در طول تاریخ، فروپاشی امپراطوریهای بزرگ به وفور مشاهده میشود؛ اما در بسیاری از موارد، یک قدرت و محرک بیرونی موجب نفوذ سیاسی و اضمحلال فرهنگی و در نتیجه فروپاشی شده است.
تاریخ چند هزار ساله بشریت، سرشار از تحولات عظیم و جنگ قدرت بوده است؛ امری که در آن امپراطوریهای قدرتمندی شکل گرفته و پس از سالیانی دچار فروپاشی و اضمحلال شدند.
به عنوان مثال میتوان به امپراطوری هخامنشیان، امپراطوری روم در اروپا، امپراطوری پرتغال و اسپانیا در قرن 15 و... اشاره کرد؛ قدرتهای عظیمی که پس از سالها حکومت به دلایل مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و... دچار فروپاشی درونی شده و به تاریخ پیوستند.
یکی از این قدرتها اتحادیه جماهیر شوروی بود. این اتحادیه در نتیجه یک انقلاب در اکتبر سال 1917 توسط "بلشویکها" به رهبری «ولادیمیر لنین» که دولت موقت جانشین امپراطوری روسیه را سرنگون کردند، روی کار آمده و با تصرف مناطق تحت حمایت ارتش سرخ که مورد حمایت انگلیس بود، اتحادیه جماهیر شوروی در سال 1922 تشکیل شد. این کشور تا سال 1991 که دچار فروپاشی شد، قدرت بلامنازع جهان بود.
نکته قابل توجه این است که در فروپاشی این اتحادیه، یک کشور و عامل بیرونی نقش اصلی را ایفا کرده و آن کشور آمریکا است که از طریق یک پروژه سیاسی با استفاده از مخالفان داخلی و نفوذ به ارگانهای مهم، استحاله فرهنگی و در ادامه جنگ اقتصادی و تحریم نقش اصلی را در فروپاشی شوروی ایفا کرد.
در همین رابطه ذکر چند دلیل از کلام رهبری برای علت فروپاشی شوروی قابل توجه است:
1- اتحاد؛ اتحاد کشورهای غربی به فرماندهی آمریکا نقشی مهم در این فروپاشی داشته است؛ چراکه آنها شوروی را مانعی بزرگ برای سیطره خود بر جهان میدانستند؛ نکتهای که رهبری بر آن تأکید داشته و فرموده است: همه غرب و همه اروپا در این زمینه به شدّت با آمریکا همکاری میکردند.[1]
2- عوامل داخلی؛ نکته دیگر، استفاده از عوامل داخلی شوروی بود؛ از یک سو، استفاده از مخالفان و نفوذیهای داخلی در دستور کار قرار گرفت؛ دولت آمریکا در سال 1917 ده هزار نیروی خود را برای کمک به این کشور در جنگ وارد روسیه کرده و تا سه سال در این کشور حضور داشتند؛ هر چند این نیروها از روسیه اخراج شدند؛ اما نفوذ و تأثیرگذاری بر محافل سیاسی در این دوره افزایش یافت؛[2] از سویی دیگر، استفاده از پارامترهای دیگری مانند فقر اقتصادی، فشار بر مردم، فساد اداری و... تأثیر زیادی در این فروپاشی داشت.
3- جنگ رسانهای؛ شاید بتوان گفت مهمترین و تأثیرگذارترین عامل، جنگ رسانهای غرب علیه شوروی بود که به وسیله تابلو، روزنامه، فیلم و... اجرا میشد؛ رهبری در مورد این عامل فرموده است: اگر کسی محاسبه کند، میبیند که حدود پنجاه، شصت درصدِ آن مربوط به تأثیر رسانهها و ابزارهای فرهنگی بود.[3]
در همین رابطه «گورباچف» شخصی جوان و روشنفکر بود که دو شعار را در دستور کار خود قرار داد، شعار پرسترویکا و گلاسنوست؛[4] معنای شعار اول در فارسی بازسازی و اصلاحات اقتصادی است و معنای شعار دوم اصلاحات اجتماعی، آزادی بیان و... است.
