نظرات به تو از دور سلام

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 26 تير, 1400 با افراد فحاش و متکبر چطور برخورد کنیم

سلام بر شما دوست محترم

خب بستگی داره اون فرد متکبر و فحاش کی باشه؟ چه نسبتی با ما داشته باشه؟!

بر اساس روایات و متون دینی، فحش دادن به طور کلی حرام است و فرقی ندارد که طرف مقابل مسلمان باشد یا کافر، کودک باشد یا بزرگسال و حتی طبق برخی روایات فحش دادن به حیوانات هم جایز نیست؛ از این جهت دور از شأن فرد مؤمن است به این عمل قبیح مبادرت کند؛ از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمود: «خداوند بهشت را حرام کرده بر هر دشنام‌دهندۀ بی‌حیایی که از آنچه می‌گوید و از آنچه به او گفته می‌شود باکی ندارد و متأثر و ناراحت نمی‌شود.» (1)

در رابطه با تکبر هم ما حدیث داریم : «التّکبّر على المتکبّرین هو التّواضع بعینه؛ تکبّر کردن با افراد متکبّر، خود عین تواضع است».(2)(البته منظور حدیث نیست که بگوید صفت تکبر فی نفسه ممدوح است، بلکه منظور اینست که با فرد متکبر طوری رفتار نکنید که به رفتار زشت خود تشویق شود).

از طرفی هم باید گفت این حدیث در مورد افراد خانواده مصداق پیدا نمی کنه؛ چون اعضای خانواده دلیل رفتارشون خود بزرگ بینی و خود برتر بینی نیست. شما فرض کن یک نوجوان در خانه هست؛ از خصایص دوران نوجوانی تا حدودی لجبازی و بقولا باد افتادن به دماغ هست؛ حالا ممکنه 4 تا حرف هم بزنه که خیلی متکبرانه و اهانت آمیز بنظر بیاد؛ ولی قصد او تکبر و اهانت نیست؛ دوره ای که درش به سر میبره این ویژگی رو داره ؛ خب معلومه که باید باهاش مدارا کرد تا این دوره بگذره! یک وقت اونی که شما میفرمایید توهین میکنه و متکبره؛ پدر یا مادره! خب معمولا یک بخشیش برای اختلاف دهه است؛ یک بخش اعظمش هم برای اینه که سنی ازشون گذشته و اعصابشون تحلیل رفته و از طرفی چون پدر و مادرند و صلاح بچه شون رو میخواهند و بقولا 4 تا لباس هم بیشتر پاره کردند؛ فکر میکنند بهتر میفهمند و ممکنه شما رفتارشان رو متکبرانه ارزیابی کنید. خب پس اونم تکبر و توهین نیست! اونجا هم که به تعبیر قرآن "اف" هم نگید و بگذرید!

خب بله ؛ یکجاهایی هم مثلا شما فامیلی دارید که نسبت نزدیکی با شما داره، ولی اهانت آمیز و متکبرانه رفتار میکنه؛ درسته قرآن می‎فرماید: "ان الله لا یحب المتکبرین؛ خداوند متکبران را دوست ندارد.(3) ولی ما چگونه با این افرادی که به اصطلاح "من من" میکنند رفتار کنیم؟!
یک موقع رفتار متکبرانشون آسیبی به ما نمیزنه ؛ منتها خب من حیث المجموع آزار دهنده است ؛ خوبه که به این آیه عمل کنیم :" إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً "_ و هرگاه جاهلان آنان را طرف خطاب قرار دهند (و سخنان نابخردانه گويند) با ملايمت (و سلامت نفس) پاسخ دهند.(4)

یکبار هم نه؛ حس می کنید آبروی شما رو نشانه گرفتند و فحاشی موهن دارند و تواضع دیگه جایی نداره ؛ خب لازمه در عین حفظ حرمت و شخصیت خودتون، باهاشون برخورد درخور و شایسته ای بکنید.

