طریقت و شریعت در حقیقت، هیچ تقابل و تضادی بایکدیگر ندارند و اگر مدعیان طریقت، بخشی از دستورات شرع را نادیده بگیرند باید بدانند که راهی مخالف طریقت را در پیش گرفتهاند و باید به مبانی و عمل کرد شریعت باز گردند.
عزیزالدین نسفى که از عرفاى نیمه دوم قرن هفتم است، در کتاب "الانسان الکامل" خود مىنویسد: "شریعت، گفتِ انبیاست و طریقت، کردِ انبیاست و حقیقت دیدِ انبیاست. سالک باید که اوّل از "علم شریعت" آن چه ما لابدّ است بیاموزد و یاد گیرد و آن گاه از "عمل طریقت" آن چه ما لابدّ است، به جاى آورد تا از "انوار حقیقت" به قدر سعى و کوشش وى روى نماید. هر که قبول مىکند آن چه پیغمبر وى گفته است، از "اهل شریعت" است و هر که به جاى مىآورد آن چه پیغمبر وى کرده است، از "اهل طریقت" است
مطالب دینی همه مفیدند از جمله اینکه تناسب مجازات با جرم و امکان بازدارندگی از قاتلین حاصل نخواهد شد مگر اینکه امکان مجازات با اقدامی متقابل که همان حذف قاتل باشد، فراهم شود. تجربههای جزایی دیگر کشورها نشان داده مجازاتی غیر از حذف جنایتکار و قاتل به هیچ عنوان باز دارنده نیست؛ چرا که بعضی از قاتلین حتی در زندان هم دست از قتل و جنایت بر نمیدارند.
گذشته از مباحث امنیت اجتماعی در بحث قتل، حقوق فردی نیز مطرح است؛ چرا که بازماندگان مقتول نیز دچار ضایعه بزرگی شدهاند لذا قانونگذار باید حقوق فردی را نیز در رابطه با اولیاء دَم رعایت نماید.
در اینجاست که حکمتهای فراگیر احکام دین مبین اسلام روشن میشود، از جمله قصاص، که عبارت است از اين كه اولیاء مقتول "حق" مجازات قاتل را به مانند جرم مورد ارتکاب، داشته باشند.
بنابراين فلسفه قصاص، از لحاظ فردي؛ رعايت حق فرد و احترام به خون و جان وي است و از لحاظ اجتماعي؛ تأمين امنيت اجتماع و حذف يك فرد مزاحم از محيط جامعه ميباشد.
قرآن كريم ميفرمايد: "وَلَكُمْ فِي الْقِصَاصِ حَيَاةٌ يَا اُولِي الْاَلْبَابِ؛ براي شما در قصاص حيات و زندگي است اي صاحبان خرد". [بقره، آيه 179] حضرت علي(علیهالسلام) نیز فرمودهاند: "فَرَضَ اللهُ الْاِيمَانَ تَطهِيراً مِنَ الشَّرْكِ... وَ الْقِصاصُ حقناً للدّماء؛ خداوند ايمان را به خاطر پاك كردن دل از شرك و قصاص را براي حفاظت خون ها واجب و مقرّر فرمود".
بله دقیقا از همان ابتدا اجتماعات انسانی مواجه با ناهنجاریهایی بوده که خطرناکترین این ناهنجاریها، قتل عمد است.
در قتل عمد، قاتل مرتکب جنایت بزرگی میشود که تفاوت جدی با مرگهای تصادفی یا قتل غیر عمد دارد، ضرورت حفظ جامعه انسانی ایجاب مینماید که اقدامات بازدارنده و همچنین مجازاتهای متناسب با جرم و جنایت، علیه قاتلین در نظر گرفته شود.
تناسب مجازات با جرم و امکان بازدارندگی از قاتلین حاصل نخواهد شد مگر اینکه امکان مجازات با اقدامی متقابل که همان حذف قاتل باشد، فراهم شود. تجربههای جزایی دیگر کشورها نشان داده مجازاتی غیر از حذف جنایتکار و قاتل به هیچ عنوان باز دارنده نیست؛ چرا که بعضی از قاتلین حتی در زندان هم دست از قتل و جنایت بر نمیدارند.
