با سلام و احترام
قبل از پاسخ به سوال شما لازم هست چند نکته را خدمت شما عرض کنم:
الف: اگر انسان اطمینان داشته باشد که حضورش در مکانی سبب انحراف و به گناه افتادن وی میشود نباید در آن مکان حضور داشته باشد و اگر هست باید از آنجا هجرت و کوچ کند آنچنان که خدای متعال میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ ۖ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ ۚ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا ۚ فَأُولَٰئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَسَاءَتْ مَصِيرًا[نساء/97] آنان که فرشتگان، جانشان را در حالی که ظالم به خود بودهاند میگیرند، از آنها پرسند که در چه کار بودید؟ پاسخ دهند که ما در روی زمین مردمی ضعیف و ناتوان بودیم. فرشتگان گویند: آیا زمین خدا پهناور نبود که در آن هجرت کنید؟! و مأوای ایشان جهنم است و آن بد جایگاه بازگشتی است.»
ب: اینکه خدای متعال انسان را مختار خلق کرده است، یعنی اختیار داده است که خود انسان مسیر صحیح را پیدا کرده و در آن گام نهد.
ج: تمام انسانها در مقابل یکدیگر وظیفه دارند، به همین خاطر روز قیامت خدای متعال تمام انسانها را جمع میکند تا نسبت به حقوقی که نسبت به یکدیگر داشتهاند و کوتاهی کردهاند پاسخگو باشند.
باتوجه به این سه نکته به پاسخ سوال شما میپردازیم.
اگر شما یقیین صد در صد دارید که فرزند شما در آن کشور دچار انحراف میشوند و ایمان خویش را از دست خواهد داد در این صورت شما در گناه فرزند خویش شریک هستید گرچه این موضوع چیزی از گناه فرزند کم نخواهد کرد.
البته لازم است به این نکته توجه کنید که صرف حضور یک فرد در کشور خارجی سبب چنین انحرافی نمیشود زیرا افراد زیادی به کشورهای غربی مهاجرت کردهاند و زمانی که بازگشتهاند حقانیت آموزه های اسلام برای آنها آشکارتر شده است و با ایمان مستحکمتری تسلیم فرامین اسلام شدهاند، مانند خانم دکتر طناز بحری که مدت طولانی در هلند درس خواندن ولی محیط فاسد آنجا سبب انحراف ایشان نشده بود
در حقیقت این موضوع بر اساس اشخاص متفاوت است و نمیتوان برای تمام افراد یک نسخه را تجویز کرد، هر کسی باید شرائط و ویژگی های روحی خویش را ببیند و سپس تصمیم بگیرد.
اما در مورد قسمت دوم سوال شما لازم است به این نکته دقت کنیم که از دیدگاه اسلام تمام افراد در اصل خلقت خویش دارای عزت و احترام هستند و برابرند آنچنان که خدای متعال میفرماید: «وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ[اسراء/70] به یقین فرزندان آدم را کرامت دادیم.»
ولی از جهت معنوی این گونه نیست زیرا خدای متعال صریحاً میفرماید: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَأُنْثَىٰ وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا ۚ إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ ۚ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ[حجرات/13] ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آن گاه شعبههای بسیار و فرق مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا بزرگوار و با افتخارترین شما نزد خدا با تقواترین شمایند، همانا خدا کاملا دانا و آگاه است.»
از جهت مادی نیز که واضح است که همه انسانها نمیتوانند در یک حد باشند چون هم نظامهای اجتماعی به هم میریزد و هم استعدادهای انسانی متفاوت است، به عنوان مثال فرض کنید که همه مردم جامعه متخصص مغز و اعصاب بودند بعد چه کسی پاکبان باشد!؟ چه کسی نانوان وا باشد!؟ و ... در حالی که جامعه اقتضا میکند که تمام این افراد وجود داشته باشند و هر کسی بر اساس استعاد خودش و شرائطی که دارد یکی از این مسیرها را انتخاب کند.
اما در مورد بخش سوم سوال شما، پیامبران الهی همیشه دعوت کننده به حق بودهاند، به همین خاطر مردم را به سوی حق دعوت میکردهاند ولی این دعوت اختیار انسانها را مختل نمیکرده است بلکه مردم خودشان باید مسیر صحیح را انتخاب کنند به همین خاطر خدای متعال در آیات متعددی از قرآن مجید پیامبران الهی را به عنوان راهنما و ... بیان میکرده است به عنوان نمونه میفرماید: «فَذَکِّرْ إِنَّما أَنْتَ مُذَکِّرٌ [غاشیه/21] پس تذکر ده ، که تو ( به عنوان رسول ) تنها تذکردهنده ای.»
