سلام ،
خانمی 25ساله هستم، دیپلم وخانه دار،سوال من درمورداعتماد واحساس امنیت در رابطه ست، چطورازاین حس آزاردهنده رهاشویم، راهکاربرای اینکه اینقدر خودمون رو پایین نبینیم وبا یه نگاه شوهر به دیگری فرو بریزیم, چه جور برخورد داشته باشیم، که رابطه، رابطه سالمی باشه، وخودمون روهم اذیت نکنیم، این مهارت رو باید چه جوری یاد گرفت....
----------------
کاربران محترم ميتوانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين ميتوانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران ميتوانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگهدارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register
با سلام به شما کاربر محترم
گرچه توضیحی درباره نوع رابطه خود با همسرتان و اینکه چه مشکلی بین شما و همسرتان به وجود آمده که باعث شده چنین حس منفی را تجربه کنید، ولی در ادامه به نکاتی اشاره خواهم کرد که به بهبود حس ارزشمندی شما و بالتبع بهبود رابطه شما و همسرتان مؤثر خواهد بود. همچنین در صورت تمایل میتوانید درباره رابطه خود و همسرتان بیشتر توضیح بدهید تا در این زمینه به صورت مصداقیتر و جزئیتر به بهبود رابطه شما و همسرتان بپردازیم.
برای رسیدن به اعتماد و احساس آرامش در رابطه، توجه به دو فاکتور بسیار اهمیت دارد به گونهای که وجود هرکدام، تکمیل کننده دیگری است و باعث ارتقاء سطح و کیفیت زندگی شما خواهد شد. ولی آن دو فاکتور کدماند؟
1- فاکتور پرورش شخصیت
2- فاکتور معنویت
هرچقدر روی ویژگیهای شخصیتی، اخلاقی، رفتاری و معنوی خود، کار کنید، طبعاً احساس ضعف، وابستگی و درماندگی در شما کاهش پیدا میکند و به میزان قابل توجهی منجر به افزایش عزت نفس، اعتماد به نفس و احساس رضایتمندی در زندگی شما خواهد شد. اما چگونه؟
وقتی از جهت شخصیتی، انسان معنوی، شجاع، منطقی و فکور، اهل مطالعه، با نشاط، با اعتماد به نفس و با عزت نفس بالایی باشید، خود به خود حس ارزشمندی بالایی نسبت به خود و داراییهای درونیتان پیدا میکنید که سراسر حس رضایتمندی و لذت را تجربه میکنید؛ به گونهای که یک نیروی قوی و حامی محکم را در درون خود احساس میکنید و از آن طرف هم آن حس وابستگی به افراد و درماندگی در زندگیتان به شدت کاهش پیدا میکند.
نکتهای که وجود دارد این است که وقتی سطح شخصیتی، اخلاقی و رفتاری خود را ارتقا میدهید، ناخواسته دیگران و اطرافیان هم به شما توجه و احترام بیشتری خواهند کرد و آنگاه آنها هستند که برای حفظ و نگه داری شما و این ارتباط تلاش بیشتری میکنند. بنابراین اطرافیان شما هم ناگزیرند در سطح شما رشد کنند و اگر در سطح و کیفیت شما بالا نیایند، خود به خود از زندگی شما حذف خواهند شد.
درنتیجه نیازی نیست که مدام نگران این باشید که مبادا اطرافیان خود را از دست بدهید، بلکه با بالا بردن کیفیت شخصیت، اخلاق و رفتار خود، به یک احساس ارزشمندی میرسید که شما را نسبت به دیگران بی نیاز و غنی کرده و حس شکرگزاری نسبت به زندگی در شما فعال خواهد شد و کسی که حس شکرگزاری در او فعال شود به تعبیر امام جعفر صادق (علیهالسلام) همواره در نعمت و رحمت الهی غوطهور خواهد شد. «مَن اُعطِیَ الشُّكَر اُعطِیَ الزِّیادةَ یَقولُ اللهُ عَزّوجَلّ لَئِن شكَرتُم لَاَزیَدنَّكُم؛ كسی كه توفیق شكرگزاری به او عطا شده، زیادتی نعمت هم نصیب او میگردد. خداوند متعال میفرماید: اگر شكرگزار باشید، حتماً شما را زیاده خواهم بخشید.» [بحارالانوار، ج ٧١، ص ٤٠]
اما چگونه روی شخصیت، اخلاق و رفتار خودمان کار کنیم تا به آن حس ارزشمندی و رضایتمندی و شخصیت قوی تبدیل شویم؟ یک کتاب کاربردی در این زمینه وجود دارد که توصیه میکنم حتماً خط به خط آنچه را در این کتاب میخوانید به عمل درآورید و سپس به سراغ گامهای بعدی بروید. کتاب "احساس بهتر، بهتر بودن، بهتر ماندن" اثر دکتر آلبرت آلیس به شما یاد میدهد که چگونه احساس و حال خوب باعث میشود، لذت بیشتری از زندگی خود و معاشرت با دیگران ببرید. درواقع شما با حال خوب میتوانید روی شخصیت، اخلاق و رفتار خود کار کنید. این کتاب به شما کمک میکند تا بفهمید که چگونه حالتان را خوب کنید و با حال خوب چگونه روی شخصیت، اخلاق و رفتار خود کار کنید.
