با سلام به شما کاربر محترم
خیلی خوب است که روی مهارت و رشتههایی که موردعلاقه شماست متمرکز شدهاید. طبعاً روی حس و حال و اعتماد به نفس شما همانطور که خودتان هم اشاره کردهاید تأثیر مثبت میگذارد. اما لازم است همسرتان را هم در جریان این کلاسها بگذارید؛ چراکه شما نمیتوانید این موضوع را از او مخفی نگهدارید. از طرفی ترس اینکه نکند همسرتان پی به مخفیکاریهای شما ببرد، خود یک حس آزاردهندهای است که تنها موجب میشود اضطراب سراسر وجودتان را فرا گیرد و احساس رضایت نکنید.
هرچقدر هم که تلاش کنید این مسئله را از همسرتان مخفی کنید، بالاخره یک روز ممکن است به صورت تصادفی متوجه این موضوع شود و آنگاه ممکن است اعتمادش کاملاً نسبت به شما خدشهدار شود. لذا تا هنوز متوجه این موضوع نشده است، خودتان پیشقدم شوید و به او بگویید که میخواهید برای ثبتنام در کلاسهای موردنظرتان تازه اقدام کنید. اگر هم به خاطر دلایلی ازجمله مسئله مالی مخالفت کرد، شما میتوانید به او پیشنهادهای جایگزین بدهید تا بالاخره نظر مثبتش را جلب کنید؛ مثلاً اگر شما در ماه، پولتوجیبی از همسرتان دریافت میکنید، بخشی از هزینههای کلاس را خودتان متقبل شوید یا از بعضی خواستههای مالی در زندگی کوتاه بیایید و به همسرتان بازگو کنید تا در این زمینه با شما همکاری لازم را داشته باشد.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
حس و حال شما را درک میکنم که این موضوع چقدر برای شما آزاردهنده است، ولی توضیح ندادید که چگونه پی به چشم چرانی همسرتان بردهاید؟ صرف دیدن زنان دیگر، گرچه عمل نامتعارفی است، ولی این همیشه به معنای چشم چرانی نیست، بلکه میتواند صرفاً یک نوع عادت باشد. به ویژه اگر همسرتان کاملاً منکر چشم چرانی خود باشد.
تنها در صورتی که نگاه معناداری از نوع نگاه شهوانی باشد، میتوان به آن چشم چرانی گفت. البته شهوانی بودن نگاه هم به راحتی مشخص نمیشود، هر چند اگر نگاه کردن، طولانی باشد؛ به طوری که فرد تعمد به نگاه کردن به هر زنی داشته باشد و ضرورتی هم در این میان نباشد، میتواند نشان از غرض سوء او باشد، ولی این مسئله کلیت ندارد؛ زیرا بعضی از آقایان عادت به نگاه کردن دارند، ولی نگاهشان شهوانی نیست، لذا به سختی میتوان پی به نگاه شهوانی افراد برد، مگر اینکه فرد طوری رفتار کند یا حرفی بزند که مشخص شود که از نگاه کردنش لذت میبرد.
اگر همسر شما در مورد نگاه کردنش به اطرافیان، به صراحت نفی میکند، بهتر است حرف او را بپذیرید و قبول کنید و نسبت به این مسئله حساسیت نشان ندهید و افکار مخرب در ذهن خود را نپرورانید. البته برای اینکه مطمئن شوید نوع نگاه کردن همسرتان بد است یا نه، میتوانید از فردی که به شما نزدیک و قابل اعتماد است؛ مثلاً خواهر یا دوست، کمک بگیرید و از او بخواهید که به شما بگوید که آیا تنها نظر شماست که نوع نگاه همسرتان را بد تلقی میکنید یا اینکه آنها هم، چنین برداشتی دارند.
اگر آنها چنین برداشتی مانند شما نداشتند، در این صورت به نظر میآید که شما نسبت به همسرتان بسیار حساس شدید که نیاز دارد از حساسیت خود بکاهید. حتی اگر همسرتان هم بنا به گفتهی شما واقعاً گرفتار چشم چرانی باشد، نباید اولین قدم به سمت طلاق بروید و زندگی را ازدست رفته بدانید! گرچه چشم چرانی، اخلاق و رفتار ناپسندی است و هیچ توجیهی ندارد و قطعاً برای هر زنی آزاردهنده است، اما این را باید توجه داشت که هر کس ممکن است در کنار خوبیهایش، صفات اخلاقی نامناسبی هم داشته باشد و کم پیدا میشوند افرادی که از همه جهت خوب باشند. یکی ممکن است چشم چران باشد، یکی اهل دروغ، یکی غیبت میکند، یکی نان حرام میخورد یا...