گاهی فرد اینقدر وقیحه که آدم حس میکنه حالا هر توهینی هم به ایشان بشه؛ خود واقعیش گفته شده (در واقع اهانتی نشده) منتها ایشان رو در موقعیتی قرار بدی که به شما اهانت کنه ؛ اون سخته که شما را به نسبتهای ناروایی متهم کنه؛ لذا باید با رعایت شرع، فاصله رو با این افراد حفظ کرد.

مساله اینجاست که برخی رفتارهای متکبرانه و اهانت ها نتیجه تربیت نداشته افراده؛ کما اینکه ما می بینیم برخی از افراد رو ولو اینکه هیچ کاری بهشون نداشته باشیم؛ اهانت میکنند. معمولا این افراد با همه هم گلاویزند؛ حالا ممکنه بیسواد هم نباشند، ولی سواد، ادب نمیاره؛ تربیت درستی ندارند؛ لذا دهانشون به توهین عادت کرده؛ خب این که مشکل شما نیست؛ قرار نیست هرکس به شما هرچه گفت شما همان بشید که! اون هم اگه عاقل باشه سطحی از شعور رو از خودش به نمایش میگذاره که دیگران را به احترام واداره! 

حالا شما بیا پایینتر فرد متکبر رو بین همکار و افراد دورتر حقیقی و مجازی و ... در نظر بگیر؛ اونجا هم اوائل، مدارا؛ اگر جواب نداد هم گاهی برخورد در حد شخصیتتون و گاهی بی اعتنایی و بی توجهی!

ولی در کل، بشرطی که انسان بدانه کجا باید تواضع پیشه کنه و کجا تکبر؛ تجربه ثابت کرده : 
لاجرم هرکس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست

به عزت هر آن کو فروتر نشست
به خواری نیفتد ز بالا و پست

ان شاء الله که شما بهترین باشید؛ امین

یاعلی
_______________________
1.إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى کُلِّ فَحَّاش‏ بَذِیٍّ قَلِیلِ الْحَیَاءِ لَا یُبَالِی مَا قَالَ وَ لَا مَا قِیلَ لَه‏. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏2، ص323)
2. نهج البلاغه، حكمت 410 _ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 20، ص 298
3. سوره نمل آیه 22
4. فرقان، 63

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 26 تير, 1400 سوالم در مورد غسل صبر است؟

سلام بر شما دوست خوب ما

پرسش :انجام غسل صبر چه حکمی دارد ؟

پاسخ :برخی اشاره به چنین غسلی کرده اند و تنها به قصد رجا (یعنی به امید رسیدن به ثواب) می توان این کار را انجام داد.

پایگاه اطلاع رسانی آیت الله مکارم شیرازی

شما هر کار خوبی رو خاضعانه و خالصانه از خداوند طلب کنید، خداوند راه را بر شما می گشاید.

وَ الَّذِينَ جاهَدُوا فِينا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ «عنکبوت؛ 69»

و كسانى كه در راه ما (تلاش و) جهاد كردند، راه‌هاى (قرب به) خود را به آنان نشان خواهيم داد و همانا خداوند با نيكوكاران است.

یاعلی

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 26 تير, 1400 یک سوال در خصوص سادات و سیادت

چرا سیادت از مادر منتقل نمی شود؟

سید به چه کسانی گفته می شود؟ کسانی که جدشان هاشم باشد یا کسانی که فرزندان حضرت زهرا باشند؟

پاسخ: سید به معنای آقا و اطاعت شده، رئیس و بزرگ آمده است. سیادت عنوانی اعتباریست برای مردان و زنانی که در طول نسب خویش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) می رسند. هر کس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب می شود.

اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بنی هاشم می گویند. برخی از اینان به عموهای پیامبر مثل ابوطالب، عباس و حمزه می رسند. بنابراین فرزندان عباس عموی پیامبر که اصطلاحاً به آنان بنی عباس می گویند، سید محسوب می شوند. فرزندان ابوطالب به نام های طالب و عقیل و جعفر طیار و علی(ع) و نسل آنان (تا کنون هر چه هستند) سیدند.

 پیامبر اسلام از جهت پسرانش (طیب و طاهر و قاسم و ابراهیم) چون در کودکی از دنیا رفتند، نسلی ندارد و فقط از طریق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پیدا کرد که فرزندان حضرت زهرا به نام های حسن و حسین و زینب و ام کلثوم از طریق پدرشان علی(ع) سید بودند.

