصد و پنجاه زخم داره،یه بدن مگه چقدر جا داره که زخم بخوره؟با عقل جور در نمیآد،سید بن طاووس تو لهوفش نوشته...

می دونی چه جوری زدن؟ می اومدن می رسیدن به بدن،می دیدن جای سالمی نداره،نیزه تو جای قبلی فرو می کردن،شمشیر تو جای قبلی...زخم تو جای زخمِ قبلی،یه جای سالم تو بدنِ آقایِ ما نذاشتن،حسین....بیخود نبود عمه ی سادات رگها رو بوسید..

این کشته ی فتاده به هامون حسینِ توست

این صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست

این ماهیِ فتاده به دریایِ خون که هست

زخم از ستاره بر تنش افزون حسینِ توست

حسین...

پی نوشت:

[1] منتهی الآمال، ص1113.

منابع: حوزه نت و آئین مستان

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
9 + 2 =
*****