لذا اولین نکتهای که شما باید به آن توجه داشته باشید این است که این اخلاق بد همسرتان را در کنار خوبیهایش در نظر بگیرید و یکطرفه نسبت به او دچار قضاوت مطلق نشوید. مطلقگویی درباره افراد، یک خطای شناختی است که منجر به این میشود که افراد را تنها بین خوب و بد تفسیر کنیم، درحالیکه بسیاری از انسانها شاید به جرئت بتوان گفت 99 درصد انسانها خوب یا بد مطلق نیستند، بلکه در کنار خوبیهایی که دارند، بدیهایی هم دارند. مهم این است که ما در قضاوت، تنها خوبی یا بدی افراد را نبینیم، بلکه بدی آنها را در کنار خوبی آنها ببینیم و به صورت مجموعی آنها را قضاوت کنیم، نه از روی یک رفتار یا یک مصداق!
با این حال شما دو کار میتوانید انجام دهید: اول اینکه همسرتان را همانطوری که هست بپذیرید و قبول کنید که چنین اخلاقی دارد؛ منتها برای خنثی کردن اثرات منفی آن روی زندگی خود، باید تلاش بیشتری بکنید. برای این کار نباید این مسئله را به هیچ وجه داخل رابطهتان بکنید و دائماً به خاطر این موضوع بحث و جدال راه بیندازید و...؛ چون این کار باعث میشود کم کم همسرتان از شما دور شود و زمینههای رفتن به سمت دیگران برای او فراهم شود.
از طرفی شما باید فعالانه عمل کنید و خیلی بیشتر از قبل به خودتان برسید تا هر چه همسرتان بخواهد شما را با بقیه زنها مقایسه کند، باز هم به این نتیجه برسد که همسرش از همه زیباتر است. از لحاظ جنسی هم باید آنقدر تحویلش بگیرید که زمینه کج روی برای او فراهم نشود. همچنین برای کاهش و خنثی کردن رفتار منفی همسرتان، باید موقعیت شناس باشید و جاهایی که میدانید حساسیت برانگیز است، کمتر حضور داشته باشید و سعی کنید جنبه مذهبی و دینی خود و همسرتان را فعّال کنید. گاهی حضور در جلسات مذهبی میتواند تلنگر جدی به انسان بزند و زمینه را برای اصلاح فراهم کند. بنابراین بدون اینکه از اصلاح همسرتان ناامید شوید، وجدان درونی او را با سبک و روش زندگی دینی فعال کنید.
به امید زندگی رضایتبخش
با سلام به شما کاربر محترم
اگر منظورتان این است که بدون ایجاد محرمیت، طرفین باهم رابطه جنسی داشته باشند، ولو اینکه هردو فامیل هم باشند، این رابطه مشروعیت نخواهد داشت و طرفین قطعاً دچار گناه میشوند. بنابراین وجود چنین رابطهای منوط به ایجاد محرمیت و ازدواج است و طبعاً ایجاد علقه زوجیت هم منوط به اجازه پدر دخترخانم میباشد.
موفق باشید.
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
اتفاقاً نفس انسان همواره در میان امیال متعدد و متعارض قرار دارد و همیشه در دایره انتخاب بین گزینههای مختلف است. در این زمینه، آموزههای دینی زیادی داریم که به روشنی بیان میکنند که انسان، دارای نفس و امیال متعارض است؛ ازجمله نفس امّاره که انسان را همیشه به بدی سوق میدهد؛ «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ؛ نفس قطعاً به بدى امر مىكند»[یوسف، 53] یا این حدیث از امیرمومنان علی (علیهالسلام) که درباره مبارزه با نفس اماره فرمود: «طُوبی لِمَن غَلبَ نَفسُهُ وَ لَم تَغلبهُ وَ مَلکَ هَواهُ وَ لَم تَملکهُ؛ سعادتمند کسی است که همواره بر نفس خود غالب باشد و نفسش بر او مسلط نگردد، او مالک هوی و تمایلات خود باشد و هوای نفس بر وی حکومت نکند.»[1]
در مقابل نفس اماره که انسان را به بدی امر میکند، نفس لوّامه وجود دارد که انسان را به خوبی امر مینماید. نفس لوّامه در مقابل نفس امّاره و نفس مطمئنه قرار دارد. به باور عالمان مسلمان، انسان تنها یک هویت دارد. اما زمانی که از عقل پیروی میکند، از آن به نفس لوّامه تعبیر میشود، زمانی که برخلاف آن حکم میکند، به آن نفس امّاره میگویند و وقتی به آرامش روحی میرسد، آن را نفس مطمئنه مینامند.
