چکیده: واژه «روحانی» امروزه معنا و اصطلاح مسیحی خود را در بین شیعیان ندارد و به دانشمندانی از جنس مردم اطلاق میشود که جامعه را به سوی سعادت دنیا، آخرت، معنویت روح، آرامش و آسایش ابدی سوق میدهند.
تعالی بشریت دررسیدن به مقامات والای توحیدی از طریق آموزش و تربیت صحیح با اصلاح اخلاقیات توسط انبیاء بزرگ الهی از جنس خود مردم حاصل میشود هم چنانکه قرآن کریم میفرماید: «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ [آلعمران/ 164] خداوند بر مؤمنان منت نهاد که در میان آنها، پیامبری از جنس خودشان برانگیخت تا آیات الهی را بر آنها بخواند، و آنها را پاک کند و کتاب و حکمت بیاموزد هرچند پیش از آن، در گمراهی آشکاری بودند» همانطوری که انبیاء برگزیدگان الهی از جنس خود مردم برای تعالیم توحیدی بودند، پس از انبیای الهی نیز این وظیفه به عهده علمای دین که آنها نیز از جنس مردماند گذاشتهشده است که هم چنانکه امام صادق (علیهالسلام) تاکید میفرماید: «العلماء ورثة الانبیاء [1] علما ورثه و جانشینان پیامبرانند».
این رویه آموزش تعالیم توحیدی توسط انبیاء و علمایی از جنس مردم بهصورت مبنایی در تمام تاریخ آموزههای وحیانی در جریان بوده است اما باکمال تأسف در تاریخ مسیحیت و یهودیت مشاهده میشود که برخی از مدعیان یهودی و مسیحی برای دنیاطلبی و هواهای نفسانی، بهجای هدایت جامعه به سعادت حقیقی و معبود واقعی، خود را صریحاً یا تلویحاً بهصورت معبود به مردم معرفی کرده و بهنوعی خود را جنس برتر قلمداد مینمودند و متأسفانه عدهای نیز دنبالهرو این رویه غلط بودند تا آنجا که خداوند متعال میفرمایند: «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه [توبه/ 31] آنها دانشمندان و راهبان را معبودهائی در برابر خدا قراردادند» یعنی بهجای اینکه خدا را عامل سعادت اخروی و آمرزش گناهان بدانند، دنبالهروی از هواهای نفسانی خود را پیشه نموده و اجابت رهبانان را واسطه فیض بین خود و خدا دانستند.
بهواسطه همین انحرافات جامعه یهودیت و مسیحیت به دو بخش روحانی و غیر روحانی تقسیم شد و بهطوری در جامعه شکاف و انحراف پدید آمد که هیچ عملی را بدون حضور مدعیان روحانی قابلقبول قلمداد نمیگردید، تا آنجا که «اگر کسی میخواست برای فرزندش نامی انتخاب کند باید در کلیسا و حضور پدر روحانی فرزندش غسل داده و روحانی اسمی را برای آن میگذاشت وگرنه آن فرزند نمیتوانست بهعنوان یک مسیحی وارد جامعه مسیحیت بشود، یا اینکه اگر یک مسیحی بخواهد توبه کند باید به کلیسا رفته و نزد روحانی به همه گناهانی که کرده اعتراف نماید، تا روحانی برای او طلب مغفرت کرده و پولی هم بدهد تا بهشت را به او بفروشد و حتی در جامعه مسیحیت هیچ ازدواجی بدون حضور پدر روحانی مشروعیت ندارد برخلاف ازدواجهای اسلامی که هرکسی بتواند صیغه عقد را بخواند میتواند همسری اختیار کند». [2]
ولیکن در مکتب آموزه های وحیانی خصوصاً اسلام عالمان دینی یعنی افرادی که بعد از آگاه شدن به مسائل دینی، پاسخ گوی مشکلات مادی و معنوی مردم جامعه میشوند و منحصر به هیچ دسته و گروه خاصی نیست. و یک فرد روحانی هیچ مزیتی بر یک فرد عادی ندارد چراکه در نظر قرآن گرامیترین فرد نزد خداوند پرهیزکارترین است «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُم [حجرات/ 13]»
فضیلت روحانیت از دیدگاه اسلام یک فضیلتی دستیافتی برای همه مردم است نه ارثی یا انتصابی پس هرکسی از جنس مردم بهشرط: خوشنامی، دارا بودن عقل سالم، تسلط بر هواهای نفسانی و پیروی از قرآن و ائمه (علیهمالسلام) میتواند از کارهای زشت دوری گزیده و به فضیلت حقیقی روحانیت دست یابد.