تمامی ائمه معصومین و فرزندانشان از طریق علی(ع) به هاشم می رسند و سید هستند.

 سیادت تنها انتساب به پیامبر نیست، بلکه از جهت انتساب به طالب و علی و عقیل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهای پیامبر نیز سیادت حاصل شده و حضرت علی(ع) سید بوده است و فرزندان او نیز سید هستند.

دارای احکامی خاص هستند. مثلاً گرفتن زکات از غیر سید بر آنان حرمت داره.

*** اما درباره سیادت از جانب مادر: 

«کسی که به فرزندان من احترام بگذارد و آنان را تکریم کند در واقع مرا تکریم کرده است. » (پیامبر اکرم مستدرک الوسائل، 12/367)

اگر کسی مادرش سید فاطمی باشد او نیز در زمره اولاد پیامبر (ص) قرار می گیرد، ولی به فتوای اکثر فقیهان احکام ویژه سیادت و یا برخی از آن، به او بار نمی شود.

 برخی از علماء کسانی را که مادرشان سید باشد را سید می دانند و حتی مستحق خمس میدانند. مانند: مرحوم سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه که فتوا داده است.

 که اگر کسی از طرف مادر هم به بنی هاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق می گیرد. وبعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفته اند.

 اما معروف بین امامیه آنست که فقط در صورتی از خمس می تواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است.ولی از نظر محرمیت فرقی بین سیدهای از طریق پدری یا مادر؛با انبیای عظام و ائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند نیست و مسٱله محرمیت یکسان است.

**** اما آیا کسانی که مادر آنان سید است از سادات و فرزندان حضرت زهرا سلام الله علیها محسوب می شوند و احکام سیادت را دارند؟

نظر مراجع تقلید متفاوت هست در اینباره به عنوان نمونه دو مورد رو ذکر میکنیم.

حضرت آیت الله خامنه ای: منتسبین به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله از طرف مادر هم از اولاد آن حضرت محسوب می شوند ولی ملاک ترتب آثار و احکام شرعی سیادت انتساب از طرف پدر است.

حضرت آیت الله فاضل لنکرانی:احکام فقهی،خمس،سید را ندارند اما از ذریه رسول الله محسوب می شوند.

منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 26 تير, 1400 یک سوال در خصوص سادات و سیادت

سلام بر شما دوست عزیز

اگر مادر سید و پدر غیرسید باشد به او "میر" یا "میرزا" می گویند.

یاعلی

تصویر به تو از دور سلام به تو از دور سلام 26 تير, 1400 سید دقیقا یعنی چه و به چه کسی سید گفته می شود؟