اصطلاح نفس لوّامه در آیه 2 سوره قیامت نیز به کار رفته است: «وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ؛ و سوگند به نفس سرزنشگر» گفته شده نفس لوامه، همان وجدان است که انسان را پس از ارتکاب گناه سرزنش کرده و او را دچار عذاب وجدان میکند.[2]
بنابراین با این توضیح، وجود نفس اماره و نفس لوامه حاکی از وجود همین امیال متعارض در انسان است که هرچقدر انسان، در تعارض با امیال گوناگون، اسیر هواهای نفسانی نشود و نفس سالمی داشته باشد، میتواند بر نفس اماره چیره شود و آنجاست که عقل و منطق سلیم بر انسان اشراف پیدا میکند. درنتیجه هرچقدر انسان از منطق، عقلانیت و بلوغ فکری برخوردار باشد، طبیعتاً از «من بالغ» قوی برخوردار است و کمتر تحت تأثیر «من والد» و «من کودک» خواهد بود.
موفق باشید.
پینوشت:
1- فهرست غرر، ص 427.
2- نفس لوامه، محفوظی، ص۱۲.
با سلام به شما کاربر محترم
اینکه نسبت به آموزههای دینی دغدغه مند هستید و هر مطلبی را که دریافت میکنید، سعی میکنید تا سازگاری و ناسازگاری آن را با گزارههای دینی بررسی کنید، بسیار ارزشمند است. درباره مطلب موردنظر هم باید عرض کنم که در علم روانشناسی بحثی به نام تحلیل رفتار متقابل وجود دارد که شخصی به نام اریک برن حالتهایی را برای شخصیت در نظر میگیرد و معتقد است که ما انسانها، در هرلحظه، در یکی از سه حالتِ بالغ (Adult)، والد (Parent) یا کودک (Child) هستیم. هریک از این حالتها گویای افکار، احساسات و رفتارهایی است. مثلاً؛
حالت بالغ: گویای افکار، احساسات و رفتارهای بالغانه است.
حالت والد: گویای افکار، احساسات و رفتارهای والدانه است.
حالت کودک: گویای افکار، احساسات و رفتارهای کودکانه است.
هریک از ما انسانها در مواجهه با افراد مختلف، ممکن است یکی از این حالتها در ما غلبه و بروز پیدا کند؛ مثلاً ممکن است ما در مواجهه با فرزندمان، حالت والدگری داشته باشیم و از بالا به پایین به او نگاه کنیم و احساس برتری داشته باشیم بهگونهای که در رفتارمان هم این حالت و نگاه بالا به پایین در ما مشخص باشد. نمود حالت والدگرانه همان گزاره "من میفهمم و تو نمیفهمی."
ممکن است همان فرد در مواجهه با رئیس خود، احساس کهتری یا احساس ضعف داشته باشد و اینجاست که حالت کودکانه در او بروز پیدا میکند؛ بهگونهای که در رفتارش هم رفتار من ضعیف بروز پیدا میکند. نمود این حالت همان گزاره "من نمیفهمم و تو میفهمی" میباشد.
اما بهترین حالت، همان حالت بالغانه است که نمود آن، گزاره "من میفهمم و تو هم میفهمی." اگر ما انسانها در مواجهه با دیگران؛ ازجمله همسر، پدر، مادر، فرزند، همکار، همسایه و ... این حالت بالغانه مدام در ما فعال باشد؛ بهگونهای که این احساس در ما بروز پیدا کند که همه انسانها با نژاد و ملیت و جنسیت و سلایق و علایق مختلف قابل احترام هستند و هیچ کس بر دیگری برتری ندارد، بهترین تعامل و گفتگو را بر مبنای رضایتمندی خواهیم داشت. ولی اگر حالت والدگرانه یا کودکانه در ما مدام بروز پیدا کند، بی شک در تعاملات و ارتباطمان دچار مشکل و نارضایتی خواهیم شد که یا خودمان یا دیگران از نوع ارتباط ما رضایتمند نخواهند بود.
