خنداندن به چه قیمتی؟

13:16 - 1403/02/15

-

بسم الله الرحمن الرحیم

خنداندن به چه قیمتی

خندیدن حالتی نفسانی که بیانگر شادی و سرور قلبی در وجود انسان که از عوامل داخلی و خارجی  نشأت می گیرد.اسلام، خندیدن بیهوده و بدون پشتوانه را امری مذموم و از مصادیق جهل انسان و در مقابل خندیدن منشأشده از تعجب را امری پسندیده عنوان می کند، چنانچه امام صدق علیه السلام می فرماید:((ثلاثٌ فیهِنَّ المَقتُ مِن اللّهِ عَزَّ و جلَّ: نَومٌ مِن غَیرِ سَهَرٍ، و ضِحکٌ مِن غَیرِ عَجَبٍ، و أکلٌ علی الشِّبَعِ.)).(۱).سه چیز است که خداوند عزّ و جلّ از آنها نفرت دارد: خوابیدنِ بدون شب زنده داری، خنده [بی دلیل و] بدون تعجب، و غذا خوردن با شکم سیر. در واقع خندین بدون تعجب بواسطه عدم پشتوانه عقلانی، مصداقی از جهل انسان شمرده می شود، چنانچه امام حسن عسکری علیه السلام می فرماید:((مِنَ الجَهلِ الضَّحکُ مِن غَیرِ عَجَبٍ.)).(۲).

اما مذموم تر از خندیدن بیهوده و بدون پشتوانه تعجب، خنداندن مردم به بهای دروغ و تمسخر ارزشهای دینی می باشد، که قباحت چنین عملی برای مرتکبین آن،  موجب عذاب سخت در عالم قیامت و دور ماندن از رحمت الهی خواهد بود،پیامبر اکرم( صلی الله علیه و آله) می فرماید:((وَیلٌ لِلَّذِی یُحَدِّثُ فَیَکذِبُ لِیُضحِکَ القَومَ، وَیلٌ لَهُ، وَیلٌ لَهُ، وَیلٌ لَهُ!)).(۳).وای بر کسی که برای خنداندن مردم، سخنِ دروغ بگوید ؛ وای بر او، وای بر او، وای بر او. در روایتی دیگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:(( إِن الرجل ليَتَكَلَّم فِي الْمجْلس بِالْكَلِمَةِ الْكَذِب يُضْحِكُ بهَا جلساءه فيسخط الله عَلَيْهِم جَمِيعًا)).(۴).مردی که در مجلس حرف دروغی می زند تا هم نشینان خود را بخنداند،خدای متعال او و همه جمعیت شنونده را مورد خشم و غضی خویش قرار می دهد.

 

امام صادق علیه السلام می فرماید:((کانَ بالمَدینةِ رجُلٌ بَطّالٌ یَضحَکُ النَّاسُ منهُ فقالَ: قد أعیانِی هذا الرجُلُ أن اُضحِکَهُ یَعنِی علیَّ بنَ الحسینِ علیهما السلام قالَ: فَمَرَّ عَلِیٌّ علیه السلام و خَلفَهُ مَولَیانِ لَهُ، فجاءَ الرجُلُ حتّی انتَزَعَ رداءَهُ مِن رَقَبَتِهِ، ثُمّ مَضی فلَم یَلتَفِتْ إلَیهِ عَلِیٌّ علیه السلام، فَاتَّبَعُوهُ و أخَذُوا الرِّداءَ مِنهُ، فَجاؤوا بهِ فَطَرَحُوهُ علَیهِ، فقالَ لَهُم: مَن هذا؟ فقالوا لهُ: هذا رَجُلٌ بَطّالٌ یَضحَکُ منهُ أهلُ المَدینةِ، فقالَ: قُولُوا لَهُ: إنَّ للّهِِ یَوما یَخسَرُ فیهِ المُبطِلُونَ.)).(۵).در مدینه مرد بیکاره ای بود که با حرفهای خود مردم را می‌خنداند. روزی گفت: جانم به لب رسید و نتوانستم این مرد یعنی علی بن الحسین علیهما السلام را بخندانم. علی بن الحسین علیه السلام روزی با دو نفر از غلامان خود عبور می‌کرد که آن مرد آمد و عبای آن حضرت را از دوشش کشید و گریخت، علی بن الحسین علیه السلام به او توجهی نکرد ؛ آنها در پی آن مرد دویدند و عبا را از او گرفتند و آوردند و به دوش حضرت انداختند. حضرت پرسید: این مرد کیست؟ عرض کردند: مرد بیکاره ای است که مردم مدینه را می‌خنداند. حضرت فرمود: به او بگویید: خداوند را روزی است که هرزگان در آن روز زیان خواهند دید.

 

 

 

 

 

 

منابع

۱.صدوق، محمد بن علی، الخصال، ص۸۹/ ۲۵.

۲.مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء،ج۷۶، ص۵۹/ ۱۰.

۳.طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۵۳۷/ ۱۱۶۲.

۴.سیوطی، عبدالرحمن ابن ابی بکر، الدر المنثور فی للتفسیر بالماثور،ج۲، ص۷۱۸.

۵.صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۳۲۲/ ۲۸۹.

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
10 + 3 =
*****