اطاعتهاي ممنوع از نگاه قرآن فراوان است و اصولاً عقل و فطرت و حقوق طبيعي و اصل فقهي حكم ميكند كه انسان آزاد باشد و كسي بر ديگران «حق فرماندهي و اطاعت» نداشته باشد.
اطاعت انسان از «انسان كامل» (پيامبران و امامان) در نگاه عقل و عرفان مقبول و مطلوب است؛ ولي اطاعت از افراد و گروههاي فاقد صلاحيت نه تنها واجب نيست؛ بلكه جايز و مشروع نيست. اطاعت از آنان حرام و نامشروع است. به اين آيات قرآني بيشتر بيانديشيم:
1. «وَ لا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»؛(1)«از كساني كه قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم اطاعت مكن، همانها كه از هواي نفس خود پيروي كردند و كارهايشان افراطي است.»
2. «فَلا تُطِعِ الْكافِرينَ وَ جاهِدْهُمْ بِهِ جِهاداً كَبيراً»؛(2)«از كافران اطاعت نكن و به وسيله آن (قرآن) با ايشان به جهاد بزرگ برخيز.» در سوره احزاب قرآن دوبار تأكيد ميكند: «لا تُطِعِ الْكَافِرينَ وَ الْمُنَافِقينَ»؛(3) «از كافران و منافقان، فرماننبر».
3. در سورة قلم، قرآن اطاعت از تكذيب گران و هرگونه «حلّاف مهين» را ممنوع اعلام ميدارد. كسي كه بسيار سوگند ميخورد و پست و عيبجو و سخنچين است، مانع خير و متجاوز و گنهكار است. كينهتوز و پرخور و خشن و بدنام است.
قرآن هشدار ميدهد از اينگونه افراد به دليل ثروت و فرزندان فراوان آنان، اطاعت نكن. ثروت و قدرت نظامي هرگز نبايد باعث شود، جامعه تسليم كفار و اشرار و بدكاران و پليدان گردد.
4. قرآن در سوره شعراء اطاعت پذيري از اسرافگران را ممنوع اعلام ميدارد:
«وَ لا تُطيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفينَ * الَّذينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ»؛(4)«از دستور اسرافگران اطاعت نكنيد، آنها كه در زمين تباهي ميآفرينند و اصلاح نميكنند.»
5. از ديگر موارد اطاعتهاي ممنوع، اطاعت از برخي پدر و مادرهاست كه فرزند خويش را به شرك و انحراف عقيدتي و عملي از دستورات الهي واميدارند. اين موضوع در دو سورة قرآني با اندكي تفاوت آمده است: «وَ إِنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بي ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُمَا»؛(5)«و اگر پدر و مادر بكوشند، تو را به شرك بكشانند، چيزي كه نسبت بدان علم نداري، از آنان اطاعت مكن.»
اصولاً اطاعت هيچ مخلوقي در برابر خالق و برخلاف فرمان الهي جايز نيست، اطاعت از والدين، اطاعت از معلم، اطاعت از همسر، اطاعت از شركتها و دولتها و نهادهاي بينالمللي و داخلي همه و همه در چهارچوب قوانين الهي مجاز است. در كلماتكوتاه نبوي و اميرالمؤمنينعلیهالسلام چنين آمده است:
«لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ؛(6) اطاعت از هيچ مخلوقي در مورد معصيت خالق جايز نيست.» اصولاً قبول و امضاء و موافقت با قراردادها و كنوانسيونها و پروتكلهايي كه كل آن يا بندهايي از آن بر خلاف احكام الهي باشد، مشروع نيست، نه خود فرد حق اطاعت دارد و نه دولت اسلامي ميتواند، مسلمانان را به قبول آن ملزم نمايد. رهبري و ولايت در جامعۀ اسلامي حق خدا و نمايندگان او در زمين و زمان است.
علاوه بر آيات ولايت، آيات مربوط به «اطاعت» و «اتّباع»، تكليف جامعۀ بشري را در مسئله حكومت و رهبري مشخص كرده است.
پيروي از هوس و هوس زدگان، پيروي از جهل و ناآگاهان، پيروي از ظن و اطاعت ناقص خود و ديگران، پيروي از خط مشي مفسدان، پيروي از شيطان، پيروي از رفاه زدگان، پيروي از فرمان جباران عنود، پيروي از فرعونهاي جهان، پيروي از شهوات، پيروي از ثروتمندان و قدرتمندان منحرف، پيروي از باطل، پيروي از گامهاي شيطان، پيروي از اولياي غير الهي، پيروي از آداب و سنن نادرست پيشينيان، پيروي از شاعران گمراه و هنرمندان گمراهكننده، پيروي از متشابهات قرآني، و بسياري موارد، دنبالهرويها و اطاعتهاي نامعقول و نامشروع است كه در قرآن عظيم بدان تصريح شده است.
علاوه بر معيارهاي قرآني كه «انسان كامل» و «برتر» را شايستة اطاعت و رهبري ميداند، پيامبر اعظم در جريان غدير و صدها مورد ديگر شايستگي و برتري و رهبري علي علیه السلام را براي امت اسلامي تصريح كرده است. از جمله بدين حديث توجه كنيم:
«عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله لِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ علیه السلام يَا عَلِيُّ أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِيمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِيسَى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي وَ خَلِيفَتِي فَمَنْ جَحَدَ وَصِيَّتَكَ وَ خِلَافَتَكَ فَلَيْسَ مِنِّي وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يَا عَلِيُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِي فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَكْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ كَفّاً؛(7)
رسول خداصلی الله علیه وآله به علي علیه السلام فرمود: تو نسبت به من در جايگاه هبةالله نسبت به آدم، منزلت سام نسبت به نوح و جايگاه اسحاق نسبت به ابراهيم و جايگاه هارون در برابر موسي و شمعون نسبت به عيسي قرار داري؛ جز اينكه پس از من پيامآوري نخواهد بود. يا علي! تو وصي من و خليفه من هستي، هر كس وصايت و خلافت تو را انكار كند از من نيست و من پيوندي با او ندارم و من روز قيامت خصم او خواهم بود. يا علي! تو برترين افراد امت من، پيشگامترين آنان در اسلام، داناترين آنان و حليمترين ايشان، شجاعترين و سخيترين آنان هستي.»
حاكم اصلي و اوّلي در نظام خلقت و شريعت، خداست و حاكم مطلق، اوست. اطاعت انسان از آفريننده و تأمين كننده و خالق و رازق و مربّي و ملك و مالك و صاحب اختيار عالم و آدم، ريشۀ فطري و عقلي دارد؛ ولي اطاعت انسان از انسانها يا موجودات ديگر، دليل و منطقي عقلائي ميخواهد
معيارهاي ياد شده در اين حديث معيار صلاحيت و اولويت براي رهبري و رهبران امت اسلامي، در طول تاريخ است. معيارهايي كه در غدير نمونة اعلاي آن معرفي گرديد.
پی نوشت:
(1) كهف/28.
(2) فرقان/52.
(3) احزاب/48.
(4) شعراء/151 ـ152.
(5) عنكبوت/8 و لقمان/15.
(6) نهج البلاغه، صبحي صالح، حكمت 165.
(7) بحار الانوار، ج73، ص254.
نویسنده: محمود مهدی پور ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره 122
منبع: سایت ذی طوی