سلام بر شما و آرزوی بهروزی

سید به چه کسی می گویند؟ فرزند پیامبر یا امام علی(ع)؟

در پاسخ به توضیح زیر توجه کنید .
الف.گفتنی است سرسلسله سادات از هاشم جد پیامبر(ص) شروع می شود ، لذا عبدالمطلب و پدران پیامبر و امام علی(ع) نیز سادات هستند و فرزندان امام علی(ع) نیز سید هستند. اما از آنجا که هر کدام از امامان(ع) نیز مقام رفیع و بلندی دارند وقتی نسل سادات به هر کدام از امامان که برسد آن امام به عنوان سرسلسله آنها معرفی می شود. مانند سادات علوی، حسنی، حسینی، موسوی و رضوی و ...
لذا سیادت فرزندان حضرت فاطمه(س) از طرف امام علی(ع) نیز به آنان رسیده است .
ب.برای توضیح بیشتر توجه شمارا به مطالب زیر جلب می کنیم .
کلمه ى «سید» در اصل به معناى کسى است که صاحب مجد و عظمت است. و به همین اعتبار، نسل پیامبر اسلام را سید مى گویند. از سخنان ابن شهر آشوب به دست مى آید که در قرن ششم هجرى قمرى کلمه ى سید رواج کامل داشت و اولاد پیامبر را سید مى گفتند. تحقیقات نشان مى دهد که در قرن چهارم و پنجم کلمه «سید» به همراه قرینه بر اولاد پیامبر اطلاق مى شد و در قرن ششم بدون قرینه استعمال مى گردید. در عصر حاضر، در ایران به بنى هاشم سید مى گویند و به غیر آن به کسى سید نمى گویند. در حجاز کسانى را که از طریق امام حسین به پیامبر مى رسند، سید مى گویند. در قسطنطنیه عموم مردم را سید مى گویند و در آنجا کلمه سید دلالت بر هاشمى بودن ندارد. در عهد صفوى به اولاد پیامبر کلمه ى میرزا را اطلاق مى کردند ولى در زمان ما میرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد، (جامع الأنساب، آیت الله روضاتى، ج ۱، ص ۳۲ ).
.... مامقانى مى نویسد: در غیر حجاز کلمه سید به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مى شود. در کشورهاى عربى شیعیان این کلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب اطلاق مى کنند ولى عرب غیر شیعه آن را در معناى لغوى آن بکار مى برند، (علم النسب، ج ۱، ص ۱۴۴ ).
عبدالمطلب در میان مردم عرب با عنوان سَیِّدُ البطحاء و ابو السّاده العشره معروف بود و چون داراى شرف و سیادت بود، او را «سَیِّد» مى نامیدند و در همان زمان تمام عرب، سیادت، سرورى و زعامت او را پذیرفتند. قبیله ى قریش زعامت و سیادت او را قبول کردند و عرب دیگر هم او را به عنوان زعیم و رئیس پذیرفتند، ( بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۲۳ و ۱۲۷ ).
در «کتاب حذف من نسب قریش» که در قرن سوم نوشته شده این عبارت آمده است: «فکان عبدالمطلب سید قریش فى عصره لا ینازع السودد»، (ص ۴). معناى این جمله به فارسى چنین است: پس عبدالمطلب در عصر خود سرور و زعیم بى رقیب قبیله ى قریش بود .
ابرهه براى تخریب کعبه با نیروهاى خود در نزدیکى مکه استقرار یافت. عبدالمطلب به نزد ابرهه رفت. ابرهه در ضمن سخنانش، به عبدالمطلب گفت: «یحقّ لک ان تکون سیِّد قومک ؛ تو را مى سزد که سیِّد و زعیم قوم خودت باشى » ، ( بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۳۰، س ۱۵ ).
به این ترتیب، در آن عصر، در میان مردم، تنها عبدالمطلب را سید مى گفتند و هر گاه این کلمه تنها و بدون قید یاد مى شد، عبدالمطلب را شامل مى گردید و عرب آن زمان به هر کسى سید نمى گفتند .
توجه داشته باشیم که اصل در سیادت و سید بودن، داراى مجد، شرف و عظمت بودن است و به نسل پیامبر اسلام، هم که اطلاق مى شود به خاطر همین اصل است و کلمه سید در لغت به معناى کسى است که بالاتر از او کسى نیست، (علم النسب، محمدرضا مامقانى، جزء اول، ص ۱۴۴ و جزء دوم، ص ۱۰۴ ).
