مطالب دوستان salehi7815

Portrait de حلما حلما 06 fév, 2015 شهدا را یاد کنیم
قبل از اذان صبح برگشت. پیکر شهید هم روی دوشش بود. خستگی در چهره اش موج میزد. برگه مرخصی را گرفت. بعد از نماز به همراه پیکر شهید حرکت کردیم.خسته بود و خوشحال. می گفت: یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم. فقط همین شهید جا مانده بود. حالا بعد از آرامش منطقه، خدا لطف کرد و توانستیم او را بیاوریم.خبر خیلی سریع رسید تهران. همه منتظر پیکر شهید بودند. روز بعد، از میدان خراسان تهران تشییع با شکوهی برگزار شد.می خواستیم چند روزی در تهران بمانیم اما خبر رسید عملیات دیگری در راه است. قرار شد فردا شب از جلوی مسجد حرکت کنیم.بعد از نماز بود. با ساک وسایل جلوی مسجد ایستاده بودیم. با چند نفر از رفقا مشغول صحبت و شوخی و خنده بودیم. پیرمردی جلو آمد. او را می شناختم. پدر شهید بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود.سلام کردیم و جواب داد. همه ساکت بودند. انگار می خواهد چیزی بگوید اما!لحظاتی بعد سکوتش را شکست. آقا ابراهیم ممنون. زحمت کشیدی، اما پسرم!پیرمرد مکثی کرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است!!لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت. چشمانش گرد شده بود از تعجب!بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود. صدایش هم لرزان و خسته:دیشب پسرم را در خواب دیدم. می گفت: در مدتی که ما گمنام و بی نشان بر خاک جبهه افتاده بودیم، هر شب مادر سادات حضرت زهرا(س) به ما سر می زد.اما حالا! دیگر چنین خبری برای ما نیست. می گویند شهدای گمنام مهمانان ویژه حضرت زهرا(س) هستند.پیرمرد دیگر ادامه نداد. سکوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهیم هادی نگاه کردم.دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلط میخورد و پایین می آمد. می توانستم فکرش را بخوانم.ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود؛ گمنامی
Portrait de حلما حلما 06 fév, 2015 شهدا را یاد کنیم
پیشونی بندها رو با وسواس زیر و رو می کرد...پرسیدم : دنبال چی می گردی ؟گفت : سربند یا زهراگفتم : یکیش رو بردار ببند دیگه ، چه فرقی داره ؟گفت : نه ! آخه من مادر ندارم...
Portrait de حلما حلما 06 fév, 2015 شهدا را یاد کنیم
نامه ی یک زن به همسر مفقود الاثرش:حجت عزيز! حالا ديگر جنگ تمام شده است، تعدادي از هم رزمانت که با تو بر خاک هاي جنوب به سجده عشق، پيشاني ساييده بودند از سفر بازگشتند اما گويا تقدير آن است که من، هم همسر مفقودالاثر بمانم و هم دختر مفقودالاثر!. خيلي ها با دو چشمان خود انتظار يک نفر را مي کشند اما من با دو چشمانم که حالا ديگر اشکي برايش نمانده انتظار دو نفر را مي کشم. يعني بابا و تو!
Portrait de حلما حلما 06 fév, 2015 شايد با شغل و رشته ام ازدواج كنم !