از منظر تحلیل رفتار متقابل، بسیاری از مشکلات و ناسازگاریها میان افراد مانند زن و شوهرها یا والدین و فرزندانشان به خاطر این است که حالت بالغانه در آنها کمتر فعال است. لذا دچار ناسازگاری و نارضایتی در زندگی میشوند.
اگر گریزی به تاریخ نیز بزنیم، درمییابیم افراد ظالم و ستمگری؛ مانند فرعون، نمرود و ... حالت والدگری در شخصیتشان به شدت فعال بوده است و مدام با حالت تحقیر به دیگران مینگریستند و حالت بالغانه نداشتهاند. از آن طرف شخصیتهای بزرگی از دین؛ مانند پیامبران و اهل بیت (ع) را بررسی میکنیم، علیرغم اینکه این بزرگان از علم، دانایی و توانایی بالایی برخوردار بودند، ولی هیچ گاه نگاه والدگرانهای یا همان نگاه از بالا به پایین نسبت به دیگران حتی مخالفانشان نداشتهاند، بلکه در مواجهه با مردم مختلف؛ چه کودک، چه جوان، چه بزرگسال و چه سالمند، چه ثروتمند و چه فقیر، چه مرد و چه زن، چه موافق و چه مخالف، چه پیرو و چه دشمن، همواره برای شخصیت دیگران احترام قائل بودند و نگاه بالغانه داشتهاند و به این گزاره به شدت واقف بودند که "من میفهمم و تو هم میفهمی" این نگاه بالغانه است که باعث میشد که در طول تاریخ حتی مخالفان پیامبر و اهل بیت (ع) مجذوب شخصیت آنان شوند.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
شرایط روحی شما را بابت به تأخیر افتادن ازدواجتان و فشاری روحی که بابت بلاتکلیفی احساس میکنید را درک میکنم. گرچه توضیح ندادید که دقیقاً علت مخالفت مادر خواستگارتان چه بوده که بعد از 7 سال هنوز هم مخالفت میکند، ولی نظر دیگر اعضای خانواده آقاپسر؛ ازجمله پدر ایشان برای ازدواج چیست؟ نظر آقاپسر درباره ادامه و آینده این وضعیت چیست؟ با این وضعیت تا کی باید منتظر باشید تا با فرد موردنظرتان ازدواج کنید؟ برای جلب نظر مادر خواستگار تا به الآن چه اقداماتی کردهاید؟
اینها سؤالاتی است که پاسخ به آنها به ما کمک میکند تا بهتر شرایط شما را درک کرده و در ادامه راهنمایی بهتری به شما بکنیم.
درهر صورت، شرایط شما از دو حال خارج نیست: 1- یا به رغم تلاشی که میکنید، همچنان نظر مادر آقاپسر برای این ازدواج منفی است. 2- یا اینکه با اقداماتی که در ادامه خواهید کرد، بالاخره ایشان با این ازدواج موافقت خواهند کرد.
در حالت اول؛ یعنی مخالفت مادر خواستگارتان، باید تکلیف خودتان را با این وضعیت روشن کنید؛ گرچه باید خیلی زودتر از اینها تکلیفتان را با این وصلت مشخص میکردید و بیخودی خود را در این وضعیت بلاتکلیفی قرار نمیدادید. نهایت امر این بود که این وصلت انجام نمیشد و بعد از مدتی بالاخره شما وضعیت جدید کنار میآمدید. اما از آنجایی که 7 سال خود را در بلاتکلیفی قرار دادید، طبیعی است که نسبت به دیگر خواستگارانتان بی توجه شوید و این یعنی از دست دادن فرصتهای پیش رو!
بنابراین 7سال بلاتکلیفی زمان زیادی است و ادامه این روند اصلاً به صلاح شما و طرف مقابلتان نیست. طبعاً لازم است با طرف مقابلتان در این زمینه صحبت جدی کنید و اگر واقعاً خواهان شما هست، از او بخواهید که برای ازدواج، اقدام رسمی کند وگرنه ادامه این روند اصلاً توجیهی ندارد.
