امروزه مشکلات اقتصادی واقعیتی تلخ است که توانسته از انگیزه افراد زیادی برای داشتن سرمایه فرزند بکاهد. از این رو باید برای کاستن از مشکلات اقتصادی تدبیر کرد؛ اما تدبیر آن نه در فرزندگریزی؛ بلکه در اصلاح فرهنگ اقتصادی نادرستی است که بر جامعه حاکم شده است.
لطفاً اینهمه درباره فرزندآوری با وجود این وضع بد اقتصادی صحبت نکنید و روی اعصاب مردم راه نروید! آخه پولمان کجا بود؟ ما توی خرج خودمون هم موندهایم! حالا شما به ما میگید که بچه بیاریم؟ مثل اینکه در این جامعه زندگی نمیکنین؟ اصلاً از قیمت پوشک، شیرخشک و خرج دارو و درمان بچه و مادرش خبر دارین؟ ما حتی نمیتونیم ازدواج کنیم چه برسه به اینکه بچهدار بشیم! نفستون از جای گرمی بلند میشه! آها! حالا فهمیدم! شما به یک منبعی وصل هستید که ما به اون وصل نیستیم! واسه همینه که اینهمه از فرزندآوری توی این شرایط اقتصادی حرف میزنید!
این حرفها را از زبان بعضی از افراد جامعه زیاد میشنویم که به دلیل مشکلات اقتصادی از فرزندآوری پرهیز میکنند و با همین سخنان در برابر افرادی که دعوت به فرزندآوری میکنند، استدلال میآورند. مشکلات اقتصادی واقعیتی است که نمیتوان وجود آن را انکار کرد و میتواند برای افزایش فرزندآوری و جمعیت، مشکلات و سختیهایی ایجاد کند؛ اما هیچگاه نمیتواند مانع اصلی آن باشد. در واقع بُروز بسیاری از مشکلات اقتصادی، از نگاه نادرست به اقتصاد و فرهنگ ناصحیح اقتصادی ناشی میشود. امور فرهنگی و نوع تربیت اقتصادی، نقش زیادی در اقبال و عدم اقبال مردم به فرزندآوری داشته و از قضا شیطان هم از همین راه، ورود بیشتری پیدا میکند.
شیطانی که قسم یاد کرده تا انسانها را فریب داده و گمراه کند، شیوههای متنوع گمراه کردن را هم به خوبی بلد است. او نقطه ضعفهای انسان را به خوبی شناخته و از همانجا به درون او نفوذ میکند. برخی از افراد آنچنان دلبسته و متمایل به ثروت هستند که هر چیزی را که مانع انباشت ثروت آنها شود، پس میزنند و کار به جایی میرسد که حتی برای فرار از داشتن فرزند که یک سرمایه مادی و معنوی بزرگ است، هزار و یک بهانه میآورند.
آری! شیطان نقطه ضعف انسان را به خوبی شناسایی کرده است. او از شاهراه رسیدن به خدا، مسیری انحرافی به سوی خود باز میکند. شیطان با وسوسههای خود، آنقدر بر آتش بخل و تنگنظری انسان میدمد و محبت دنیا را در دل او میکارد که سرمایه عواطف و احساساتش را به نابودی کشانده و به ارتکاب هر خطایی تشویق کند. بله! این شیطان است که دوستانش را از فقر میترساند و آنها را دعوت به زشتترین کارها میکند.
اگر شیطان و وسوسههای او بر جامعه مسلط شود، میتواند بر تورم اقتصادی افزوده و پیروانش را به مفاسد اقتصادی همچون اختلاس، ربا، رشوه، احتکار، کم فروشی، گرانفروشی، غش در معامله، زیادهخواهی و... دعوت کند. او آنچنان میتواند بر طبل فقر بکوبد که صدای ترسناک و گوشخراش آن حتی افراد ثروتمند را به ارتکاب خطای بزرگ قتل و آنهم از نوع فرزندکُشی راضی کند. راهبرد ثابت شیطان این است که افراد خداباور را از فرزندآوری منصرف کند.
اهریمن از فقر میترساند و نتیجه فقرهراسی او میتواند به قتل اولاد نیز منتهی شود. البته تاکتیکهای دعوت او به فرزندکشی در طول زمان و همگام با پیشرفت علم و فناوری، امروزیتر میشود. او که زمانی زنده بهگور کردن فرزند در قبر را برای غلبه بر ترس فقر پیشنهاد میکرد، امروزه بسیار اتو کشیده و تر و تمیز دعوت به فرزندکشی در قالب اموری مانند سقط جنین و... میکند تا فرزندکشی اعراب دوران جاهلیت را تداعی نکند.
یقیناً انسانها باید برای رفع مشکلات اقتصادی تلاش کنند و زمینه را برای افزایش فرزند فراهم کنند؛ اما نباید فراموش کنند که خداوند هم به عنوان اساسیترین حقیقت هستی و به وجود آورنده آن، همواره در این جهان حضور داشته و میتواند نیازهای مردم را برطرف کند. مشکلات اقتصادی به هر اندازه هم که بزرگ باشند، از خداوند که بزرگتر نیستند!
خداوند همواره خودش را روزیدهنده انسان و و فرزندانش معرفی میکند. از این رو فرزندکُشی را خطایی بزرگ معرفی کرده و از آن پرهیز میدهد. بسیاری از کسانی که توصیه به فرزندآوری میکنند، در همین جامعه زندگی میکنند و از قضا از نظر ثروت و دارایی، در حد متوسط و کمتر از متوسط و حتی گاهی فقیر هم هستند؛ اما آنها به منبعی بی انتها متصل و دلخوش هستند و میدانند که او روزی هر انسانی را به اندازه، به موقع و آبرومندانه عنایت میکند. آنها بر همین اساس تجربه لطف خدا با خود را با دیگران به اشتراک میگذارند تا آنها هم سبک زندگی اقتصادی خود را با دستورات خدا هماهنگ کنند. والدینی که دل در گرو خدا دارند یقیناً وعده روزیرسانی خدا را بر وعده فقر شیطان ترجیح میدهند. آنها نه تنها حق حیات را از فرزند خود نمیگیرند؛ بلکه ادامه حیات خود را در گرو داشتن فرزندانی فراوان تعریف میکنند که نقش یادگاری را برای آنها دارند.