و این دعوت پیامبران به معنای جبر انسانها نیست، بلکه تمام انسانها اختیار دارند که مسیر صحیح خویش را انتخاب کنند.
امیدوارم که زندگی شما همیشه پر از احساس حضور خدای متعال باشد. موفق باشید.
با سلام و احترام
نسبت به این حدیثی که شما فرمودید: يُكْرَهُ أَنْ يَغْشَى الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ وَ قَدِ احْتَلَمَ حَتَّى يَغْتَسِلَ مِنِ احْتِلَامِهِ الَّذِي رَأَى فَإِنْ فَعَلَ فَخَرَجَ الْوَلَدُ مَجْنُوناً فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ.[من لا يحضره الفقيه، ج3، ص: 404]ناپسند است كه مرد، در حال احتلام با همسر خود درآميزد، مگر آن كه از جنابتى كه ديده است، غسل كند، كه اگر در حال جنابت چنين كرد و فرزند مجنون زاده شد، جز خود را نبايد سرزنش كند.»لازم است این توضیح را بدهم که علما چنین کاری را حمل بر کراهت کردهاند.[روضة المتقين،ج8، ص: 200]
اما در مورد سوالی که شما مطرح کردید باید توجه داشته باشید که چنین عملی اقتضای این را فراهم میکند که خدای ناخواسته بچه دچار جنون شود، به عبارتی دیگر این رفتار زمینه ساز چنین اثری هست نه اینکه حتماً چنین اتفاقی خواهد افتاد، مانند آتش که در انبار پنبه اقتضاء این را دارد که این انبار را به آتش بکشاند به همین خاطر اگر پنبهها خیس بود یا ... دیگر این انبار آتش نخواهد گرفت به همین خاطر عوامل دیگر نیز در چنین اثری شریک هستند از اینرو اگر این عوامل وجود نداشته باشد ان شاء الله این اثر(جنون) نیز محقق نخواهد شد.
نکته دیگر اینکه، بعد از این حادثه، سزاور نیست که شما به خودتان استرس وارد کنید، چون کاری است که انجام شده است، بهتر است به جای نگرانی در این امر صدقه داده و برای سلامتی خودتان و فرزندتان دعا کنید، زیرا که این دو امر بلاها و حوادث بزرگ را دفع میکند، مخصوصاً دعای خود شما که مادرهستید در حق فرزندتان میتواند تأثیر زیادی داشته باشد.
ان شاء الله خدای متعال به شما فرزندی صالح و سالم عنایت بفرماید.
سلام علکیم
در نظریه تکامل سخن اصلی خلق مرحله به مرحله بشر نیست، بلکه موضوع اصلی چگونگی طی این مراحل است، و گرنه خود قرآن مجید نیز به طی خلق مرحله به مرحله بشر اشاره دارد آنچنان که میفرماید: «هُوَ الَّذِی خَلَقَکُمْ مِنْ تُراب ثُمَّ مِنْ نُطْفَة ثُمَّ مِنْ عَلَقَة ثُمَّ یُخْرِجُکُمْ طِفْلاً ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّکُمْ ثُمَّ لِتَکُونُوا شُیُوخاً وَ مِنْکُمْ مَنْ یُتَوَفّى مِنْ قَبْلُ وَ لِتَبْلُغُوا أَجَلاً مُسَمًّى وَ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ[غافر/67] «او کسى است که شما را از خاک آفرید، سپس از نطفه، بعد از علقه (چیزى شبیه به خون منعقد)، بعد شما را به صورت طفلى از شکم مادر بیرون مى فرستد، سپس به مرحله کمال و قوت و توانائى مى رسید، بعد از آن به مرحله پیرى، هر چند گروهى از شما پیش از رسیدن به این مرحله ، مى میرند و هدف آن است که به سرآمد عمر خود برسید، شاید تعقل کنید.»
و این آیه از قرآ ن نیز که شما به آن اشاره کردید نظر به این آیه دارد.
با سلام و احترام
بلکه برای کسی که چنین تخیلاتی انجام میدهد چنین آثاری نیز وجود دارد بلکه چون چنین فردی استمناء را انجام میدهد آثار مخرب بیشتری بر وی وارد میشود
برای مطالعه در این زمینه میتوانید به این مطلب مراجعه کنید.
