چکیده: نام «هویزه» را میتوان دوبار در تقویم ایران یکی در 27 دی ماه و دیگری 18 اردیبهشت جست چراکه هویزه در طول جنگ تحمیلی در دو مرحله به اشغال رژیم بعث عراق درآمد.
«هویزه»؛ نامی است که باید دوبار در تقویم ایران جستجو کرد.
نام «هویزه» را میتوان دوبار در تقویم ایران یکی در 27 دی ماه و دیگری 18 اردیبهشت جست چراکه هویزه در طول جنگ تحمیلی در دو مرحله به اشغال رژیم بعث عراق درآمد.
شهر هویزه در تاریخ 27/10/59 به اشغال نیروهای عراقی درآمد. تا اینکه در تاریخ 18/2/1361 با عقب نشینی دشمن، در مرحله دوم عملیات بیتالمقدس، آزاد شد. در عملیات نصر علاوه برشهادت بیش از 141 شهید، ل16 زرهی ، حدود 70 نفر از دانشجویان پیرو خط امام که در گردان سپاه سازمان یافته بودند به همراه شهید سید حسین علم الهدی به محاصره عراقیها در آمده و به شهادت رسیدند .[1]
در هویزه کربلایی به پا شد که فرزندی از تبار سیَدالشهدا با تنی چند از همرزمان به شهادت رسیدند. هویزه واقعاً کربلای دوم است. چون همانند حوادث سال 61 هجری در آنجا، اتفاق افتاد.
در کربلا آب را بر امام حسین و یارانش بستند، در هویزه هم شهید سید حسین علم الهدی و یارانش در محاصره بودند و قطره آبی به آنان نرساندند.
در کربلا تا آخرین قطره خون جنگیدند و تسلیم دشمن نشدند و گفتند «ان کان دین محمد لم یستقم الَا بقتلی فیا سیوف خذینی، اگر دین محمد جز با کشتن من محکم نمیشود پس ای شمشیرها مرا دریابید.»[2]، در هویزه هم حسین و همرزمانش تا آخرین قطره خون استقامت کردند و خود را تسلیم دشمن نکردند.
در کربلا بعد از شهادت امام حسین و یارانش با نعلهای تازه بر بدنهای غرق به خون تاختند و اجساد مطهر شهدا را له کردند،[3] در هویزه هم با شنی تانکها بر جنازه حسین علم الهدی و یارانش رفتند و بدنها را زیر زنجیرهای تانک له کردند بطوری که هیچ شهیدی قابل شناسایی نبود. فقط شهید حسین علم الهدی را با یک قرآن جیبی که همیشه داخل جیبش بود شناختند.
مقتل شهدای هویزه که محل زیارت کاروانهای راهیان نور است چند خصوصیت بارز دارد، از باب نمونه: مقتل شهید حسین علم الهدی، مزار شهدای بومی هویزه و دشت آزادگان که گور دسته جمعی همه آنان میباشد، مزار شهدای هویزه، مقبره مادر شهید حسین علم الهدی و مسجد یادمان.
قامت سید حسین ، از میان دود و گرد و غبار پشت خاکریز ، پیدا شد . یک تانک دیگر با گلولهی سید حسین به آتش کشیده شد . پیدا بود که از همه افراد گروه ، اکنون فقط سید حسین زنده مانده است.
سید حسین از جا بلند شد و خود را به خاکریز دیگر رسانید ، غیر از گلولهای که در آرپی جی بود ، یک گلوله دیگر هم داشت . دوباره پیشروی تانکها شروع شد؛ به قصد تصرف خاکریز پیش میآمدند.
سید حسین پشت خاکریز خوابیده بود . تانک به چند متری خاکریز که رسید، سید حسین گلولهاش را شلیک کرد. دود غلیظی از تانک بلند شد . چهار تانک دیگر به ده متری سید حسین رسیده بودند .
سید حسین از جا بلند شد و آخرین گلوله را رها کرد . سه تانک باقیمانده ، در یک زمان به طرف سید حسین شلیک کردند و محل استقرار سید حسین رادود و گرد و خاک پوشاند.
گرد و خاک که کمی فرو نشست، توانستیم اول آرپی جی و سپس سید حسین را ببینیم. جسد سید حسین به پشت، روی ته مانده خاکریز افتاد و چفیه بلند گردنش، صورت او را کاملا پوشانده بود.[4]
_________________________
[1]. سرزمین مقدَس، ص 176
[2]. گاهی این بیت به امام حسین علیهالسلام نسبت داده میشود. ولی در واقع شعر زیبایی از شیخ محسن حویزی حائری، معروف به «ابوالحب حویزی» از شاعران شیعه و دارای دیوان شعری به نام «الحائریات » است که به صورت زبان حال امام (علیهالسلام) سرود
[3]. الارشاد، ص 469 و معالم المدرستين ، ج 3، ص 169.
[4]. سرزمین مقدَس، ص 182