در مورد شعار اول، آمریکاییها که هر پیشرفتی در شوروی را انکار میکردند، برای جلب اعتماد گورباچف به تحلیل، تشویق، جهتدهی و تأیید طرحهای اصلاحاتی گورباچف در رسانهها پرداختند. اقتصاددانانی، چون "مایکل برنستام"، "مایکل المان" و "ولادیمیر کنتوروویچ" معتقدند «پرسترویکا انرژی کارآفرینی را آزاد کرد؛ اما نه به گونهای که اقتصاد، بازار جدیدی ایجاد کند. کارآفرینان به سبک شوروی داراییهای اقتصادی دولت را خالی کردند و منابع ارزشمندی را در قالب دلار صادر کردند و راه را برای دزدسالاری الیگارشی هموار نمودند».[5]
پس از گذشت مدتی، آمریکا با استفاده از سیاستهای «ادوارد برنایز»، مدلی را برای جنگ فرهنگی و ایدئولوژیک علیه روسیه به نام «مهندسی عدم رضایت» در پیش گرفت؛ در این مدل با استفاده از قدرت رسانه و سینما به ترویج مصرف گرایی و تبلیغ سبک زندگی غربی پرداخت و عدم رضایت از زندگی را به مردم شوروی القا کرد که در واقع موجب اضمحلال فرهنگی شوروی شد.[6] سمبلهای لباس و مکدونالد نمونهای از این جنگ فرهنگی بود.
در این بین با حمایت و تبلغات رسانهای از شخصی به نام «یلتسین» که فریادِ "این شعارها فایده ندارد و اصلاحات دیر انجام میشود" و... را سر میداد، او را یک چهره اصلاحطلب مظلوم معرفی کردند و باعث بالا رفتن شوق مردم نسبت به وی شدند؛ در ادامه کودتایی در شوروی به راه افتاد که با یک جنجال رسانهای، اعلام شد که یلتسین کودتاچیها را در خواب دستگیر و کودتا تمام شده است؛ اما خبری از واقعیت منتشر نشد.
این اقدام باعث شد، یلتسین شخص اول و گورباچف شخص دوم مملکت شود؛ لذا وی برای اینکه از یلتسین عقب نمایند، به دلیل فشارهای تبلیغاتی مجبور شد یا شعارهای یلتسین را بدهد یا از او تبعیت کند؛ امری که استعفای گورباچف و انحلال شوروی را به دنبال داشت.
طبق فرمایش رهبری، هدف از جنگ رسانهای غرب این بود که شوروی، مانند برزیل یک کشور دسته سوم شود؛ اما به دلیل داشتن مردم قوی، پیشرفت صنعتی، اتمی و... این هدف محقق نشد و کشور قدرتمند روسیه شکل گرفت.[7]
بر این اساس، شعارهای اصلاحات فوری، انتشار اخبار عدم پیشرفت کشور، بیفایده بودن دانشهایی مانند نانو، هستهای و... جنگ رسانهای دشمن برای فروپاشی کشورهاست؛ امری که در مورد جمهوری اسلامی نیز تئوریزه شده است.
پینوشت:
[1]. بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۷۹/۰۴/۱۹، https://b2n.ir/p86661.
[2]. اسپوتنیک، https://b2n.ir/t25730.
[3]. بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۷۹/۰۴/۱۹، https://b2n.ir/p86661.
[4]. همان.
[5]. روز پلاس، https://b2n.ir/t48963.
[6]. پایگاه اطلاع رسانی حوزه، https://b2n.ir/r74450.
[7]. بیانات در دیدار کارگزاران نظام ۱۳۷۹/۰۴/۱۹، https://b2n.ir/p86661.