اعتراف علم به آثار ویرانگر استمناء
سلام علکیم
در روایات اشارهای به خال کف دست شعیب بن صالح نشده است، بلکه در روایات این گونه آمده است که فرد هاشمی وجود دارد که شعیب بن صالح وی را همراهی میکند و این فرد است که دارای خالی بر روی کتف و در برخی روایت کف دست راست است، به عنوان نمونه به این موارد دقت کنید:
امیرالمؤمنین امام علی(علیهالسلام): پرچمهای سیاه با سفیانی درگیر میشوند، در بین آنها جوانی از بنی هاشم است که در شانه چپ او خال است و فرمانده آن مردی از بنی تمیم است که شعیب بن صالح خوانده میشود پس اصحاب سفیانی را از منهزم میکند.( فتن ابن حماد، ج1، ص314. )
امام باقر(علیهالسلام): جوانی از بنی هاشم که در کف دست راست او خال سیاه است، خروج میکند از خراسان همراه رایات سود و شعیب بن صالح در رکاب آن جوان است که اصحاب سفیانی را شکست میدهد.( الملاحم و الفتن، سید ابن طاووس، ج1، ص53. )
اما این مطلبی که شما در سوال خویش آن را مطرح کردید اگر بخواهیم در مورد این فرد هاشمی به میان آوریم، میتوان به صرف احتمال آن را قبول کرد، ولی از متن خود روایات نکتهای در رد یا اثبات آن به دست نمیآید
با سلام و احترام
از خدای متعال برای مادر بزرگوارتان مغفرت و گذشت خواستاریم، ان شاء الله با حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) محشور باشند و از شفاعت ایشان بهره مند شوند.
اما در مورد سوالی که مطرح کردید، لازم است ابتدا به ماهیت دنیا اشارهای بکنیم، دنیا بستری است که خدای متعال برای انسانها قرار داده است که تا در آن برای سرای آخرت خویش کوله باری برداشته تا به آن سرمنزل مقصود برسند. از اینرو خدای متعال برای اساس حکمت و مصلحت مسیرهای مختلف برای بشر قرار میدهد و هرکدام را به نحوی مورد آزمایش قرار میدهد، تا در این مسیر هر شخصی بر اساس انتخاب خویش بهترین توشه را بردارد. که این آزمایشها برای افراد دیندار سبب رشد است و برای افراد غیر دیندار سبب گمراهی است.
یکی از این امتحانات الهی، بلاها و مشکلاتی است که در زندگی بشر به وجود میآید که بر اساس روایت معمولاً در زندگی افراد مؤمن بیشتر است.( اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص258(باب شدة ابلاء المومن حدیث25) به همین خاطر ما دقیقاً نمیدانیم که چرا خدای متعال یک نفر را بیمار میکند یا عمری را کوتاه یا بلند میکند گرچه در روایات به عواملی برای این موضوعات اشاره شده است عواملی مانند صدقه دادن، صله رحم و ...
اما اینکه فرمودید مادر گرامی شما در آخر عمر شریفشان دچار بیماری شده و سختی کشیدهاند، مطمئن باشید این بیماری و سختی برای ایشان خیر و برکت بوده است که ان شاء الله در روز قیامت پاداش آن را خواهند دید آنچنان که روایات متعددی به این موضوع اشاره دارد، که به عنوان نمونه به چند مورد اشاره میکنیم:
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: در بهشت مقام و منزلتی وجود دارد که هیچ بنده ای به آن نرسد ، مگر به درد و بیماری ای که در بدنش حادث شود. (اصول کافی(ط-الاسلامیه) ، ج2 ،ص255 ؛باب شدة ابلاء المومن حدیث 14)
امام باقر(علیهالسلام): خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است[همان،حدیث7]
و به طور قطع شما نیز که در مقابل این مصیبت صبر نشان دادهاید از لطف الهی بهرهمند خواهید شد. ان شاء الله
با سلام و احترام
شکی نیست که همه کتب آسمانی، کلام الهی هستند و آن چیز که نزد خدا است و اصل کتاب های نازل است، نزد خداوند مصون و محفوظ از هر چیزی است اما چیزی که بر انسان ها نازل شده، وضع متفاوتی داشته است.
غیر از قرآن تمامی کتب آسمانی دچار تحریف شده اند.
بدیهی است اگر اراده الهی به مصون نگاه داشتن سایر کتب آسمانی تعلق می گرفت، یقیناً هیچ کدام از آن کتب تحریف نمی گردید، لیکن حکمت هایی اقتضا می کرد که فقط قرآن کریم از تحریف مصون بماند.
البته این سخن به این معنا نیست که اراده الهی به تغییر این کتب آسمانی تعلّق گرفته، بلکه بدین معنا است که انسان ها با اختیار خود می توانند باعث تحریف کتب آسمانی شوند و خداوند مانع این کار نمی شود، اراده خداوند گزاف نیست، بلکه اراده او طبق مصلحت و حکمت جریان می یابد.
در مورد عدم تعلّق اراده الهی بر جلوگیری از تحریف کتاب های آسمانی گذشته به این نکات می توان اشاره نمود:
1ـ چون ادیان پیشین برای مقطع و برهه ای از تاریخ کارآیی داشته اند و قهراً با پیشرفت زمان و تاریخ باید در آن ها تحولاتی حاصل می شد، حفظ آن کتاب ها برای همیشه ضروری نبوده است.
