منظور از عشق اول چیه؟ آیا اینکه میگن آدم عشق اول همیشه تو ذهنشه واقعیت داره؟
***جواب:
سلام
در مورد سوال اول عرض میکنم : منظور از عشق اول نخستین دلبستگی شدید به جنس مخالفه که در دل یک دختر یا پسر ایجاد میشه که در پی اون تمایل به ازدواج پیدا میکنند منتها در بسیاری موارد بخاطر سن کم یا نداشتن شرایط این عشقها به ازدواج نمیرسه و اونا مجبور میشن که همو فراموش کنند
در جواب سوال دوم هم عرض میکنم: حقیقت اینه که عشق اول عمیقترین و موندگارترین عشقه و به سختی از دل بیرون میره و عشقای بعدی اصلا مثل عشق اول نمیشه به همین خاطر ما میگیم بهترین حالت اینه که اولین عشق هرکس همسرش باشه چون عشق شدید، تحمل انسان رو در برابر ناملایمات و ناهماهنگیهای احتمالی بعد ازدواج بالا میبره و سبب میشه که خیلی وقتها به راحتی کوتاه بیان و از خطاهای همسر بگذرن و زندگیشون خراب نشه، در صورتی که اگر همسرش عشق اولش نباشه هم خاطرات عشق اول ممکنه زندگیش رو تحت تاثیر قرار بده و هم عمق عشق دوم مثل اول نیست و لذا ممکنه به راحتی در مشکلات زندگی کوتاه نیاد و زندگیش زودتر در معرض تزلزل قرار بگیره پس کسی که میخواد زندگی پایداری داشته باشه باید سعی کنه که تنها عاشق کسی بشه که حتما همسرش میشه و وقتی که افق ازدواج روشن نیست دلش رو به معرض حراج عشق نذاره
موفق باشید
نظرات
سلام.شوهر من قبلا چندسال با یه دختری ارتباط تلفنی داشته و چندبار هم اونو دیده.الآنم که گاهی اوقات یادشو میکنه میگه الآن حسی بهش ندارم،فقط دلم براش می سوزه.این قضیه یه جورایی عذابم میده،چکار کنم؟
زیاد سخت نگیر ادما همیشه از اشتباهاتشون میگن و یا شاید یه حس عذاب وجدان داشته نمیدونم هرچی بوده ولی من از طرف همیشه میگم و هیچ حسی هم بهش ندارم
سلام من عاشق كسي هستم كه حتي فكرنبودنشم روانيم ميكنه شايدحسي كه ميكمو كسي نفهمه.ولي بقران قسم بدجورميخامش تافكرنبودنشوميكنم جشام كريون ميشه.فرداشب برام خاستكارميادموقعيت زندكيش خوبه موندم جكاركنم.هيج وقت نميتونم عشقموفراموش كنم .خانوادش مخالف ازدواجون هستن خودش كف جندماه ديكه تنها ميادخاستكاري ولي هيج وقت خانوادم قبول نميكنن.الان تودوراهي موندم.توروخداكمكم كنيد.
سلام من توی زندگیم هیچ وقت فک نمیکردم عاشق بشم واصلا به این موضوع فکر نمیکردم وهمیشه هر وقت تویه جایی بحث دوست داشتن وعاشق شدن می افتاد اولین کسی بودم که میزدم زیر خنده وشروع میکردم مسخره کردن وقهقهه زدن تا اینکه...............چشمتون چند ماه بعدو نبینه......هنوزم که هنوزه بعد از7سال دارم عذابی میکشم که هزار بار وحشتناک تر از روز قبله.هیچ وقت بعد از اون نتونستم به کسی علاقه پیدا کنم هیچ وقت...فقط آرزومه یکبار دیگه ببینمش بینم چه شکلیه وگاهی اوقات فکر میکنم این حال الانم نتیجه فرهنگ غلط و جو بدی بود که من توی اون به دنیا اومدم که تو اون جو عاشق شدن یه جورایی جرم بود-گاهی اوقات از خودم متنفر میشم وگاهی اوقات خواهر بزرگم وپدرو مادرم رو مسبب تمام بدبختیام میدونم که شک ندارم همینطوره که منو به اندازه 100 سال پیر کردن
بندرم بندر خانه خرابم کرد چشم شهلایش دیده پرآب ام کرد..یاد اون ماه سیریک بخیر
من 9سال یکی رادوستداشتم اونم اینجورنشون میداد 6ماه رفته بایک زن دیگه دوست شده نه برای ازدواج فقط دوست هستن ولی من هنوز بااین قضیه کنارنیومدم بدجورازنظرروحی و جسمی ریختم بهم، هرکاری میکنم نمیتوانم فراموشش کنم تامرز جنون رفتم نمیدونم چکارکنم خسته شدم ازبس توذهنم باهاش زندگی کنم و حرف بزنم انتظاربرگشتش داشته باشم چکارکنم؟
با سلام؛
پاسخ سوال شما بعد از گذشت 48 ساعت، در این لینک قابل مشاهده خواهد بود: http://btid.org/node/86021
از این به بعد، سوالات خود را در این لینک ثبت نمائید: http://www.btid.org/fa/node/add/forum
سلام
من و پسر همسایمون ۱۴ پیش عاشق هم شدیم.
اصلا باهم رابطه نداشتیم,فقط هر دومون پاک و صمیمانه عاشق هم شدیم,خانواده هامون راضی بودن,ولی کم کم یه سری آدم افتادن میون ما و همه چی خراب شد.
۴ سال قبل من جبرا ازدواج کردم,امسال هم اون به اجبار داره ازدواج میکنه ولی حال هردومون بده.
داریم دیوونه میشیم.
با سلام. میتوانید همین مطلب را در لینک زیر وارد نمایید تا از نظر کارشناسان و کاربران انجمن مطلع گردید.
http://www.btid.org/fa/node/add/forum
سلام من 14 سالگی یکی رو دوست داشتم به قدری اومد رو مخم رفت که باهاش به اجبار دوست شدم و گذر زمان باعث شد بهش علاقمند شم ولی اون با من بودنی با چند نفر بود ونمیتونستم ثابت کنم و بعدا فهمیدم که منو نمیخواد حسی که بهش داشتم از بین رفته ولی عذاب وجدان دارم چیکار کنم؟
پس خدا نبخشه خانمهایی رو که توی کوچه و خیابون با آرایش و خودنمایی و... عشق اول نوجوونها رو میدزدن و بعد هم اونها رو تو حسرت میذارن و میرن...
بعضیها هم که خیلی نامردترن: اونایی که با خودنماییهاشون عشق اول آقایون متاهل رو سرد میکنن و زندگی زن و مردهای زیادی رو به آتیش میکشن. تا حرف هم بزنی میگن تو نگاه نکن. خب آخه کجا رو نگاه کنم؟ روبرو رو که میگی نبینم!زمینو هم بخوام ببینم پاهاتون پیداست با اون پاچههای بالازدهتون! سر به هوا هم که نمیشه راه رفت. اکثر زنها دزد شدن. دزد عشق... یه مشت سارق نصف جمعیت ایران رو تشکیل میدن...