سلام دوستان میدونم بحثم تکراریه ولی من واقعا سردرگمم میشه لطفا منو راهنمایی کنید و بگید وقتی تو همون جلسه اول خواستگار و خانوادش از وضعیت برادرام از من و خانوادم سوال میکنن و مثلا میپرسن شغلشون چیه؟ من چی باید بگم؟!!! دیگه خسته شدم ...آخه وقتی همون بای بسم الله میپرسن برادرات چیکارن؟ من یا باید به دروغ اسم یه شغلی را بیارم یا بگم بعدا میگم که این بیشتر طرفو به شک میندازه و ممکنه دیگه ادامه نده.
ممنون ماهارای عزیز شاید هم حق با شماست و من زیادی خودم رو دست کم گرفتم و روی خونوادم حساس شدم ولی وقتی همه یکی از ملاکهای ازدواج رو خونواده خوب و سالم میدونن منم خودم رو می بازم البته من بعد از قضیه خواستگاری همکارم تا حدود زیادی ترسم ریخته و سعی میکنم به این موضوع منطقی تر نگاه کنم فکر میکنم به زمان نیاز دارم تا هم انشالله اوضاع خونوادم بهتر بشه هم درک من از این امر صحیح تر با این حال تا زمانی که خدا بهم فرصت میده منم به خودم فرصت میدم. امید بخدا و التماس دعا...
ممنون از نظرات دوستان و مشاور محترم.
خانم دکتر نظرتون منو به فکر فرو برد اما فکر کنم من کم کم باید قید ازدواج را بزنم چون من اهل اینجور روابط نیستم لااقل تو این شرایط سنی. اصلا یکی از دلایلی که من خواستگار دارم همین محجوب بودنمه. البته میدونم منظور شما از ارتباط، ارتباط ناسالم نیست ولی من فعلا ترجیح میدم خودمو با کار و کلاس و دوست و ... سرگرم کنم و مثل گذشته خیلی روی موضوع ازدواج حساس نباشم. وگرنه خواستگارانی بودند که از شرایط خانوادگیم خبر داشتند و یا کسانی که مطمئنم بخاطر من شرایطم رو می پذیرفتند ولی بدلیل اینکه ملاکهای من و خانوادم رو نداشتند جواب منفی دادیم چون من حاضر نیستم به هر قیمتی ازدواج کنم ازدواج هم بخشی از زندگی یک انسانه نه تمام زندگیش. نمیدونم اگه اشتباه میکنم راهنماییم کنید.
خوب بود اما من با طرز ارایه سوال و ادبیات سوال مشکل دارم یعنی چی آدم مخالف اعتقاداتش رو بگه یا طرفو بپیچونه به تظر من هرچی صداقت بیشتری داشته باشیم و نظرمون رو رک و صریح راجع به یه موردی بگیم و نظر طرف مقابلو هم بخواهیم خیلی بهتره ما که نمیخوایم همدیگه رو فریب بدیم و واسه هم نقش بازی کنیم این حرف فقط دز صورتی درسته که طرفمون دغلباز باشه که اونم خدا میدونه و من یکی قدرت تشخیصش رو ندارم!
سلام دوستان میدونم بحثم تکراریه ولی من واقعا سردرگمم میشه لطفا منو راهنمایی کنید و بگید وقتی تو همون جلسه اول خواستگار و خانوادش از وضعیت برادرام از من و خانوادم سوال میکنن و مثلا میپرسن شغلشون چیه؟ من چی باید بگم؟!!! دیگه خسته شدم ...آخه وقتی همون بای بسم الله میپرسن برادرات چیکارن؟ من یا باید به دروغ اسم یه شغلی را بیارم یا بگم بعدا میگم که این بیشتر طرفو به شک میندازه و ممکنه دیگه ادامه نده.
ممنون ماهارای عزیز شاید هم حق با شماست و من زیادی خودم رو دست کم گرفتم و روی خونوادم حساس شدم ولی وقتی همه یکی از ملاکهای ازدواج رو خونواده خوب و سالم میدونن منم خودم رو می بازم البته من بعد از قضیه خواستگاری همکارم تا حدود زیادی ترسم ریخته و سعی میکنم به این موضوع منطقی تر نگاه کنم فکر میکنم به زمان نیاز دارم تا هم انشالله اوضاع خونوادم بهتر بشه هم درک من از این امر صحیح تر با این حال تا زمانی که خدا بهم فرصت میده منم به خودم فرصت میدم. امید بخدا و التماس دعا...
آن لحظه که تسلیمم در کارگه تقدیر
آرام تر از آهو بی باک تر از شیرم
آن لحظه که می کوشم در کار کنم تدبیر
رنج از پی رنج آید زنجیر پی زنجیر
ممنون از نظرات دوستان و مشاور محترم.
خانم دکتر نظرتون منو به فکر فرو برد اما فکر کنم من کم کم باید قید ازدواج را بزنم چون من اهل اینجور روابط نیستم لااقل تو این شرایط سنی. اصلا یکی از دلایلی که من خواستگار دارم همین محجوب بودنمه. البته میدونم منظور شما از ارتباط، ارتباط ناسالم نیست ولی من فعلا ترجیح میدم خودمو با کار و کلاس و دوست و ... سرگرم کنم و مثل گذشته خیلی روی موضوع ازدواج حساس نباشم. وگرنه خواستگارانی بودند که از شرایط خانوادگیم خبر داشتند و یا کسانی که مطمئنم بخاطر من شرایطم رو می پذیرفتند ولی بدلیل اینکه ملاکهای من و خانوادم رو نداشتند جواب منفی دادیم چون من حاضر نیستم به هر قیمتی ازدواج کنم ازدواج هم بخشی از زندگی یک انسانه نه تمام زندگیش. نمیدونم اگه اشتباه میکنم راهنماییم کنید.
خوب بود اما من با طرز ارایه سوال و ادبیات سوال مشکل دارم یعنی چی آدم مخالف اعتقاداتش رو بگه یا طرفو بپیچونه به تظر من هرچی صداقت بیشتری داشته باشیم و نظرمون رو رک و صریح راجع به یه موردی بگیم و نظر طرف مقابلو هم بخواهیم خیلی بهتره ما که نمیخوایم همدیگه رو فریب بدیم و واسه هم نقش بازی کنیم این حرف فقط دز صورتی درسته که طرفمون دغلباز باشه که اونم خدا میدونه و من یکی قدرت تشخیصش رو ندارم!
Pages