2ـ برای حفظ یک متن به صورت اصلی شرایطی لازم است که باید به طور طبیعی فراهم باشد، به عبارت دیگر خداوند اراده خویش را بر اساس علل و شرایط عادی قرار داده؛ بنابراین در اعصار گذشته، تکامل خط و کتابت به آن میزان نبوده است که بتواند متنی را در بستر خویش و به صورت کامل حفظ نماید، یا اصلاً کتابت صورت نمی گرفته و سینه به سینه نقل می شده و یا این که امکانات کم بوده و کتابت به صورت وسیع صورت نمی گرفته است یا انسان ها به آن اندازه از رشد و بلوغ نرسیده بوده اند که بتوانند کتاب های خود را از دستخوش تحریف حفظ کنند که با رشد تمدن بشری و بلوغ ا نسان ها امکان این امور حاصل شد.
3ـ چون اسلام دین ابدی و قرآن آخرین کتاب آسمانی و کامل ترین آن ها است، باید از دستخوش تحریف و دگرگونی مصون بماند، چرا که اگر تحریف می شد، نقض غرض لازم می آمد. از طرفی آخرین کتاب آسمانی است که راهنمای سعادت انسانها تا نهایت است. از سوی دیگر با تحریف، این غرض حاصل نمی شود، ولی سایر کتب آسمانی مربوط به مقطعی از زمان است.
4ـ بر خلاف پیامبران سابق که معجزه آن ها چیزی غیر از کتاب آسمانی بوده، قرآن مجید، معجزه اساسی پیامبر اسلام بوده است؛ و چون باید در اعصار آینده وجه اعجازی قرآن همچمان حفظ شود تا برای گروندگان آینده به دین اسلام همچنان معجزه ای وجود داشته باشد، پس طبعاً باید قرآن محفوظ بماند تا معجزه جاودان باشد.
اما نکته دیگری اینکه خدای متعال هیچ کس را گمراه نمیکند، بلکه این انسانها هستند که به خاطر رفتار اشتباه خویش مسیر ناصحیح را طی میکنند، اما اینکه برخی افراد به خاطر این کتابهای تحریف شده گمراه میشوند، موضوعی است که قابل انکار نیست، ولی باید توجه داشت که خدای متعال بر اساس حکمت و مصلحت خویش به طور قطع در جلو پای چنین افرادی مسیر صحیح را قرار داده است،(که به عنوان نمونه میتوان به تحریفاتی اشاره کرد که با عقل بشر همخوانی ندارد به همین خاطر انسان میفهمد که این کتابها قابل تبعیت نیستند) ولی این افراد با اختیار خویش مسیر ناصحیح را طی کرده و به متابعت از این کتابها پرداختهاند.
اما به طور قطع اراده الهی به این تعلق گرفته است که یک کتاب و یک دین در میان بشر وجود داشته باشد، آنچنان که خدای متعال در قرآن در این زمینه میفرماید: « يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ * هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَىٰ وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ [توبه/32-33] کافران میخواهند که نور خدا را با دهانشان (به نَفَس تیره و گفتار جاهلانه خود) خاموش کنند و خدا نگذارد تا آنکه نور خود را در منتهای ظهور و حد اعلای کمال برساند هر چند کافران ناراضی و مخالف باشند. * اوست خدایی که رسول خود را به هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان عالم تسلط و برتری دهد هر چند مشرکان ناراضی و مخالف باشند.»
از دیدگاه دین مبین اسلام، انسان حیوان وحشی نیست، انسان حی متأله است، یعنی موجودی که خداجوی خداخواه خداشناسی است، ولی اینکه چرا انسانهایی از این واقعیت خویش دور میشوند بحث مفصلی دارد.
ولی باید دقت داشت که تفاوت مهم دیدگاه اسلام با تمدن غرب در این است که از دیدگاه تمدن غرب انسان حیوانی هستی که اندیشه میکین، حیوانی هستی که تمدن سازی و ... تعریفهای دیگر که همه ذیل حیوان بودن بیان میشود و انسان را تنها در این حد قرار میدهد.
ولی از دیدگاه دین مبین اسلام، انسان حیوان نیست، بلکه موجود متعالی است که همه هستی به یُمن وجود وی خلق شدهاند. گرچه بعضی اوقات به خاطر نادیده گرفتن هدف خلقت و ویژگیهای خویش به مطالب پست توجه میکند.
برای مطالعه در این زمینه میتوانید به این مطالب مراجعه کنید:
آيا ذات ما انسانها بهشتي است؟ ؛ مراتب نفس
Pages