سلام.حسن علوم ریاضی اینه که میتونید رشته های بیشتری رو انتخاب کنید. برای ثبت نام کنکور که از طریق سایت سازمان سنجش هست، میتونید در برگه ی ثبت نام گزینه ی مربوط به گروه هنر رو تیک بزنید یعنی میتونید در کنکور هنر شرکت کنید. و اگر احیانا خواستید در دانشگاههای افسری شرکت کنید گزینه ی مربوط به اونهارو هم تیک بزنید. نمیدونم دانشگاهی که گفتید ضمن خدمت حساب میشه چیه ولی چندتا لینک میذارم براتون حتما مشاهده کنید. مجددا عرض میکنم رشته ای رو انتخاب کنید که با روحیتون سازگار باشه. الان ممکنه بگید به فلان رشته علاقه دارم اما پس از کنکور دغدغه تون این میشه که فقط دانشگاه قبول بشید که نخواهید یکسال عقب بمونید. چون هرسال کنکور سخت تر از سال قبل میشه.یه نکته ی کلی میگم نه فقط به شما بلکه به همه ی افرادی که وضعیت مشابه شمارو دارند. به این دید نگاه نکنید که فقط باید وارد دانشگاه بشم تا مثلا بهم بگن تحصیل کرده و ... رشته در اینده ی شغلی خیلی تاثیر داره منظورم اینه 4 سال وقتتون رو نذارید رو رشته ای که هیچ زمینه ی شغلی در ایران نداره بلکه رشته هایی انتخاب کنید که بازار کار دارند.اگه خوب انتخاب کنید و ذهن خلاقی هم داشته باشید میتونید زود هم ازدواج کنید. اینو مطمئنم. کسی که ذهنش خلاقه از فرصت هاش خوب استفاده میکنه و برای خودش فرصت می آفرینه. شاید عده ای رو دیده باشید که شغلشون هیچ ارتباطی با رشته ی تحصیلیشون نداره ولی خیلی موفقن به خاطر اینه که ذهن خلاقی داشتند و برای خودشون فرصت ایجاد کردند بعضی ها هم که رشتشون خوب بوده هنوز بیکارن و ... همه ی این نکات رو مدنظر داشته باشید.اگر نهایتا وارد دانشگاهی شدید که نه هزینه ی کمک تحصیلی میدادند و نه ضمن خدمت حساب میشد براتون، بهتره در کنار درس یه شغل پاره وقت برای خودتون مهیا کنید تا بتونید زمینه های ازدواجتون رو هرچه زودتر فراهم کنید.موفق باشید   
Portrait de حلما حلما 05 fév, 2015 طوف فلک به گرد جمال محمد است
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍوَ آلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم
Portrait de حلما حلما 05 fév, 2015 شايد با شغل و رشته ام ازدواج كنم !
سلام. برادر بزرگوار اگه میگفتید چه رشته ای هستید شاید میتونستم از نظر درسی و اینده ی شغلی کمکتون کنم چون من امسال کنکور دادم و تقریبا دغدغه های الان شما رو داشتم. تا جایی که بنده میدونم دانشگاه ارتش و سپاه و تربیت دبیر هزینه ی کمک تحصیلی میدن یعنی دانشگاههای خاصی اینکارو انجام میدن.خودمم خیلی دنبال این بودم وارد دانشگاههای افسری ارتش و سپاه بشم و بخاطر رشتم و جنسیتم نتونستم وارد بشم بخاطر همین تقریبا با شرایطشون آشنا هستم. اینجا دوستانی هستند که دانشگاه تربیت دبیر تحصیل میکنند اگه خواستین میتونید ازشون کمک بگیرید.چون مزیتش اینه که بلافاصله استخدام میشید و ازنظر شغلی مشکلی نخواهید داشت ولی سربازی رو نمیشه کاری کرد. واقعا رشته و دانشگاه خیلی در سرنوشت افراد تاثیر داره مخصوصا زمینه ی شغلیشون. چون اگه شغل مهیا نشه نمیتونن ازدواج کنند. پس قطعا پیش مشاورهای تحصیلی زیادی برید و باهاشون مشورت کنید تا بهترین تصمیم رو برای آیندتون بگیرید. البته تصمیمی بگیرید که با روحیتون سازگار باشه. وگرنه به مشکل برمیخورید برای اینکارم میتونید برید پیش یه مشاور اگه روانشناس و مشاورتحصیلی باشه خیلی عالیه چون ازتون یه تست mbe بزرگسالان رو میگرن بعد میگن چه روحیه ای داری و چه رشته هایی به دردتون میخوره. کلا الان تو دوره ای هستید که باید زیاد مشورت کنید ولی رو درس خیلی تمرکز داشته باشید چون بعد عید عمق فاجعه رو متوجه میشید :) موفق باشید
Portrait de حلما حلما 04 fév, 2015 عرض تسلیت خدمت آقای زارع
جناب حاج آقای زارعبی گمان درگذشت مادر بزرگوارتان گرد غم برچهره تان پاشیده است. رسم روزگار است که بارها و بارها همه را به چنین آزمونهای سختی می آزماید، این فقدان بزرگ را صمیمانه تسلیت گفته و سربلندی و شکیبایی تان را در این کارزار از ایزد منان خواستارم. باشد که روح بلند این عزیز از دست رفته در بارگاه امن الهی و در جوار رحمتش جاودان بیاساید.
