شهید شوریده

13:07 - 1402/03/30

حسین در سال ۱۳۳۵ در روستای دلوئی شهرستان گناباد دیده به جهان گشود. دوران کودکی و دبستان را در همان روستا گذراند و در همه سالهای تحصیلی ابتدائی شاگردی ممتاز و رتبه اول را کسب می نمود که از طرف آموزش و پرورش شهرستان لوح تقدیر گرفت.

شهید شوریده هفت ساله بود که نماز می خواند و در چیدن زعفران که صبح های زود فصل پاییز انجام می شود همکار و همیار بود به طوری که دست هایش ترک خورده بود .سالهای اول و دوم دبیرستان را در شهرستانهای گناباد و طبس گذراند و بعد از آن به علت این که رشته مورد علاقه اش ریاضی بود و شهرستان گناباد ریاضی نداشت به مشهد رفت و در دبیرستان خصوصی دانش و هنر دیپلم ریاضی را گرفت پس از آن در کنکور سراسری شرکت نمود و در سه رشته نفت، مهندسی مکانیک و دانشگاه شیراز قبول شد، ولی او رشته مورد علاقه اش رشته مکانیک دانشگاه صنعتی را انتخاب و راهی تهران شد. در جریان تحصیل دانشگاه که هنوز خبری همه جانبه از انقلاب نبود در اعتصابات سیاسی و انقلابی دانشگاه شرکت می کرد .

شهید شوریده در این اعتصابات به وسیله مأمورین ساواک که در داخل دانشگاه زیاد بودند شناسائی و در خیابان حافظ دستگیر و به زندان انتقال می یابد و پس از مدتی بلاتکلیفی و اذیت و آزار با سپردن وثیقه نقدی آزاد می شود. شهید شوریده بعد از آزادی از زندان با چند نفر دیگر از دوستانش راهی شهرستان قم می شود پس از زیارت حضرت معصومه علیهاسلام به محض خروج از حرم مجدداً توسط مأمورین ساواک دستگیر و زندانی می شود . او پس از آزادی از بازداشتگاه نسبت به پخش اعلامیه های حضرت امام که از فرانسه مخابره می شد فعال بود و مقداری هم که تکثیر شده بود با خودش به گناباد می آورد و بین دوستان و رفقایش توزیع می نمود. در روستای دلوئی کتابخانه ای تأسیس کرده بود و جوانهای انقلابی محل را با جریانات انقلاب آشنا می ساخت در راهپیمائی ها و تظاهرات شهرستان شرکت می کرد و بیشتر درآمد کارکرد خود را خرج خرید کتاب و راه اندازی تظاهرات می نمود.

پس از پیروزی انقلاب وارد جهاد سازندگی شد و شبانه روز در کمیته مربوط خدمت به محرومان و مستضعفان را ادامه داد سپس به تهران رفت و در دانشگاه در شورای دانشجویی به مسائل سازمان دانشجویان مسلمان نیز رسیدگی می نمود و در جلساتی که برای بنیانگذاری جهاد سازندگی تشکیل می شد شرکت داشت.

در مردادماه سال ۵۸ برای فعالیت در جهادسازندگی گنبدکاووس به آن دیار رفته بود و مسئولیت جهاد بخش کلاله را به عهده داشت. حسین را هر وقت مشاهده می کردیم چهره اش خاک آلود و لباسهایش چرب و روغنی بود و لذت کار برای مردم را چشیده بود. در همان سال بود که برای آغاز یک زندگی مشترک آماده می شد. پس از انتخاب همسر مورد نظرش در آبان ماه سال ۵۸ روز عیدغدیر مراسم ازدواج ساده ای برگزار و زندگی مشترک حسین آغاز گردید. ادامه زندگی نورانی این شهید از زبان همسرش خواندنی تر است:

«پس از یک هفته که از ازدواج گذشت با هم به لانه جاسوسی آمریکا رفتیم و حسین در واحد اطلاعات لانه جاسوسی مشغول کار شد. حسین عزیز مثل این که برای کار و فعالیت ساخته شده بود در هر کجا کار سخت و مشکلی که خدمت به جامعه محسوب می شد حضور داشت در جلسات شورای مرکزی جهاد برنامه ریزی سمینارهای جهاد از ساعت ۶ تا ۱۰ شب مشغول کار بود. در امور استانها مرتب در مسافرت بود گاهی وقت ها می گفت: احساس می کنم که شغلم شوفری و رانندگی است زیرا آن قدر در راهها و جاده ها وقت می گذراند که شش ماهه اول ازدواجمان کلاً در مسافرت بود.

شهید شوریده

شهید شوریده

با وجود خستگی شدید و کارهای فوق العاده که انجام می داد خودش را مدیون انقلاب می دانست و می گفت من دین خود را ادا نکردم در رابطه با امام و انقلاب می گفت خداوند منت بزرگی بما کرده که چنین امامی و رهبری بما عطا کرده و ما لیاقت این امام بزرگوار را نداریم نسبت به دنیا و مال دنیا بسیار بی توجه بود و در هزینه کردن بیت المال بسیار سخت گیر و دقیق؛ در پوشیدن لباس و تهیه آن اهل مراعات بود و به دور از تجمل و اسراف. او در جهاد سازندگی مشاغل حساس و مدیریتی داشت مدتی مسئول پشتیبانی جنگ کرمانشاه بود و مدتی مسئولیت دفتر بررسیهای سیاسی جهاد سازندگی را همراه با شهید رجب بیگی به عهده داشت .

بعد از شهادت مهدی به دست منافقین ضربه روحی سنگینی به شهید شوریده وارد شد، به طوری که از آن دفتر بیرون آمد و در سمت قائم مقام امور استانهای جهاد سازندگی مشغول کار شد بعد از تجاوز صدامیان کافر به ایران اسلامی و اشغال شهر بستان تصمیم گرفت پس از پایان ترم دانشگاه به جبهه برود یک شب آمد به منزل و شروع به گریه کرد همسرش علت را سؤال کرد و او در جواب گفت جنگ دارد تمام می شود و من هیچ کاری برای جبهه انجام ندادم همسرش به او پیشنهاد داد اگر میل به جبهه رفتن دارید من موافقم تا این پیشنهاد را شنید با خنده استقبال کرد. گاهی هم خانواده را با خبر شهادت دوستانش آماده می کرد. اندکی بعد خداوند فرزندی به آن ها عطا کرد که اسم او را علی گذاشتند. که ان شاءالله ادامه دهنده راه پدر شهیدش خواهد بود.
شهید شوریده عازم جبهه شد و از زیر قرآنی که مادرش گرفته بود گذشت. درست ساعت ۶ بعدازظهر روز پنجشنبه نهم اردیبهشت به سوی جبهه جنگ حرکت نمود و در ۱۴ خرداد ۱۳۶۱ در عملیات بیت المقدس به شهادت رسید و روز ۱۷ خرداد که مصادف با ایام ولادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به خاک سپرده شد.»

منبع: آفتاب آنلاین

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 5 =
*****