موفق باشید.
در ادامه سوالم که مشاورگفتن بیشترازخودم بگم،شوهرم درس میخونه،وخانوادش حمایتش میکنن،امابرعکس خانواده من نه زیاد حمایت میکنن،ونه زیادرفت وامد،البته این وهم بگم باهمه عروس ودامادهاشون رفتارشون یکسانه،شوهرم سرهمین قضیه من ومیرنجونه،چندمدت هست علایق خودموودنبال میکنم این حس آزاردهنده کمترشده،امابخاطراینکه نتونستم درس موادامه بدم چون فرزند کوچک دارم وچندسال درشهرغریب بودیم،ازاین طرف هم خانواده زیادحمایت نمیکنن،باپیشرفت شوهرم همش حس میکنم نکنه من کافی نیستم،نکنه ارزشش ازمن بیشتره،چون بارها گفته من ازتوسرم،نمیدونم بخدابه چی مینازه
با سلام مجدد به شما کاربر محترم
حسی که الآن درگیرش هستید، بیشتر تحت تأثیر نوع نگاهتان به همسرتان و رفتارهای او میباشد. به گونهای که حس میکنید اگر برای خودتان وقت نگذارید و روی خود کار نکنید، ممکن است همسرتان را در آینده از دست بدهید، درحالی که باید فارغ از این موضوع روی شخصیت، اخلاق و رفتار خودتان کار کنید تا حس ارزشمندی و رضایتمندی درونی را تجربه کنید.
سعی نکنید در زندگی از کسی انتظار داشته باشید؛ چراکه بسیاری از خوشیهای و لذتهای شما مشروط خواهد شد، در حالی که اگر خانواده شما به اندازه خانواده همسرتان از شما حمایت نمیکنند، دلیل نمیشود که شما دست از تلاش برای بهترین خودتان نکنید. اتفاقاً این یک تجربه است که بتوانید روی پا خودتان بایستید و رشد کنید. آنچه باعث رشد شخصیت میشود، میزان دغدغه مندی و تلاشی است که فرد برای موفقیت میکند وگرنه حمایت بیچون و چرای دیگران بدون تلاش، هیچ ارزشی ندارد و هیچ گاه باعث رشد شخصیت آدمی نمیشود. درنتیجه از فرصت به وجود آمده نهایت استفاده را بکنید و بدون اینکه در این مسیر چقدر دیگران از شما حمایت میکنند برای رشد شخصیت خود تا میتوانید تلاش کنید.
بنابراین اگر واقعاً ادامه تحصیل باعث میشود که حال شما را خوب کند و همسرتان هم با این موضوع مخالفتی ندارد، بهتر است در این زمینه برنامه ریزی کنید. درست است که فرزند کوچکی دارید و فرصت و زمان زیادی برای تحصیل و درس خواندن ندارید، ولی افراد زیادی بودند که علاوه بر اینکه نقش همسری و مادری را ایفا میکردند، همزمان به درس و تحصیل هم میپرداختند. از طرفی شما میتوانید از دانشگاههایی که به صورت غیرحضوری یا مجازی آموزش میدهند نیز بهره مند شوید. لزومی ندارد که حتماً دانشگاههای حضوری را انتخاب کنید. جهت اطلاعات بیشتر میتوانید از مشاوره تحصیلی کمک بگیرید.
