چکیده: وقتی انسان متوجه میشود که فقط برای این هفتاد هشتاد سال زندگی بدنیا نیامده و یک زندگی ابدی در پیش دارد، باید استعدادهای درونی خود را شکوفا کند، برای شکوفایی استعداد نیاز به مربی و استاد دارد که این استاد سه وظیفه برعهده دارد: (تزکیه و آزادی، تعلیم و آموزش، تذکر و یاد آوری).
انسانی که با دنیای مدرن ارتباط داشته و زندگی میکند و این دنیای مدرن با خون و پوست او عجین شده است، شهوتها با رنگهای مختلف از امیال جنسی گرفته تا شهوت پست و مقام و همچنین مقبولیت داشتن در نزد مردم به دور او حلقه زده و او را اسیر خود کردهاند و هر لحظه خود را با رنگ و لعاب تازه خوش رنگتر و جذاب تر جلوه می دهند.
اینجاست که اگر بخواهیم خود را از منجلاب این دنیای مجازی آزاد کنیم و اسیر این دنیای فریبنده نشویم باید هدفمان را مشخص کنیم. اما این هدف اگر محدود به هفتاد یا هشتاد سال گردد ناچاراً جوری تربیت می شویم که سرمایههایمان در این هفتاد یا هشتاد سال گارگشا باشد.
ولی در آنجا که ما هستی را با وسعتی که دارد شناختیم و فهمیدیم که انسان در درون خود عظمتی دارد که این هستی را زیر پا دارد پس باید انسانی را تربیت کنیم که استعداد و سرمایه هایش در تمام این عوالم گارگشا باشد. پس با تشخیص این هدف و شناخت عظمتمان برای پیروزی در این عمل و رسیدن به هدفی که در نظر گرفته ایم، نیاز به کسی داریم که آن را رهبری کند و حد و حدودها را بما نشان دهد بر همین اساس است که امام سجاد (علیه السلام) می فرمایند: «هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكِيمٌ يُرْشِدُه [1] كسى كه حکیم [دانشمند] ارشاد كننده اى نداشته باشد گمراه مىشود».
اولین نکته که چرا باید مربی داشت؟
یکی از نکته هایی که باید بدان توجه کنیم اینکه در این مسیر تکاملی، مسیری است که حتما باید مربی داشت و گرنه انحرافات در این مسیر زیاد میباشد و این مسیر، راهی نیست که بتوان در آن آزمون و خطا داشت.
«خودسری و تک روی و تجربه و آزمایش، ناچار با شکست ها و یاس ها و خستگی ها و ناتوانی ها همراه است. سلمان وار در جستجوی مربی رفتن، آسان تر و پربار تر از لقمان وار از بدها ادب آموختن است... در بحث آموزش این مساله بارزتر می شود، که همراه مربی میتوان از هر حادثه درس گرفت و حتی از بدیها خوب استفاده کرد». [2]
حال این مربی یا استادی که میخواهد دستمان را بگیرد باید سه وظیفه را عهدهدار گردد و آن را انجام دهد:
(تزکیه و آزادی، تعلیم و آموزش، تذکر و یاد آوری)
1ـ تزکیه و آزادی
مربی باید کسی باشد که ما را از غرورها و تکبرها و تعصبهای مذموم به دور بدارد. شما فرض کنید در یک دریا ناخدای کشتی برای پیدا کردن مسیر از قطب نما استفاده میکند و این قطب نما در مسیر درست او را هدایت و راهنمایی میکند و توصیه ای که برای صحیح کار کردن قطب نما می کنند اینکه در اطراف او آهن ربا یا اشیای مغناطیسی نباشد، که در صورت وجود موجب اشتباه این قطب نما گردیده و ناخدا از مسیر منحرف میگردد. مربی خوب کسی است که این اشیای جذب کننده را از انسان دور کرده تا مسیر به انحراف کشیده نگردد.
2ـ تعلیم و آموزش
یکی از نکته های اساسی که در تعلیم و تربیت ما مغفول واقع شده است این که ما در مسیر آموزشمان، سعی بر این داریم که همهی معلومات را بصورت فریز شده و بسته بندی شده به افراد آموزش دهیم و آنجایی که مربی، آگاهی ها را بصورت بسته بندی و صادراتی به شاگردان بخوراند در واقع آنها را مسخ و محدود کرده و تحرک و جُنب و جوش و تفکر را از آنها گرفته و این عمل آسیبی که دارد این است که این دانشآموزان با پیش آمدن رویداد جدید درمانده شده و راهی برای گسیل ندارند.
مثلا مربی بجای اینکه از ورزش کردن و مضرات عدم ورش کردن دهها جلسه توضیح دهد بهترین کار این است خود بچه ها را به ورزش کردن با دستورات و سفارشات عملی بکشاند تا همه از ابعاد گوناگون و زاویههای مختلف برداشتهای مختلفی از این موضوع بدست آورند.
3ـ تذکر و یادآوری
یکی از اساسی ترین نکتههایی که برای آموزش نیاز است، تذکر و یادآوری می باشد یک معلم خوب کسی است که از بین مادیترین و دنیاییترین مثالها بتواند تذکر و یادآوری خود را انجام دهد گاهی اوقات آنقدر مشغول و گرفتار دنیا و آلات و زینتهای آن می شویم، همچنین شیطان نیز کمربند همت را محکم بسته برای انجام وظیفه و این است که مربی باید یادآوری ها و تذکراتی داشته باشد. همانطوری که خداوند در قرآن این مورد را متذکر میشوند:
«وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنْفَعُ المُؤْمِنِينَ [ذاریات/55] اندرز بده که اندرز مومنان را سودمند افتد».
مانند آنجا که پیامبر بههمراه اصحاب به بیابان رفته بودند و دستور به جمع آوری هیزم میدهند وقتی اصحاب هیزم ها را آوردند و روی هم ریختند هیزمهای بسیاری انباشته گردید.
حضرت رسول (صلّی اللّه علیه و آله) نگاهی نمود و اظهار داشت: «بدانید که گناهان نیز به همین شکل زیاد و روی هم انباشته میگردد، سپس آن حضرت به عنوان موعظه و نصیحت، خطاب به حاضرین نمود و فرمود: مواظب حرکات خویش باشید و حتّی از گناهان کوچک نیز خود را برهانید». (چون ذرّه، ذرّه جمع گردد و انسان را روسیاه می گرداند) [3]
در نتیجه باید گفت وقتی که انسان متوجه گردید، فقط برای این هفتاد هشتاد سال، زندگی بدنیا نیامده و برای یک زندگی ابدی خلق شده است، بر این اساس باید استعدادهای درونی خود را شکوفا کند، برای شکوفایی استعداد نیاز به مربی و استاد دارد که این استاد سه وظیفه برعهده دارد: (تزکیه و آزادی، تعلیم و آموزش، تذکر و یاد آوری)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پی نوشت:
[1]. بحار الأنوار (ط-بيروت)، علامه مجلسی، ج75، ص159.
[2]. مسئولیت و سازندگی، علی صفایی، ص56.
[3]. وسائل الشّیعه: ج 15، ص 310.