تکیه بر بی‌نهایت

21:39 - 1394/02/10
چکیده: چند دقیقه‌ای بود که دو تا از هلی‌کوپترهای عراقی سنگرها را زیر آتش مستقیم گرفته بودند. اگر به این شکل پیش می‌رفت چیزی از رزمنده‌ها باقی نمی‌ماند. تیر بعد از تیر، فریاد بعد از فریاد. همه چشم به شهید وزوایی داشتند. چه میکند؟
محسن وزوايي

رهروان ولایت ـ
چند دقیقه‌ای بود که دو تا از هلی‌کوپترهای عراقی سنگرها را زیر آتش مستقیم گرفته بودند. اگر به این شکل پیش می‌رفت چیزی از رزمنده‌ها باقی نمی‌ماند. تیر بعد از تیر، فریاد بعد از فریاد. همه چشم به شهید وزوایی داشتند. چه میکند؟ چه می‌تواند بکند؟ همه با نگاه‌های متحیر و پرسشگر قدم‌هایش را دنبال می‌کردند. فشار روی قلبش زیاد بود. هر کسی سوالی می‌پرسید: پس نیروهای هوایی کجاست؟ چرا نمی‌آیند؟ چرا بچه‌ها رو به کشتن می دید؟
اما او انگار با پشتوانه‌ی بزرگترین قدرت عالم اینگونه آرامش داشت. همه ترسان، همه متحیر و منتظر. ناگهان صدایش بلند شد:
«الم ترکیف فعل ربک باصحاب الفیل».[1] بچه ها به آرامش دلشان گرم شد. نور خدا در دل‌ها روشن شد، باز هم امید برگشت، امید به کمک از جانب تنها یاریگر. انگار که ایمانش دریچه‌ی آسمان را باز کرده بود. یکی از هلی‌کوپترها تانک خودشان را به اشتباه به توپ بست. به شکلی باور نکردنی هلی کوپترها با هم برخورد کردند و او باز هم در چشمانش اعتماد بود.[2]
________________________________________
پی‌نوشت:
[1]سوره : الفيل آیه : 1 «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِأَصْحَابِ الْفِيلِ؛ آيا نديده ای که پروردگارت با اصحاب فيل ، چه کرد؟»
[2]http://www.aviny.com/News/84/02/10/08.aspx

 

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 3 =
*****