از طرفی چهبسا با تحت فشار قرار دادن آقاپسر، بالاخره او اقدام جدیتری برای این وصلت بکند و اگر واقعاً خواهان شما باشد، نهایت تلاشش را خواهد کرد تا مادرش را راضی به این ازدواج کند یا حتی به قیمت مخالفت مادرش هم که شده نسبت به شما متعهد خواهد شد و برای این وصلت به صورت جدی اقدام خواهد کرد. آنچه روشن است، کش دادن این وضعیت هرگز به نفع شما نیست. لذا باید هرچه زودتر تعیین تکلیف کنید. اینکه بخواهید آن را مدام به آینده نامعلوم موکول کنید، معنایش تنها فرار از واقعیت و اضطراب و نگرانی از روبهرو شدن با واقعیت است.
لطفاً به سؤالات بالا پاسخ بدهید تا در جلسه بعدی، راهنمایی بهتری ارائه کنیم.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
پرخاشگری چه از سوی بچهها و چه بزرگسالان، حتماً دلیلی یا دلایلی دارد. با ریشهیابی پرخاشگری میتوان امیدوار شد تا پرخاشگری دخترتان کاهش پیدا کند. البته چند سؤال در اینجا مهم است. ازجمله:
1- آیا دخترتان اخیراً دچار پرخاشگری شده یا از قبل همینطور پرخاشگر بوده است؟
2- نوع پرخاشگری دخترتان چگونه است؟ آیا پرخاشگریاش بیشتر جنبه فیزیکی دارد و از جنس دعوا و تنش است یا بیشتر به شکل کلامی است؛ مثل سروصدای بلند و بددهنی؟
3- شما در برابر پرخاشگری دخترتان چه واکنشی از خود بروز میدهید؟
پاسخ به همه این سؤالات از این جهت اهمیت دارد تا بتوانیم راهنمایی بهتری به شما بکنیم.
معمولاً پرخاشگری، ریشه در اضطراب، تنش درونی و عادت رفتاری برمیگردد. به عبارتی در خیلی از موارد، فرد به جهت تنشی که در درونش احساس میکند و نمیتواند آن را کنترل کند، شروع به پرخاشگری میکند؛ مثلاً تصور کنید که یک وسیله از دخترتان گم میشود و او نمیتواند آن را پیدا کند، بالا فاصله سطح تنش و اضطراب در او بالا میآید و چون نمیتواند این تنش را کنترل کند، شروع به سروصدا کردن و قشقرق به پا کردن میکند و همین باعث میشود که اطرافیان از رفتارش اذیت شوند و چه بسا برخورد خشنی با او بکنند، اما این برخورد تند تنها سطح تنش و اضطراب کودک را بالا میبرد و او دوباره هیجان منفی را تجربه میکند و در این حالت به سطح بالای هیجان منفی یا همان سطح انفجار میرسد.
بنابراین با رفتارهای تند اطرافیان، او تنها جریتر میشود و دوباره رفتارهای پرخاشگرانهاش شدت بیشتری پیدا میکند و جنبه فیزیکی و کلامی به خودش میگیرد. اما راهکار چیست و چه باید کرد؟
برای پاسخ به این سؤال، نیاز به اطلاعات بیشتری از کودک شما داریم، از این رو لطفاً به سؤالات موردنظر به صورت کامل پاسخ بدهید تا راهنمایی لازم به شما ارائه شود.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
اینکه دنبال راهحل و برخورد مؤثر و مناسب در برابر رفتار نادرست نوجوان موردنظر هستید، بسیار ارزشمند است. اگر واقعاً به این اطمینان رسیدید که دختر موردنظرتان دزدی و دستکجی میکند، باید قبل از هر چیز بررسی شود که علت این رفتار نادرستش چیست؟ آیا به خاطر نیازی که دارد، چنین کارهایی را انجام میدهد یا نسبت به این خطا گرفتار عادت شده است؟ گرچه علتش هر چیزی هم که باشد از زشتی و قبح اشتباهش چیزی کم نمیکند، ولی برای جلوگیری از ادامه این روند در آینده، ریشهیابی این مسئله اهمیت دارد.
