رهروان ولایت ـ متولد سال 1336 بود. در شش سالگی تحصیل را شروع کرد. گذر از دوران پهلوی او را انقلابی یعنی خستگی ناپذیر و عاشق ساخت. از همان اول دست از جان شسته بود. اعلامیه های امام را توزیع می کرد. خودش را وقف انقلاب کرده بود. با فرمان امام مبنی بر خالی کردن پادگان ها، از تیپ 92 زرهی اهواز بیرون زد.
پس از انقلاب عضو گردان 4 سپاه شد. گردانی که پس از تسخیر لانه جاسوسی مسئولیت حفاظت از آنجا را بر عهده داشت.
با شروع قائله کردستان جزو اولین نفراتی بود که به روانسر و پس از آن به پاوه، جوانرود رفت. خود را به مریوان رساند و با فرماندهان شهید بزرگی همچون حاج احمد متوسلیان، همت، کریمی، زجاجی، قوجهای، بروری، کاظمی و شهید دستواره در مریوان آشنا شد. طی عملیات محمّد رسول الله (ص) مسیر مهم و پر خطر پر خون را از چنگال ضد انقلاب خارج کرد. با شروع جنگ تحمیلی راهی جبهه ها می شود. فرماندهی گردان حمزه پایش را به دشت عبّاس و عملیات فتح المبین باز می کند. آنجا یکه و تنها نیروهایش را از محاصره تانک های دشمن خارج ساخته و حماسه آفرینی می کند. در بیت المقدس مسئول محور سرگردان می شود. و نامش را جزء فاتحان خرمشهر ماندگار می کند. پایش مجروح شد؛ امّا از عملیات ها هیچگاه بریده نشد. پس از کمی بهبودی با عملیات مسلم بن عقیل به جبهه بازگشت. این بار فرمانده تیپ محمّد رسول الله (ص) متشکل از سیزده گردان شد. اهل لقب نبود امّا به خاطر دلاوری هایش، او را شمشیر لشگر لقب دادند. با فرماندهی ایشان بود که نیروها تپه دوقلو را از بعثی ها پس گرفتند.
و امّا و الفجر 1!
پس از آنکه همّت مسئول سپاه 11 قدر شد؛ شهید چراغی به فرماندهی لشگر 27 رسول الله منصوب گردید. در عملیّات و الفجر 1 ارتفاعات جبل فوفی و پیچ انگیزه را فتح کرده و برای تصرف تأسیسات نفتی رژیم بعث به خاک عراق می زند. پایش به کانال کمیل کشیده می شود. روحیه بخش گردان های کمیل، انصار و مالک می شود. سپس خود را به خط اول گردان میثم می رساند. وقتی گلوله باران است و نمی توان تمام نیروها را عقب کشید؛ او هم اهل عقب آمدن نیست. می ماند و خدایی می شود.
حاج سعید قاسمی ضمن صحبت های اخیر خود دربارۀ بیانیۀ لوزان به خاطراتی از شهید چراغی پرداخته و لحظۀ عروج شهید چراغی را از زبان حاج همّت اینگونه روایت می کند:
"چند ساعت بعد از رفتن برادر چراغی به خط با بیسیم او را صدا زدم؛ چند بار گفتم «رضا، رضا، همت ... رضا، رضا، همت» ناگهان یک نفر از آن سر خط گفت «حاجی جان دیگر رضا را صدا نزنید، رضا رفته موقعیت کربلا!"
روحش شاد و راهش پر رهرو باد.
-------------------------------------------------
پی نوشت:
برای خواندن زندگی نامه زیبای شهید چراغی، رک: http://yon.ir/msh6
برای خواندن مطالب اخیر برادر سعید قاسمی رک: http://yon.ir/msh5