نگاه اسلام به دو مقوله ازدواج و طلاق، نگاهی مترقی است. هر انسان عاقلی که بین نگاه اسلام و مسیحیت در این دو مقوله مقایسه کند، به تفاوت فاحش بین آن دو پی خواهد برد.
بهتازگی در کوتاهنوشتهای خواندم که یکی از روشنفکرنماها در مقایسه نگاه اسلام و مسیحیت به ازدواج گفته بود: ازدواج در قرآن، صرفا یک قرارداد بین زن و مرد است که بهسادگی میتواند از جانب مرد کنسل شود و هر مرد هر وقت خواست میتواند چندین زن دیگر نیز بگیرد؛ اما در مسیحیت، گفته شده که مرد باید چنان زنش را دوست داشته باشد که مسیح کلیسا را دوست دارد و جانش را برای او بدهد. در صحبت مسیح نیز ایدهآل خدا برای زن و مرد، یک همسر دانسته شده که با هم یکی بشوند.
نمیدانم که آیا این افراد خود را به نفهمی زدهاند یا اینکه واقعاً توانایی درک ابتداییترین مسائل را نیز ندارند و یا مسأله چیز دیگری غیر از اینهاست؟ چه بسا این اشخاص قصد دارند تا با سوار شدنِ بر سکوی جهلِ برخی از مردم، خود را بهعنوان انسانهایی فرهیخته و همه چیز فهم، معرفی کنند. بهترین اقدام برای جلب توجه این است که انسان حرفهای به ظاهر قشنگی را در سطح جامعه مطرح کرده و نظر طیف خاصی همچون زنان را به خود متوجه سازد.
واقعیت چیست؟
واقعیت آن است که نگاه اسلام به ازدواج در مقایسه با مسیحیت نگاهی بسیار مترقی بهشمار میرود؛ بهگونهای که با یک حساب سر انگشتی، هر عاقلی به تفاوتِ فاحشِ بین آن دو، پی میبرد.
در شریعت کنونی مسیحیت که به دست ما رسیده، اصلاً بر امر ازدواج سفارش نمیشود. در نامهای از پولس قدیس میخوانیم: «لیک به مجردان و بیوهزنان میگویم که ایشان را نیکوست که مثل من بمانند لیکن اگر پرهیز ندارند نکاح کنند».[1] او علت این مجرد بودن را اینچنین ذکر میکند: «شخص مجرد در امور خداوند میاندیشد که رضامندی خدا را بجوید و صاحب زن در امور میاندیشد که چگونه زن خود را خشنود سازد».[2] کاتولیکها وارتدوکسها نسبت به روحانیت و کشیشان خود پا را از این فراتر گذاشته و ازدواج را برای ایشان حرام میدانند.[3] بدیهی است که با این نگاهِ تنگنظرانه به ازدواج، اگر بنا باشد مردی در صدد همسر برگزیدن باشد، مسیحیت به او تنها اجازه ازدواج با یک نفر را خواهد داد، نه بیشتر؛ دلیل آن هم نگاه منفی به ازدواج و پیروی از سنتی خودساخته است، نه رعایت حقوق زنان.
درمقابل، اسلام ضمن آنکه ازدواج و تشکیل خانواده را مایه سکونت و آرامش میداند، نسبت به ازدواج جوانان سفارش میکند. قرآن کریم دراینباره میفرماید: «و از نشانههای [قدرت و ربوبیت] او این است که برای شما از جنس خودتان همسرانی آفرید تا در کنارشان آرامش یابید و در میان شما دوستی و مهربانی قرار داد».[4] همچنین میفرماید: «مردان و زنان بیهمسر خود را همسر دهید، همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را؛ اگر فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بینیاز میسازد».[5]
اما اینکه اسلام راه را برای چند همسری مردان باز میکند، دلیلش تفاوت بینِ مرد و زن در ویژگیها و خصوصیات است، نه اینکه این دینِ آسمانی، قصد اجحاف به زنان را داشته باشد که اگر چنین بود، این حکم را مقید به رعایت عدالت در میان زنان نمیکرد. ضمن اینکه باید دانست این دستور الهی در مواقع بسیاری به نفع زنان بوده و موجب حمایت مالی و عاطفی از زنان بیوه و بیسرپرست میگردد؛ به ویژه در شرایطی که تعداد زنان آماده به ازدواج در جامعه بیش از مردان آماده به ازدواج باشد.
در خصوصِ ادعای لزوم وفاداری نسبت به همسر در مسیحیت نیز، باید گفت واقع امر آن است که این دین در نسخه فعلی خود، طلاقِ پس از ازدواج را جز در صورت خیانت جایز نمیشمارد. معنای این حرف نه تنها وفاداری زوجین نیست که بر اساسِ این قانون، اگر زن و شوهر به هر دلیلی تمایل ادامه زندگی با یکدیگر را نداشتند، تنها راه خلاصیشان این است که به یکدیگر خیانت کرده و خود را با انجام عملِ منافی عفت، از این مشکل رهایی بخشند.
در مقابل، اسلام ضمن آنکه توصیه به صبر و خویشتنداری کرده و طلاق را مبغوضترین حلال برمیشمارد و دیگران را به اصلاح رابطه طرفین دعوت میکند، راه را برای طلاق و جدایی مسالمتآمیز بازمیگذارد تا طرفین بتوانند رابطه مشروع با شخص دیگری را که با او تفاهم دارند آغاز نمایند. این حکم نهتنها جفای به زن نیست که نوعی احترام به حق انتخاب و آزادی او میباشد.
البته در این بین، اسلام برای هرکدام از زن و مرد امتیازی نیز قرار داده است. برای زن حق مهریه و نفقه را تعیین کرده است و برای مرد نیز حق طلاق را. این اقدام در حقیقت باعث ایجاد توازن در دو طرف خواهد شد؛ زیرا با این کار، نه زن میتواند با گرفتن مهریه مرد را به راحتی رها کند و نه مرد میتواند بدون پرداخت حقوق زن، او را به سادگی طلاق دهد.
پینوشت:
[1]. کتاب مقدس، رساله اول قرنتيان، فصل7، آیه8و9.
[2]. همان.
[3]. ادیاننت، ازدواج در اسلام و مسیحیت، B2n.ir/h98845.
[4]. روم: 21.
[5]. نور: 32.