بهتر است در قدم اول برای حفظ آبرو و شأنش به او یک فرصت بدهید و ورود غیرمستقیم داشته باشید؛ مثلاً درباره یک شخص ثالث یا خیالی صحبت کنید که او واقعاً نمیشناسد و بگویید چنین فردی متأسفانه چند وقتی است که گرفتار دستکجی شده است و از باب مشورت با او بگویید: به نظرت با چنین فردی که این خطا را انجام میدهد چگونه باید رفتار کرد؟
طبعاً این سؤال شما، باعث میشود تا او به فکر فرو رود و وجدان و ندای درونیاش فعال شود، بیآنکه بخواهید او را متهم به دزدی و دستکجی کنید. این نوع ورود شما به مسئله، اگر درست انجام شود میتواند چند فایده داشته باشد:
1- او متوجه میشود که ممکن است این مسئله مربوط به خودش باشد. لذا یک هشداری از این جهت دریافت میکند تا تجدیدنظری در رفتارهایش داشته باشد.
2- از آنجایی که ورود مستقیم به این قضیه نداشتهاید و آبرو و شأنش را حفظ کردهاید، فرصت اصلاح پیدا میکند و این جنبه تربیتی میتواند داشته باشد، برخلاف آنجایی که ورود مستقیم، میتواند عزت و آبرویش را زیر سؤال برده و احساس کند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد. لذا اصلاح رفتارش هم جنبه تربیتی پیدا نکرده، بلکه بیشتر جنبه تخریبی پیدا میکند و حس سرخوردگی و بیارزشی به سراغش میآید و چون هیجانات منفیاش فعال شده است، طبعاً تعقل و تفکر کمتری روی رفتار اشتباهش خواهد داشت. از این رو روی اشتباه بودن رفتارش نه تنها متمرکز نمیشود، بلکه روی هیجانات منفی خود از قبیل انتقام و تشدید خطایش متمرکز میشود.
بی شک این روش احتمال تأثیرگذاری و اصلاح رفتار را بالا میبرد. البته این کار یک ظرافتی دارد و باید توجه داشت به گونهای بیان نشود که طرف مقابل، این مسئله را کاملاً به خودش بگیرد به گونهای که بفهمد که منظور شما دقیقاً خودش میباشد، بلکه سعی کنید صمیمی و به دور از نگاههای خاص و جانبدارانه با او گفتگو کنید. به گونهای صحبت کنید که طرف مقابلتان این حس در او ایجاد شود که شما خیرخواه او هستید. اگر چنین حسی را نسبت به گفتههای شما داشته باشد، احتمال اثرگذاری و اصلاح رفتار بالا خواهد رفت.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
گرچه بهتر است آقاپسر برای ازدواج، 4-5 سال بزرگتر از دخترخانم باشد، ولی اختلاف سنی یکسال هم مانعی برای ازدواج نیست! مهم این است که طرفین از جهات مختلف اعتقادی، اخلاقی، فکری، فرهنگی، رفتاری، خانوادگی، سلایق و علایق، خواسته ها و تمایلات به هم نزدیک باشند و تعامل و درک متقابل است که می تواند تضمین کننده زندگی مشترک طرفین باشد.
موفق باشید.
با سلام به شما کاربر محترم
در ابتدا باید عرض کنم که دغدغه شما برای تربیت کودکتان را درک میکنم. همان طور که میدانید این شیوه خوابیدن کودک که یک عضو یا وسیله یا لباسی از والدش را همراه داشته باشد، میتواند گویای وابستگی کودک به والدش باشد. البته میزان وابستگی هم ممکن است شدید یا کم باشد، ولی برای رفع این مسئله و جداسازی خواب کودک چند نکته را در کنار هم باید توجه داشت.
نکته اول:
متأسفانه نگاه مادرانه و احساسی به این قضیه در بیشتر موارد مانع از رفع این مسئله و برطرف شدن وابستگی میشود. لذا اگر بخواهید احساسات خود را درگیر این موضوع کنید، قطعاً نمیتوانید راهحلی برای رفع این مسئله داشته باشید. به ویژه باید توجه داشت که صرف نگاه احساسی به این مسئله در تربیت کودک، بسیار آسیبزا خواهد بود و در ادامه منجر به شکلگیری شخصیت ضعیف و وابسته در کودک خواهد شد. لذا تأکید داریم که این نگاه احساسی را کنترل کنید؛ چراکه یک پای این مسئله و به وجود آمدن وابستگی به رفتارهای خود شما برمیگردد و عدم کنترل احساسات مادرانه میتواند مشکل ساز شود.
