همان طور که یوسف گفت:زنان بزرگ در عالم کم نیستند . از طرفی مردان بزرگ هم از دامن زنان به بار اومده اند
اما در مواردی هم نکوهش برای بعضی مردان وزنان لازم است.
امام علي(علیهالسلام) نیز در موارد این چنینی هم از مردان و هم زنان مذمت و نکوهش نموده است، از جمله مذمّت مردان در خطبه چهاردهم نهجالبلاغه "خَفّتْ عُقُولُكُم وَ سَفِهَتْ حُلُومُكُم؛ عقلهاي شما سبك و افكارتان سفيهانه است".
در خطبه سي و چهارم فرمود: "افٍّ لَكُمْ... فَأنْتُم لَا تَعْقِلُونَ".
البته در این بین، زنانی که مسیر فتنه را دنبال نمایند مستحق چنین نکوهشهایی میشوند؛ بخشي از نكوهشهاي نهجالبلاغه در مورد زنان به جريان جنگ جمل برميگردد و اين دليلي است كه نكوهشها كلي نيست، بلكه مقطعي و موردي است. همان گونه كه از مردان كوفه و بصره مذمت شده است. اين را هم نميتوان كلّي تلقي كرد،
بعضي از بزرگان فرمودهاند اين سخن علي(علیهالسلام) درباره بعضي از زنان است و در يك مقطع تاريخي كه زني جنگ خونيني را بر عليه امام علي(علیهالسلام) به پا كرد، ايراد شده است و درباره عموم زنان نميباشد؛ زيرا مسلماً زناني همانند خديجه كبري، فاطمه زهرا، زينب كبري، زنان فداكار صدر اسلام مانند مادر عمار ياسر كه اول زن شهيد در اسلام است و حضرت مريم و آسيه؛ زن فرعون كه قرآن او را الگو براي مؤمنان معرفي كرده است از ديدگاه علي(علیهالسلام) از احترام فوقالعادهاي برخوردارند.
كساني بودهاند كه زبان حيوانات را ميفهميده و با آنها صحبت ميكرده اند، چنان كه درباره حضرت سليمان ميخوانيم: "عُلِّمْنَا مَنطِقَ ٱلطَّيْرِ؛[نمل ، آيه ۱۶] منطق و زبان پرندگان به ما (حضرت سليمان) تعليم شده" اين معنا در روايات اسلامي نسبت به پيامبر و ائمه (علیهم السلام) نيز آمده است.
نگه داشتن عده به خاطر چند نكته میباشد:
الف) اگر احتمالاً در رحم زن، نطفه باشد، تا سه ماه مشخص شود، چون گاهي نطفه بعد از مدتها بسته ميشود؛ این مطلب با توجه به شرایط فیزیکی انحصارا مربوط به زن است.
ب)تشریع عده، در صورت باردار بودن زن، وسیلهای برای حفظ حیات جنین میباشد. نگهداری عده برای زن باردار در صورت انحلال نکاح یا نزدیکی به شبهه برای جلوگیری از اختلاط نسب نیست؛ چون پس از انعقاد نطفه به مدت کوتاهی رحم بسته میشود و تا وضع حمل، زن مجدداً نمیتواند باردار شود؛ بلکه به نظر میرسد لزوم عده در زن باردار برای حفظ حیات جنین میباشد. زیرا اگر زن عده نگه ندارد و قبل از وضع حمل، شوهر دیگری نماید؛ شاید شوهر، زن را وادار به سقط جنین کند یا بعد از تولد طفل، موجبات قتل فرزند را فراهم سازد.
احکام الهی براساس نيازهاي واقعي بشر بوده، نه احساسات، چون ممكن است هر زني از آمدن رقيب در زندگي ناراحت بشود، ولي وقتي مصلحت تمام جامعه درنظر گرفته شود و احساسات را به كنار بگذاريم، تعادلی که تعدد زوجات روشن ميشود، حقیقتی است كه هيچ كس نميتواند انكار كند اینكه مردان در حوادث گوناگون زندگي، بيش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگها و حوادث ديگر، قربانيان اصلي را تشكيل ميدهند. کما اینکه نميتوان انكار كرد كه بقاي غريزه جنسي مردان از زنان طولانيتر میباشد، چون زنان در سن معيني، آمادگي جنسي خود را از دست ميدهند، در حالي كه در مردان این طور نيستند و اینکه زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتي از دوران حاملگي، عملاً ممنوعيت آميزش دارند، در حالي كه در مردان اين ممنوعيت وجود ندارد.
از همه گذشته زناني هستند كه به علل گوناگوني همسر خود را از دست ميدهند و اگر تعدد زوجات نباشد، آنها بايد براي هميشه بدون همسر باقي بمانند. با درنظر گرفتن اين واقعيتها در مواردی كه تعادل ميان مرد و زن به هم ميخورد، ناچاريم يكي از سه راه را انتخاب كنيم:
اول مردان تنها به يك همسر در همه موارد قناعت كنند و زنان بيوه تا پايان عمر بدون همسر باقي بمانند و تمام نيازهاي فطري و خواستههاي دروني و احساسي خود را سركوب كنند.
دوم مردان فقط داراي يك همسر قانوني باشند، ولي روابط آزاد و نامشروع جنسي را با زناني كه بي شوهر ماندهاند، به شكل معشوقه برقرار سازند.
سوم كساني كه قدرت دارند بيش از يك همسر را اداره كنند و از نظر جسمي و مالي و اخلاقي مشكلي براي آنها ايجاد نميشود، نيز قدرت بر اجراي كامل عدالت ميان همسران و فرزندان دارند، به آنها اجازه داده شود كه بيش از يك همسر انتخاب كنند.
Páginas