پدر پیامبر اسلام عبدالله است. عبدالله وفات کرد و مادر پیامبر هم وفات کرد. سرپرستى پیامبر اسلام با عبدالمطلب بود .
حضرت محمد(ص) محبوب دل عبدالمطلب بود. روزى عبدالمطلب با افراد خود نشسته بود و پیامبر کودک خردسال بود. عبدالمطلب به آن افراد گفت: «انّى ارى انّه سیأتى علیکم یوم و هو سیدُکم»، (بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۱۴۳، س ۲) من به حقیقت مى بینم که روزى مى آید که او سید و سرور شما مى گردد. این پیشگوئى عبدالمطلب تحقق یافت و حضرت محمد(ص) سید و سالار همه شد .
نسل پیامبر با دخترش حضرت فاطمه(س) ادامه یافت و فرزندان حضرت فاطمه فرزندان پیامبر هستند و پیامبر نسبت به اولاد فاطمه زهرا محرم است و با هیچکدام از نسل فاطمه نمى تواند ازدواج کند. اگر فرزندان دختر، فرزند انسان نباشد مى توان با دختران او ازدواج کرد. بنابراین هر کس که نسلش به حضرت فاطمه(س) مى رسد، فرزند پیامبر حساب مى شود. حضرت امام موسى الکاظم(ع) فرمود: روزى به مجلس هارون الرشید خلیفه ى عباسى وارد شدم. هارون سؤالهایى کرد و من جواب دادم. هارون پرسید شما چگونه مى گویید که پسر پیامبرید در حالى که پیامبر نسل نداشت. او فقط دختر داشت و نسل انسان از پسر مى ماند نه دختر. من در جواب سؤال هارون آیه ۸۴ سوره ى انعام را خواندم. خداوند مى فرماید: و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاً هدینا و نوحا هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین و زکریا و یحیى و عیسى و الیاس کل من الصالحین؛ ما به ابراهیم اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه را هدایت کردیم و نوح را از پیش هدایت کرده بودیم و از نژاد او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون را. ما نیکوکاران را چنین پاداش مى دهیم. و نیز زکریا یحیى، عیسى و الیاس را که همگى از صالحان هستند»، (المیزان، ج ۷، ص ۲۴۱، عربى، بیروت، چاپ دوم ).
به هارون گفتم: اى هارون! پدر عیسى کیست؟ هارون گفت: عیسى پدر ندارد. گفتم: پس چطور عیسى از نسل ابراهیم بشمار رفته است؟! پس بدان که خداوند عیسى را از طریق مادرش مریم به نسل حضرت ابراهیم ملحق ساخته است. ما هم از طریق مادرمان حضرت فاطمه زهرا از نسل پیامبر اسلام به حساب مى آییم، ( تفسیر صافى، ج ۱، ص ۵۳۰ چاپ دوجلدى قدیمى، تفسیر نمونه، ج ۵، ص ۳۲۸ به نقل از نورالثقلین، ج ۱، ص ۷۴۳ ).
از آنچه گذشت روشن شد که جدّ همه سادات هاشم یا عبدالمطلب است و همه فرزندان عبدالمطلب و فرزندان آن فرزندان همه سادات هستند. پیامبر ما، حضرت على، حضرت زهرا و همه ى امامان دوازده گانه، سید و سالار همه ى مؤمنان هستند ونسل هاشم از آغاز تا به امروز همه سادات و سرور ما هستند .
بر این اساس، «سید» و «سیده» که هم اکنون در میان ما معروف است به عبدالمطلب و از او به هاشم می رسد. همه کسانی که نسبت خانوادگی آنها به عبدالمطلب می رسد، سید هستند چه ایرانی و چه غیر ایرانی و نسل همه سادات عربی است چه ساداتی که هم اکنون به زبان عربی حرف می زنند و چه ساداتی که به زبان فارسی و غیر فارسی حرف می زنند .
سادات ایرانی اگر نسبت خانوادگی آنها به عبدالمطلب و یا هاشم می رسد، همه سید هستند و در اصل هم عربی بودند و زبانشان ملاک سید بودن نیست. ممکن است سیدی به چین مهاجرت کند و زبان بچه های او چینی شود و یا به ایران بیاید و زبان بچه هایش فارسی بشود. توجه به این هم داشته باشیم که سیادت، به نسل مربوط است و هر کس مثلا پدرش سید است، خودش سید است و چنین نیست که سید نشود. سیادت دست انسان نیست بلکه نسبت خانوادگی است .