البته منظور این نیست که به کودکتان، ابراز علاقه و محبت نکنید، بلکه اتفاقاً تأکید داریم که حتماً به کودک خود ابراز عاطفه کنید. منظور این است که احساسات شما مانع از این نشود که راهحل پیشنهادی را که در ادامه بیان خواهم کرد، انجام ندهید یا ناقص آن را رها کنید که در آن صورت آسیب بیشتری متوجه کودکتان خواهد شد.
نکته دوم:
این توقع و انتظار را نداریم که به یکباره جداسازی خواب کودک و وابستگی او حل شود. لذا نباید جای خواب کودک را به یکباره عوض کرد؛ چراکه این کار باعث شوک و فشار روانی به کودک خواهد شد. پس باید به صورت تدریجی و گام به گام پیش رفت؛ یعنی باید در قدم اول، محل خواب خود را چند متر فاصله بدهید. سپس بعد از چند روز و زمانی که کودک شما به آمادگی لازم رسید این فاصله را بیشتر کنید تا جایی که این فاصله محسوس شود و اصطلاحاً بتوان گفت که محل خواب کودک جدای از محل خواب والدین میباشد.
نکته سوم:
از آماده سازی، تشویق و انگیزه سازی در این زمینه هرگز غافل نشوید، بلکه اینها یک ابزار بسیار قوی و مؤثر در ایجاد رفتار مثبت در کودک است. طبیعی است که اوایل برای تغییر هر رفتار کودک، با مقاومت او روبهرو شوید و به راحتی نمیپذیرد که محل خوابش از محل خواب شما فاصله داشته باشد، ولی برای کاهش این مقاومت بهتر است هنگام خواب در کنار محل خوابش باشید و بعد از اینکه به خواب رفت، محل خواب خود را یکی دو متر از او فاصله بدهید و زمانی که صبح بیدار شد، بابت این قضیه به او بازخورد مثبت بدهید به گونهای که با اظهار شادی و تعریف او پیش پدرش، این کار فرزندتان را تشویق کنید. شما با این ابراز احساسات، او را خلأ سلاح میکنید و به اصطلاح او را در عمل انجام شده قرار میدهید.
بچهها به شدت دوست دارند که والدینشان آنها را تعریف و تمجید کنند. لذا این شیوه بازخورد دادنتان به کودک، حس خوشایندی را به او میدهد و حس همراهی او را فعال میکنید و در شبهای بعدی نیز بهتر با شما همراه میشود. دوباره روزهای بعد نیز این بازخورد مثبت را با تشویق دیگری؛ مثل تهیه خوراکی خوشمزه نشان دهید و دقیقاً برای او بیان کنید که بابت اینکه شب را به راحتی در بستر خودش خوابیده، این خوراکی خوشمزه که موردعلاقهاش هست را تهیه کردید. در ادامه نیز از تشویقهای زبانی بیشتر استفاده کنید.
این رویه تشویق، تمجید و تعریف، احساس ارزشمندی کودک را بیشتر کرده و خود به خود اعتماد به نفس او را افزایش میدهد و میل به استقلال طلبی او نیز فعالتر خواهد شد و این را در سایر رفتارهایش نیز مشاهده خواهید کرد. اگر این پروسه را به خوبی طی کنید، شاهد افزایش رفتارهای مثبت کودکتان خواهید شد و از آن طرف بدرفتاریهای او نیز کاهش پیدا میکند.
نکته چهارم:
با توجه به اینکه بچه خردسال دیگری هم دارید که شبها احتمالاً در کنار شما میخوابد، ممکن است کودک اولتان بابت این قضیه، دچار تعارض شود و احساس کند که شما او را کمتر دوست دارید. از این رو باید تشویق، تعریف و تمجید و بیان احساساتتان را نسبت به کودک اولتان بیشتر کنید تا او حس کهتری را پیدا نکند، بلکه با توجه نشان دادنتان، حس استقلال طلبی و ارزشمندیاش فعال شود.
موفق باشید.
Páginas