گذشته از مباحث امنیت اجتماعی در بحث قتل، حقوق فردی نیز مطرح است؛ چرا که بازماندگان مقتول نیز دچار ضایعه بزرگی شدهاند لذا قانونگذار باید حقوق فردی را نیز در رابطه با اولیاء دَم رعایت نماید.
در اینجاست که حکمتهای فراگیر احکام دین مبین اسلام روشن میشود، از جمله قصاص، که عبارت است از اين كه اولیاء مقتول "حق" مجازات قاتل را به مانند جرم مورد ارتکاب، داشته باشند.
بی دلیل نیست که قصاص به عنوان غريزه در وجود انسان نهادینه است. چون اصولاً حذف موجود خطرناك و مزاحم يك اصل عقلاني است که پایداری و ثمر بخشی علوم و حرفهها از جمله پزشکی، كشاورزي، دامداري و... روي اين اصل بنا شده است، کما اینکه در پزشکی ميبينيم به خاطر حفظ بدن، عضو فاسد را قطع ميكنند و يا به خاطر نمو گياه، شاخههاي مضر و مزاحم را ميبرند.
در قصاص هم هدف عدالت خواهي و حمايت از خون بي گناهان و پيش گيري از تكرار ظلم و ستم و قطع كردن عضو مزاحم جامعه است.
بله مستندات مطلب بیش از اینهاست آيات و احاديث بسيار مربوط به اين مطلب نه تنها موضوعيتي براي متولد نشدن امام (عجلاللهتعااليفرجهالشريف) باقي نميگذارد بلکه احتمال تولد مهدي(عليهالسّلام) و لو بمدت بسیار کوتاه بعد از شهادت امام عسکري را نيز بدليل خالي بودن زمين از حجت، بي اعتبار ميسازد و ما را به اين قطعيت ميرساند که حجت ابن الحسن عسکري قبل از شهادت پدر به دنيا آمده و تمام شايستگيهاي تصدي اين سمت الهي را دارا بودند هرچند اين شايستگيها به مانند حضرت يحيي در سن کودکي به ايشان عنايت شده باشد؛ «يا يَحْيى خُذِ الْكِتابَ بِقُوَّةٍ وَ آتَيْناهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[مريم/12]؛ ای یحیی! کتاب را به قوت و نیرومندی بگیر؛ و به او در حالی که کودک بود، حکمت دادیم».
پس ميتوان به گواهي بانوي معتبري همچون حکيمه خاتون، (عمّه امام حسن عسکري(عليهالسّلام)) بخصوص در امور مربوط به زنان، مبني بر تولد حضرت حجت (عجلاللهتعااليفرجهالشريف) اطمينان نمود.[3]؛ چون امام حسن عسکري(عليهالسّلام) نيز علي رغم کنترل و خفقانهاي شديد، در موارد خاص، حجت پس از خود را معرفي و نشان دادهاند.
بله دقیقا مطالب دینی همه عالی هستند با برسی آموزههای وحیانی مشخص میشود که نوع انسان؛ اعم از مرد و زن براي رسیدن به مقامات عالی آفريده شده است که مسير تعالی به طرف قرب الي الله است. از نظر قرآن و سنّت، در این مسیر، تفاوتي بين زن و مرد در رسيدن به قرب الي الله نيست بلكه تنها چيزي كه ملاك است تقوا است.
آیات قرآن در این زمینه ميفرمايد: "انَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ اَتْقَكُم؛ گراميترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است".[حجرات، آيه 13]
و ميفرمايد: أَنِّي لاَ أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِّنكُم مِّن ذَكَرٍ أَوْ أُنثَى بَعْضُكُم مِّن بَعْضٍ؛ من عمل هيچ عمل كنندهاي از شما را زن باشد يامرد ضايع نخواهم كرد، شما هم نوعيد و از جنس يكديگر"[آل عمران ، آيه 195].
