چکیده: همسرم میگوید فرهنگ ما این است و اگر تو به روستا بروی و کار بلد نباشی پدرم به تو حرف میزند و حتی ممکن است تو را بزند. من کارِ خانه را انجام میدهم؛ اما او چیزی بیشتر از این حرفها میخواهد و به جزئیات خیلی حساس است
سوال: من زنی تحصیل کرده و شهری هستم و همسرم و خانوادهاش روستایی هستند. او توقع دارد که مثل آنها در خانه کار کنم؛ اما من بارها به او گفتم که من را همین طور که هستم بپذیر؛ اما او میگفت که فرهنگ ما این است و اگر تو به روستا بروی و کار بلد نباشی پدرم به تو حرف میزند و حتی ممکن است تو را بزند. من کارِ خانه را انجام میدهم؛ اما او چیزی بیشتر از این حرفها میخواهد و به جزئیات خیلی حساس است. جدای از این حرفها انتظار دارد کارها را سریع انجام بدهم و اگر یکذره کند باشد ناراحت میشود! انتظار هم دارد من تابستان یک ماه تنها خانه پدرش بمانم و در کارِ خانه کمکشان کنم. من چهار تا خواهر شوهرم دارم که مثل شوهرم هستند و هر بار که پیششان میروم میخواهند کلاس آموزش خانهداری برایم بگذارند! متاسفانه فرهنگ فامیلیشان هم همین است و اگر فامیلاشان هم احساس کنند دختری کار خانه را در حد اعلا انجام نمیدهد پشت سرش حرف درست میکنند!
من بخاطر زندگیم خیلی برای بهبود در این زمینه تلاش کردم؛ اما متاسفانه مرا با خواهرهایش و بقیه مقایسه میکند و میگوید تو هنوز به آن حد نرسیدی! در این خانواده 3 تا عروسیم که برادرها انتظار دارند بجای خواهرانشان در خانه (پدری) کار کنیم و اگر بخاطر خستگی یا هر چیز دیگری بخواهیم استراحت کنیم متلک بارمان میکنند. تحمل این وضعیت برای من که یک دختر شهریِ تحصیل کرده در حد فوق لیسانس هستم خیلی سخت است! متاسفانه خانواده خودم طوری نیستند که بتوانند از من حمایت کنند و پشتیبانم باشند. پدر و مادرم شدیداً باهم اختلاف دارند و جدا زندگی میکنند و در دوران مجردیم هم خیلی بخاطر این وضعیت ضربه روحی خوردم. همه اینها باعث شده احساس تنهایی بکنم.
ممنون میشوم راهنماییم کنید.
جواب: سلام/وقتی که خانواده شوهرت و حتی فامیلهایشان همه یک حرف میزنند و همه فکرشان این است که تو باید مثل آنها در منزل کار کنی، طبیعی است که شوهرت حق را به آنها بدهد و با آنها هم فکر باشد و از تو انتظار کار زیاد داشته باشد.
وقتی که همه آنها در این زمینه هم فکرند، شما میتوانی یکی از دو کار را انجام بدهی. اول اینکه تصمیم بگیری مقابل همهشان بایستی و تن به کار ندهی و بگوئی که وظیفهات نیست و پای همه چیزش هم بایستی که در این صورت اگر موفق شوی آنها تو را به همین صورت که هستی قبول میکنند و میتوانی آن طور که میخواهی زندگی کنی؛ اما اگر موفق نشوی، ممکن است یا جدا شوی و یا اینکه یک عمر زندگیت با تلخی همراه باشد.
کار دوم این است که با وضع فعلی کنار بیایی و سعی کنی خود را با شرایط وفق بدهی که اگر این کار را بکنی گرچه اولش سخت است؛ اما در عوض در آن خانه جا میافتی و رابطه خوبی با همه اهل خانواده همسر خواهی داشت. البته در این شرایط کارهایی هم میتوانی بکنی که فشار بر تو کم شود؛ مثل اینکه رابطه عاطفی خوبی با خانواده شوهر برقرار کنی تا بیشتر مراعاتت را بکنند یا اینکه شرایط خودت را که در شهر بزرگ شدی و عادت به چنین کارهایی نداری برای آنها بگوئی تا توقع زیادی از تو برای کار کردن نداشته باشند.
البته این را بگویم اگر تصمیم گرفتی که این راه را انتخاب کنی باید کاملاً این مسأله را قبول کنی؛ وگرنه اگر یک خط در میان کار کنی به تو حرف خواهند زد که آزارت خواهد داد.
از اینکه گفتی: "تحمل این وضعیت برای من که یک دختر شهری تحصیل کرده در حد فوق لیسانس هستم خیلی سخت است" من احتمال میدهم که کارهای مورد نظر آنها را اصلاً در شأن خودت نمیدانی؛ نه اینکه فقط سختت باشد که انجامش بدهی. اگر این طور باشد نشان دهنده آن است که احتمالاً خود را بالاتر از این میدانی که مثل یک زن روستایی کار کنی. در این صورت باید عرض کنم اگر طوری حرف بزنی یا رفتار کنی که آنها احساس کنند طرز تفکرت این است، کار تو بسیار سخت میشود؛ چون در برابر تو میایستند و برای خورد کردنت اقدام میکنند و حسابی تحت فشارت میگذارند و از هر کاری که میکنی بهانه میگیرند و عرصه را برایت تنگ میکنند. اما اگر این حس را در خودت از بین ببری و بگوئی کار که عار نیست و هرکس حتی اگر فوق دکترا هم باشد هیچ عیبی ندارد که مثل یک آدم روستایی کار کند و این را هم در عمل نشان بدهی و آنها احساس کنند که آدم متواضع و خاکی و بیتکبری هستی، در این صورت بسیار بیشتر از آنکه فکرش را میکنی مراعاتت را میکنند و خیلی راحتتر میتوانی در کنارشان زندگی کنی.
اینهایی که عرض کردم برای وقتی بود که پیش آنها میروی. اما در زندگی خودت میتوانی مثل آنجا رفتار نکنی و به شوهرت بگوئی که وقتی آنجا رفتم چون مجبور میشوم مثل آنها رفتار کنم، به همین خاطر تدریجاً مثل آنها عمل میکنم و طبیعی است که آنها مراعات مرا بکنند؛ چون میدانند که این کارها را در شهر انجام ندادهام.
البته شما میتوانی برای اینکه وقتی روستا میروی سختت نشود، تدریجاً مثل همان کارهایی را که آنجا انجام میدهند یاد بگیری و انجام بدهی.
تمام اینها در صورتی است که نخواهی مقابله کنی و یک تنه مقابلشان بایستی. اما اگر این کار را بخواهی بکنی میتوانی از الان شروع کنی و فقط به اندازه معمولی در خانه کار کنی و به شوهرت هم بگوئی که من وظیفهای نسبت به کمک به پدر مادر تو ندارم و تو هم باید از من حمایت کنی. البته اگر این طور حرف بزنی و عمل کنی، همان طور که گفتم ممکن است زندگیت به هم بریزد و بعداً قابل جبران نباشد.
موفق باشید