Portrait de حلما حلما 01 fév, 2015 سنگ قبر خواندنی شهید
خیلی زیبا بود عزیزم. خیلی ممنونم. ان شاءلله شهدا یار و یاورت باشند.
Portrait de حلما حلما 01 fév, 2015 به همسرم بگم دوست دختر داشتم؟
سلام. یه نکته ای رو میگم. اگه فکرمیکنید همسرتون متوجه این موضوع خواهد شد بهش قبل ازدواج حتما حتما حتما بگید. چون اوضاع بدتر میشه. به نظرم هر فرد پاکی که خودشو تو این زمونه و شرایط جامعه٬ چه اول جوانی چه اخر جوانی ٬ چه بیکار چه شاغل و ... حفظ کرده حقشه با یک فرد پاک زندگی کنه. بعضی از خانما قبل از اینکه بخوان با اقایی ازدواج کنند خیلی راجبشون تحقیق میکنند. عامیانه بگم آمار طرفو کلا در میارن ببینن چطوری بوده با کیا بوده و .... خوب و بدشو کاری ندارم بخاطر همین گفتم اگه فکر میکنید به گذشته ی شما پی خواهد برد بهش بگید. موفق باشید
Portrait de حلما حلما 25 jan, 2015 نماز میت به سبک چوپان!
حکایت است که پادشاهی از وزیرخدا پرستش پرسید: بگو خداوندی که تو می پرستی چه می خورد، چه می پوشد ، و چه کار می کند و اگر تا فردا جوابم نگویی عزل می گردی.وزیر سر در گریبان به خانه رفت .وی را غلامی بود که وقتی او را در این حال دید پرسید که او را چه شده؟و او حکایت بازگو کرد.غلام خندید و گفت : ای وزیر عزیز این سوال که جوابی آسان دارد.وزیز با تعجب گفت : یعنی تو آن میدانی؟ پس برایم بازگو ؛ اول آنکه خدا چه میخورد؟- غم بندگانش را، که میفرماید من شما را برای بهشت و قرب خود آفریدم. چرا دوزخ را برمیگزینید؟- آفرین غلام دانا.- خدا چه میپوشد؟- رازها و گناه های بندگانش را- مرحبا ای غلاموزیر که ذوق زده شده بود سوال سوم را فراموش کرد و با شتاب به دربار رفت و به پادشاه بازگو کردولی باز در سوال سوم درماند، رخصتی گرفت و شتابان به جانب غلام باز رفت و سومین را پرسید.غلام گفت : برای سومین پاسخ باید کاری کنی.- چه کاری ؟- ردای وزارت را بر من بپوشانی، و ردای مرا بپوشی و مرا بر اسبت سوار کرده و افسار به دست بهدرگاه شاه ببری تا پاسخ را باز گویم.وزیر که چاره ای دیگر ندید قبول کرد وبا آن حال به دربار حاضر شدندپادشاه با تعجب از این حال پرسید ای وزیر ای چه حالیست تو را؟و غلام آنگاه پاسخ داد که این همان کار خداست ای شاه که وزیری را در خلعت غلامو غلامی را در خلعت وزیری حاضر نماید.پادشاه از درایت غلام خوشنود شد و بسیار پاداشش داد و او را وزیر دست راست خود کرد.

Pages

آمار مطالب

مطالب ارسالی: 2