و در آيه ديگر ميفرمايد: "به يقين مردان مسلمان و زنان مسلمان مردان با ايمان و زنان با ايمان، مردان مطيع فرمان خدا و زنان مطيع فرمان خدا، مردان راستگو و زنانراستگو، مردان صابر و شكيبا و زنان صابر و شكيبا، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق كننده و زنان انفاق كننده مردانروزهدار و زنان روزهدار، مردان پاك دامن و زنان پاك دامن، و مرداني كه بسيار به ياد خدا هستند و زناني كه بسياربه ياد خدا هستند، خداوند براي همه آنان مغفرت و پاداش عظيمي فراهم ساخته است".[احزاب، آيه 35]
بعضي از بزرگان فرمودهاند اين سخن علي(علیهالسلام) درباره بعضي از زنان است و در يك مقطع تاريخي كه زني جنگ خونيني را بر عليه امام علي(علیهالسلام) به پا كرد، ايراد شده است و درباره عموم زنان نميباشد؛ زيرا مسلماً زناني همانند خديجه كبري، فاطمه زهرا، زينب كبري، زنان فداكار صدر اسلام مانند مادر عمار ياسر كه اول زن شهيد در اسلام است و حضرت مريم و آسيه؛ زن فرعون كه قرآن او را الگو براي مؤمنان معرفي كرده است از ديدگاه علي(علیهالسلام) از احترام فوقالعادهاي برخوردارند.
البته مطلب حسين خان نظام الدوله حاكم شيراز نیز جالب بود چون روزي به طور خصوصي پيش ميرزا علي محمد شيرازي رفت و گفت: بر من روشن شده كه سخن و طريقه تو درست و به حق است. من ديشب در خواب ديدم كه تو نزد من آمدي وگفتي در جبين تو نور ايمان مشاهده ميشود، ميرزا علي محمد در پاسخ گفت: توخواب نبودي، بلكه در بيداري بودي و من خودم بودم به بالين تو آمدم و اين مطالب را به توگفتم. حسين خان نظام الدوله دست او را بوسيد و گفت: من و اين همه قشون در اختيار شما.
باب گفت: وقتي كه پيروز شديم سلطنت روم را به تو خواهم داد. حسين خان گفت: من سلطنت نميخواهم، آرزوي من شهادت در ركاب تو است، ليكن بيا قبل از همه، حال كه حجت را بر من تمام كردي، بر علما نيز تمام كن، در جلسهاي در حضور علما دعوت خويش را اظهار كن و آنان آن گاه كه صداقت تو را دانستند و به تو ايمان آوردند، كار سهل است.
او اين پيشنهاد را پذيرفت و در جلسهاي دعوت خويش را اظهار نمود. نظام الدوله گفت: بهتر است كه دعوت خويش را با دست خود بنويسي تا هر كه بخواهد، آن را بخواهد و ايمان آورد. او پسنديد و قلم در دست گرفت و چند سطري نوشت. علماي مجلس به نوشته او نگريستند و دانستند كه چه قدر بي سواد است. نظام الدوله بدو نگريست و گفت: با اين كه هنوز چند جمله بيش ننوشتهاي اين همه اغلاط، تو چگونه جرئت كردي كه چنين ادعا كني، دستور دارد در همان جلسه هر دو پاي او را بستند و زدند و سر انجام علي محمد به ناچار به غلط كردم و توبه و استغفار واداشت.
نه عجولانه نیست چون در قانون اساسي جمهوري اسلامي، حقوق اقليتهاي مذهبي حتی زرتشتيان به رسميت شناخته شده است و اين اقلیتها ميتوانند در صحنههاي سياسي، اجتماعي حضور و نماینده داشته باشند، ولي بهائیت از جمله گروههاي فتنهگر ساختگي دشمنان اسلام و تشیّع در قرنهاي اخير است كه به دست ميرزا حسينعلي نوري معروف به "بهاءالله" براي ايجاد اختلاف و فتنه در کانون تشیّع تأسيس شد.
پس از اينكه این گروه خود را به عنوان نوکر و مزدور، در اختيار انگلستان گذاشت و آنان در "حيفا" اسرائيل به "عبدالبهاء" نشان و مدال دادند.
بله اینمطلب درکتاب محمد جعفر امامي، پاي سخنان پدر، ص 11آمده که پس از اينكه این گروه خود را به عنوان نوکر و مزدور، در اختيار انگلستان گذاشت و آنان در "حيفا" اسرائيل به "عبدالبهاء" نشان و مدال دادند.
Pages