لذا در اسلام، همه مسلمانان حقدارند در کار علما دقت و نظارت داشته باشند بدون آنکه آنان را جنس برتر بداند و هرگاه کوچکترین خطائی را مشاهده کردند، از باب امربهمعروف و نهی از منکر به آنها تذکر داده و خواستار اصلاح آنها گردند و درصورتیکه به تذکر مؤمنان گوش فرا ندهد بر همه واجب است از آنها دوری گزیند، زیرا پیروی از او جایز نیست، برخلاف مسیحیان که روحانی را معصوم از خطا میدانند، اما در اسلام، غیر از انبیا و ائمه اطهار (علیهمالسلام) مسئله مصونیت و عصمت روحانی قابلقبول نیست، چراکه موضوع عصمت با قرارداد یا قبول مردم تحققپذیر نیست و لذا هر مسلمانی میتواند بدون روحانی به عبادت خدا مشغول شود و اعتراف به گناه نزد روحانی و غیر روحانی بر هیچ فرد مسلمانی جایز نیست و خرید و فروش بهشت را توسط علماء، خود انحراف و دنیاپرستی روحانیت میدانند. [3]
درنتیجه در دیدگاه روحانیت اسلامی مردم یک قشرند و جامعه به روحانی و غیر روحانی تقسیم نمیگردد بلکه آنچه در روایات آمده عالم و فقیه است که بهعنوان متخصص و آگاه به مسائل دینی جوابگوی جامعه بر مبنای قرآن و روایات اسلامی است اما عنوانهای دیگر مانند: شیخ، ملأ، آخوند و روحانی، اسمهایی هستند که خود مردم بر طبق گفتار زبانی خویش انتخاب کردهاند و لفظ روحانی بعد از دوران مشروطیت در ایران باب شد. [4] هرچند که شیعیان به عالم دینی خود روحانی گویند، اما مرادشان این نیست که انتظاری مانند مسیحیت از پدر روحانی داشته و آنان را تافتهای جدا بافته از جنس مردم بدانند. علاوه بر اینها، نزد عامه مردم علمای اسلام وظایف دیگری هم دارند که میرساند واژه «روحانی» امروزه معنا و اصطلاح مسیحی خود را در بین شیعیان ندارد و به دانشمندانی از جنس مردم اطلاق میشود که جامعه را به سوی سعادت دنیا، آخرت، معنویت روح، آرامش و آسایش ابدی سوق میدهند.
برای مطالعه بیشتر میتوانید به منابع ذیل مراجعه فرمایید:
1. جهان مسیحیت، مولند، اینار، ترجمه: محمدباقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1381 ه ش.
2. موازنه بین ادیان چهارگانه، قرنی گلپایگانی، حسین، مؤسسه مطبوعاتی دارالکتب، قم، چاپ: سوم، 1371 ه. ش.
---------------------------------
پینوشت:
[1]. الکافی، کلینی، محمد، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1365 ه ش، ج 1، ص 32، باب صفه العلم و فضله و فضل العلماء.
[2]. جهان مسیحیت، مولند، اینار، ترجمه: محمد باقر انصاری و مسیح مهاجری، تهران: امیر کبیر، چاپ دوم، 1381 ه ش، ص 57.
[3]. موازنه بین ادیان چهارگانه، قرنی گلپایگانی، حسین، مؤسسة مطبوعاتی دارالکتب، قم، چاپ: سوم، 1371 ه. ش، ص 157.
[4]. مطهری، مرتضی، خاتمیت، 106، بی جا، صدرا، 1370 ه ش، و همان، امدادهای غیبی، بی جا، صدرا، 1369 ه ش، ص 47.