اینکه همسرتان بارها به شما گفته است که از شما سر هست و ...، گرچه از جهت اخلاقی، رفتار درستی با شما نکرده است، ولی این موضوع به خود شما نیز بستگی دارد؛ نشان دادن احساس ضعف و درماندگی، خودش عاملی میشود تا طرف مقابل چنین حسی پیدا کند که از شما برتر و بهتر است. لذا نباید اولاً این احساس ضعف را در خودتان داشته باشید و ثانیاً نباید چنین حسی را هم بروز دهید. اینکه همسرتان از جهت تحصیلی پیشرفت داشته است، دلیل نمیشود که شما احساس ضعف در برابرش داشته باشید. به علاوه شما یکی از مهمترین نقش زندگیتان را در حال ایفا کردن هستید و آن نقش مادری و پرورش دادن یک انسان و یک نسل است و این خیلی بزرگتر و پر اهمیتتر از دانشگاه و چند ترم تحصیلی است. لذا اگر به داشتههای و موقعیتهای خودتان واقف باشید، متوجه میشوید که در چه موقعیت بسیار مهمی و خطیری قرار دارید که میتوانید یک نسلی را در آینده پرورش دهید. کافی است کمی روی خودتان کار کنید تا آثار و تبعاتش را در پرورش موفق یک نسل آدمی ببینید.
نکته:
مهم نیست که انسان در کجای این جهان زندگی میکند یا به چه چیزی مشغول است، مهم این است که با این پیش فرض به زندگی نگاه کنیم که هرجایی که هستیم، مهمترین جای جهان و مهمترین کار و رسالت را جهان را داریم، آن وقت حس تعلق و جدیت بیشتری به آن کار و زندگی خواهیم داشت.
اگر واقعاً چنین باوری در هر انسانی شکل بگیرد که هرجایی که هست مهمترین کار و رسالتی است که در این جهان انجام میدهد، میتواند به صورت جهشی به موفقیت و پیشرفت و هدایت برسد و گرنه در بهترین جای جهان باشیم و بهترین شرایط و امکانات زندگی را هم به ما بدهند، ولی سبک زندگی یک انسان ضعیف و شکست خورده را داشته باشیم، بیشک طولی نخواهد کشید که تمام آنچه داریم را از دست خواهیم داد.
درنتیجه آنچه در موفقیت و پیشرفت اهمیت دارد، سبک و روش زندگی یا همان شخصیت یک انسان موفق را داشته باشیم، آن وقت در بدترین جای جهان هم که قرار بگیریم، احساس لذت، مفید بودن و ارزشمندی را در زندگی تجربه خواهیم کرد.
موفق باشید.
سلام ووقت بخیر،
درادامه سوالم باید بگم که شماگفتید۲فاکتورشخصیت ومعنویت،اخیراکلاس خطاطی ثبت نام کردم روحیه م خیلی خوب شده ولی شوهرم نمیدونه،چون با اینجورهزینه ها مخالفه،الان نگران اینم اگه متوجه بشه اعتمادش نسبت به من سلب نمیشه؟!
اخیرا چند تا کلاس ثبت نام کردم روحیه م خوب شده ،اعتماد به نفسم خوب شده،اما ازاین کلاس ها شوهرم چیزی نمیدونه، کاراشتباه انجام نمیدم،اما نگران اعتماد دراین رابطه هستم،واینکه این راهی که میرم اشتباهه یا نه
من این کلاس ها رو بخاطرپیشرفت خودم میرم اما با ترس میرم
با سلام به شما کاربر محترم
خیلی خوب است که روی مهارت و رشتههایی که موردعلاقه شماست متمرکز شدهاید. طبعاً روی حس و حال و اعتماد به نفس شما همانطور که خودتان هم اشاره کردهاید تأثیر مثبت میگذارد. اما لازم است همسرتان را هم در جریان این کلاسها بگذارید؛ چراکه شما نمیتوانید این موضوع را از او مخفی نگهدارید. از طرفی ترس اینکه نکند همسرتان پی به مخفیکاریهای شما ببرد، خود یک حس آزاردهندهای است که تنها موجب میشود اضطراب سراسر وجودتان را فرا گیرد و احساس رضایت نکنید.
هرچقدر هم که تلاش کنید این مسئله را از همسرتان مخفی کنید، بالاخره یک روز ممکن است به صورت تصادفی متوجه این موضوع شود و آنگاه ممکن است اعتمادش کاملاً نسبت به شما خدشهدار شود. لذا تا هنوز متوجه این موضوع نشده است، خودتان پیشقدم شوید و به او بگویید که میخواهید برای ثبتنام در کلاسهای موردنظرتان تازه اقدام کنید. اگر هم به خاطر دلایلی ازجمله مسئله مالی مخالفت کرد، شما میتوانید به او پیشنهادهای جایگزین بدهید تا بالاخره نظر مثبتش را جلب کنید؛ مثلاً اگر شما در ماه، پولتوجیبی از همسرتان دریافت میکنید، بخشی از هزینههای کلاس را خودتان متقبل شوید یا از بعضی خواستههای مالی در زندگی کوتاه بیایید و به همسرتان بازگو کنید تا در این زمینه با شما همکاری لازم را داشته باشد.
موفق باشید.