در تفسیر عیاشى آمده است: روزى حجاج کسى را دنبال یحیى بن معمّر فرستاد. یحیى نزد حجاج حاضر شد. حجّاج گفت: شنیده ام تو گمان مى کنى که حسن و حسین پسران پیامبر هستند و این را از قرآن مى گویى در صورتى که من قرآن را از اول تا آخر خوانده ام ولى این مطلب را در آن ندیده ام. یحیى گفت: شما سوره انعام را نمى خوانى؟! در سوره انعام آمده است : و من ذرّیّته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسى و هارون و کذلک نجزى المحسنین * و زکریّا و یحیى و عیسى و الیاس کلٌ من الصالحین مگر عیسى در این آیه از نسل و ذریّه ى ابراهیم شمرده نشده است؟! حجاج گفت: درست مى گویى. این آیه را خوانده ام .( تفسیر المیزان، عربى، ج ۷، ص ۲۶۱، بحث روائى ). 
۳. ابو جارود مى گوید: امام باقر(ع) فرمود: اى اباجارود! اینها درباره ى حسن و حسین به شما چه مى گویند؟ گفتم: به ما مى گویند: حسن و حسین فرزندان پیامبر نیستند. امام فرمود: شما چگونه براى آنان دلیل مى آورید؟ گفتم: ما با آیه ى ... و من ذریته داود و سلیمان ... استدلال مى کنیم. امام فرمود: آنان در جواب شما چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: پسر دختر، فرزند نامیده مى شود ولى این فرزند صُلبى نیست. امام فرمود: شما به آنان چه مى گویید؟ گفتم: ما آیه ى ندع ابنائنا و ابنائکم ... را براى آنان مى خوانیم که پیامبر به حسن و حسین، پسر اطلاق کرده است. امام فرمود: آنان چه مى گویند؟ گفتم: آنان مى گویند: در زبان عربى و در میان مردم عرب، به پسران دیگران، «پسرم» اطلاق مى کنند. (پسر، پسر توست ولى شخص دیگرى به این پسر تو مى گوید: «پسرم فلان چیز را بیاور») امام فرمود: اى ابا جارود! از کتاب خدا برایت آیه اى مى گویم. خداوند مى گوید : حرّمت علیکم امهاتکم و بناتکم ...( سوره نساء، آیه ۲۳ ). 
تو از آنان بپرس آیا پیامبر مى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد؟ اگر گفتند: مى تواند، دروغ مى گویند و اگر بگویند نمى تواند دختران حسن و حسین را بگیرد، در این صورت ثابت مى شود که حسن و حسین فرزندان صلبى پیامبر هستند .( جواهر الکلام، ج ۱۶، ص ۹۳، کتاب الخمس، چاپ ایران ). 
روایات دیگرى نیز در این موضوع آمده است. براى آگاهى بیشتر ر.ک: جواهر، ج ۱۶، ص ۹۳ تا ۱۰۱
بنابراین زنى که از نسل پیامبر است، همه ى فرزندان او نسل پیامبر و سیّد هستند گرچه شوهرش سیّد نباشد و در نتیجه انسان از طریق مادر هم سیادت پیدا مى کند .
یادآورى: توجه داشته باشیم ساداتى که مستحقّ خمس هستند و زکات واجب بر آنان حرام است، ساداتى هستند که پدرشان سیّد است. فتواى مشهور فقهاء چنین است .( جواهر، ج ۱۶، ص ۹۰، تحریر الوسیله حضرت امام خمینى(قدس سره)، کتاب الخمس ).
با توجه به مطالب پیش گفته پاسخ پرسش به خوبی روشن شد که : 
اولا: امامان که سید شمرده می شوند فقط به این جهت نیست که فرزندان فاطمه زهرا (س) هستند بلکه خود امیرالمؤمنین علی علیه السلام چون نسبتش به هاشم می رسد، پس امامان از طرف مادری سید می باشند و هم پدری .
ثانیا: فرزندان زن سیده نیز از نظر نسبی سید شمرده می شوند لذا در عرف به آنها میرزا می گویند، ولی از نظر فقهی خمس به آنها داده نمی شود، هر چند سید نسبی هستند .
