فرماندۀ «قاطرها»

13:19 - 1394/02/11

چکیده: فرمانده عراقی، از یک جوان ایرانی که به اسارت گرفته شده بود، خواست که به امام خمینی(ره) فحش بدهد. جوان ایرانی نپذیرفت و آن فرمانده دستور داد او را تیر باران کردند.

دفاع

رهروان ولایت ـ

اسلام راهبردهای روشنی برای زمان آغاز جنگ و چگونگی انجام جنگ از لحاظ اخلاقی ارائه داده است. در دین مقدَس اسلام سفارش شده که در جنگ فقط با کسی که اسلحه به دست می‌گیرد مقابله نمایند، ولی با غیر نظامیان کاری نداشته باشند، زنان و کودکان و حیوانات را نکشند و درختان را قطع نکنند.

دشمنان و بعثی‌ها در موارد مختلف که از رزمندگان اسلام شکست می‌خوردند در روحیاتشان تاثیر مستقیم داشته و اصولی به نام انسانیَت را زیر پا می‌گذارند. در حادثه فتح خرمشهر یکی از شاهدان عینی این‌گونه می‌گوید: که سرهنگ جمیل نجم‌الدین فرمانده عملیات در خرمشهر بود و ناموفق عمل کرد، و فرمانده قاطرها شد.
شاهد عینی می‌گوید: در خرمشهر صحنه‏‏‌ای دیدم که یادم نمی‏‏‌رود؛ تانک‌ها در اطراف خرمشهر به گِل نشسته بودند و نمی‏‏‌توانستند حرکت کنند. فرمانده‏‏‌ای به نام «سرهنگ ستاد جمیل نجم‌الدین» آن موقع مسئولیت فرماندهی را به عهده داشت. او به خاطر اینکه تانک‌ها به دست نیروهای ایرانی نیفتد، به هلیکوپترهای عراقی دستور داد که آنها را منهدم کنند. هلیکوپترها هم با موشک‌هایشان این تانک‌های پیشرفتۀ «T62» که متعلق به گردان «المهلب» بود را هدف قرار دادند و همه را به آتش کشیدند. وقتی این خبر به صدام رسید، این فرمانده را سه درجه پایین آوردند و او فرماندۀ گروهان «قاطرها» شد.

همین فرمانده، از یک جوان ایرانی که به اسارت گرفته شده بود، خواست که به امام خمینی(ره) فحش بدهد. جوان ایرانی نپذیرفت و آن فرمانده دستور داد او را تیر باران کردند.[1]

ولی کسانی که اصول انسانیَت را رعایت می‌کنند، می‌توانند احساسات خود را کنترل نمایند و در صحنه‌های حساس و تنگناها تصمیمات عاقلانه بگیرند تا نتیجه را به نفع خود تغییر دهند.

شهیدمحمد ابراهیم همت فرمانده لشگر 27 حضرت رسول درباره عملیات بیت‌المقدس در خاطره‌ای نقل می‌کند: در آن وضعیت بحرانی، بعد از آن‌همه درگیری‌ها، مغزها خسته شده بود. یعنی برای مرحله سوم عملیات الی‌بیت المقدس هیچ کدام از فرماندهان نمی‌دانستند چه تصمیمی بگیرند، با آن شرائطی که به وجود آمده بود تردید داشتند که وارد خرمشهر بشوند یا نشوند؟ از آن طرف چون تلفات داده بودیم نیروهای‌مان بشدَت افت کرده بود و همین امر باعث شده بود که همه دو دل شویم که آیا به داخل خونین‌شهر برویم یا نرویم؟
دیگر هیچکس قدرت تصمیم گیری نداشت، و قرار شد تا آقایان محسن رضایی و صیاد شیرازی به محضر امام خمینی(ره) مشرف شوند. این دو بزرگوار خدمت امام رسیدند و مسائل را برای ایشان توضیح دادند و به ایشان عرض کردند که ورود ما به خرمشهر دارای چنین سختی‌های است ما هرچه پیش بینی می‌کنیم، می‌بینیم نیروی ما برای اجرای مرحله نهائی عملیات کافی نیست. استحکامات دشمن فوق‌العاده زیاد است و ما نمی‌توانیم به او حمله کنیم، ولی باز در عین حال قادر به تصمیم گیری نهائی هم نیستیم. شما نظر بدهید که ما چه باید بکنیم؟ حمله بکنیم یا نکنیم؟ شهید همت در ادامه می‌گویند: تمام این صحبت‌ها که از سوی آنان مطرح شد، امام در قبال تمام این حرف‌ها با اطمینان خاطر یک جمله فرمودند: «تا توکل تان چقدر باشد!» پس از آن بود که فرماندهان با برگزاری یک جلسه اضطراری و مهم مقدمات حمله به خرمشهر را فراهم نموده و پس از چند روز درگیری سنگین شهر خرمشهر آزاد گردید.[2]

حضرت امام خمینی(ره) به مناسبت فتح خرمشهر، پیام رسا و متینی را صادر فرمودند: در قسمتی از این پیام آمده است: « این جانب، با یقین به آن که «ما النصر الا من عنداللّه» از فرزندان اسلام و قوای سلحشور مسلح که دست قدرت حق از آستین آنان بیرون آمد و کشور بقیة اللّه الاعظم (ارواحنا لمقدمه الفدا) را از چنگ گرگان آدم خوار که آلت‌هایی در دست ابرقدرتان، خصوصا آمریکای جهان‌خوارند، بیرون آورد و ندای اللّه اکبر را در خرمشهر عزیز طنین انداز کرد و پرچم پرافتخار لااله الا اللّه را بر فراز آن شهرخرم که با دست پلید جنایتکاران غرب به خون کشیده شده و خونین‌شهر نام گرفت، به اهتزاز در آورد، تشکر می‌کنم و آنان، فوق تشکر امثال من هستند. آنان به یقین مورد تقدیر ناجی بشریت و بر پاکننده عدل الهی در سراسر گیتی می‌باشند.»[3]
___________________________
[1]. روایت هجران، ص439
[2]. http://www.imam-khomeini.ir/fa/c13_21836/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%...
[3]. صحیفه امام، ج 16 ص 257

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 2 =
*****