ولی کسی که پدرش سید باشد علاوه بر این که سید نسبی است خمس هم می توان به او داد (در صورت فقیر بودن) در نتیجه بین کسانی که فقط مادرشان سید است با کسانی که پدر یا والدین آنها سیدند از نظر نسبی و سیادت فرقی نیست ولی از نظر پاره ای از احکام فقهی هم چون تعلق خمس مسئله تفاوت دارد.بنابراین، سیادت ؛ یعنی انتساب به خاندان نبوت . این انتساب تفاوتی ندارد که از جهت پدر باشد و یا مادر .بنابر این حتی اگر یکی از اجداد مادری نیز از سادات باشند شرافت سیادت برای همه نوادگان محفوظ است . البته سیادت از نظر فقهی احکامی دارد مانند حرمت دریافت کفاره و زکات و جواز دریافت خمس ، که این احکام بنابه دلایل خود اختصاص به کسانی دارد که از طرف پدر منسوب باشند . 
و این صرفا یک حکم فقهی است که در خصوص زکات وخمس آمده است، یعنی از یک مال نمی توانند استفاده کنند و از مالی دیگر می توانند استفاده کنند. گرچه مرحوم سید مرتضی رضوان الله تعالی علیه فتوا داده است که اگر کسی از طرف مادر هم به بنی هاشم انتساب داشته باشد خمس به او تعلق می گیرد وبعضی از فقهای دیگر نظیر صاحب حدائق هم این فتوا را پذیرفته اند اما معروف بین امامیه آن است که فقط در صورتی از خمس می تواند استفاده کند که انتسابش از طرف پدر باشد و فتوای معمول فقهای ما هم همین است . 
البته در بسیاری از مسائل فقهی فرقی بین زن و مرد از نظر سیادت نیست از جمله، در باب محرمیت، هیچ فرقی نیست، خواه انسان از طرف مادر سید باشد یا از طرف پدر، با انبیای اعظام وائمه اطهار ومانند آن که ارتباط نسبی از طرف مادر دارند مساله محرمیت یکسان است ونیز در مساله حرمت نکاح که غیر از محرمیت است، چون هرجا محرمیت است حرمت نکاح هم به دنبال دارد اما هرجا حرمت نکاح باشد ممکن است محرمیت نباشد بازهم فرق نمی کند . 
بنابراین در تمام این ابواب فقهی فرقی نیست و در خصوص باب خمس و زکات هم که تفاوت قائل شده اند، به دلیل شهرتی است که بین فقها وجود دارد، واساس این شهرت روایت مرسله ای است که در آن روایت آمده است: اگر کسی از طرف مادر سید بود می تواند زکات بگیرد ولی خمس به او تعلق نمی گیرد. بعد در ذیل روایت مرسله به آیه کریمه «ادعوهم لابائهم » (۱) استشهاد شده است. گرچه این تعلیل تام نیست ولی صدر روایت مرسله حجت ومورد استناد قرار گرفته و مورد فتوا است . 
و در هر صورت امتیاز به این نیست که انسان از مالی بتواند استفاده کند و از مالی نتواند، این یک حکم فقهی است در خصوص باب خمس و زکات، لذا در جواب سؤالهای مرحوم سید مرتضی، وقتی از این بزرگوار سؤال کردند فرمود: که فرزندان دختری فرزند حقیقی انسان هستند نه مجازی و افکار جاهلی را اسلام محو کرده است. و گفته است نگویید زنها فقط وعاء وظرفند ونگویید فرزندان پسران ما فرزندان ما هستند اما فرزندان دختری فرزندان مردم بیگانه اند، این شعر که در جاهلیت به عنوان یک شعر رسمی بود اسلام محو کرد وفرمود نگویید :
بنونا بنو ابناءنا وبناتنا بنوهن ابناء الرجال الاباعد  
پسران ما پسران پسران ما هستند، و پسر دختران ما، فرزندان مردان بیگانه اند . 
مرحوم سید مرتضی فرمودند این شعر باطل است و فرزندان ما فرزندان ما هستند خواه از طرف ابناء باشند وخواه از طرف بنات، لذا ایشان می فرماید: فرزند دختری حقیقتا فرزند است. حالا اگر در بعضی از موارد فقهی استثنا شده آن روی اصل دیگری است که آمده و کمتر عمومی است که تخصیص نخورده باشد و کمتر مطلقی است که تقیید نیافته باشد و در غیر موارد تخصیص حکم در عمومیتش باقی است. برای آگاهی بیشتر ر.ک: جوادی آملی، زن درآینه جلال وجمال .
پی نوشت ها : 
۱- احزاب، ۵ . 
۲- حجرات، ۱۳ . 
۳- نحل،۹۷ .

منبع : پرسمان

صفحه‌ها

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 29