به نوعی درگیر طلاق عاطفی شدم راهنمایی می خواستم

13:00 - 1399/11/13

سلام

من یه زن سی ساله ام با دو تا دختر مدتی هست که از همسرم متنفرم قبلا یه ذره دوسش داشتم ولی الآن مدتیه که دیگه واقعا ازش متنفرم شاید از وقتی که با قلدری ازم خواست دیگه هیچ وقت جلوی اون گوشی دستم نگیرم! من یه کانال دارم وخیلی سیاسی ام خیلی دغدغه رهبر و انقلاب دارم البته میدونم که فقط اینا نیست من با کانالم احساس دیده شدن کردم تأئید شدم مذهبیا تحویلم گرفتن خیلی از کسائی که دوست دارم همسرمم مثل اونا بود الآن دوسم دارند من میدونم که دیگه تنها دلیلم اسلام و ولایت نیست آره من معتاد شدم به نت معتاد شدم چون اینجا حس باارزش بودن میکنم حس میکنم یکی صدامو میشنوه یه اثری تو دنیا دارم ولی همسرم این چیزا رو نمیخواد اون از همون اول همیشه نگران بود من دیده بشم اگه تو مسابقه ای چیزی رتبه میاوردم سعی میکرد بی اهمیت جلوه بده حتی از ظاهرم هنرهای دستیم کارهای خونه از هیچی تعریف و تمجید نمیکنه دوس داره من همیشه کوچیک و حقیر باشم خودشیفته به تمام معناست دوس داره من و خانواده ام زیردست اونا حساب بشیم درجه دو حساب بشیم و‌خودش و‌خانواده اش همیشه والا و بزرگ جلوه کنن من چهارده سالم بود که عقد کردم اون موقع بچه بودم ، واسه همین هرطوری اون میگفت و میخواست بودم حتی وانمود میکردم تو راس میگی من و خانواده ام از شما پائینتریم ما لیاقت شما رو نداریم من به تحقیر عادت داشتم چون بچه بزرگ خونه خودمونم بودم و یه تا بچه پشت سرمن اومده بودن و من همیشه بزرگ و عاقل حساب میشدم ! یادمه وقتی ده سالم بود مادرم بهم میگفت خجالت بکش شتر! ده سالته تو الگوی خواهر برادراتی تو شیطونی یادشون میدی؟! دوران کودکی بدی داشتم واسه همین به همه تحقیر ها و اذیت های همسرم هم عادت کردم ولی به مرور که بزرگ شدم ،وقتی دخترام قد کشیدن وحس کردم من مادر اونام ، خودمو دیدم، خواستم عزت نفس داشته باشم، از تحقیر کردن های همسرم متنفر شدم روز به روز ازش دور شدم روز به روز حس کردم بهش حسی ندارم حتی تو مسائل زناشوئی ارضا نمیشم چون همسرمو دوس ندارم اون عاشقم نیس عاشق خودشه منو به خاطر خودش میخواد موقع لذت بردن فقط خودش مهمه از نظر اون من و خانواده ام آدم نیستیم یکم بهش حق میدم البته چون من بچه بودم و اینطوری بارش آوردم ولی الآن که میخوام عزت نفس داشته باشم تحملشو نداره دوست داره من ساکت و‌مظلوم باشم عین قبل بگم همه چی خوب و‌عالیه عین قبل باورتون میشه وقتی خونه نیست چقدر خوشحالم؟! با بچه هام مهربونم زندگی برام قشنگه قلبم آرومه وقتی میاد خونه انگار نفس کشیدنم برام سخت میشه دوس دارم بمیرم گاهی وسط روابط زناشوئی تو تاریکی ، وقتی حس میکنم اون نمیبینه ، دارم اشک میریزم! باورتون میشه؟! اون کتکم نمیزنه ، فحش بد نمیده ، بی نماز و ....نیست، فقط خیلی مغرور و خودخواهه، خیلی بی احساسه ، خیلی ، با اینکه من خیلی چشای خوشگلی دارم و خیلیا به روم میارن ، هیچ وقت بهم نگفت ! هیچ وقت! میترسه که من پررو بشم، یا اینکه حس کنم سرتر از اونم ، شایدم کلا بی احساسه ، مثل یه سنگ، گاهی شده بود تا صبح زیر پتو گریه میکردم ، اونم ممکن بود مثل من اذیت بشه و خوابش نبره ولی به هر حال نمیومد معذرت بخواد و آشتی کنه ،من اگه بدونم واقعا مقصرم به هر جون کندنی باشه معذرت میخوام ولی باور کنید اون گاهی اونقدر سنگ و بیروح و مغرور و بی منطقه که اصلا نمیتونم پا پیش بذارم، بی منطق بودنش حالمو به هم میزنه بهش میگم چرا حق ندارم مثلا وقتی هیچ کاری ندارم و تو داری با تبلت بازی میکنی برم سر گوشیم ؟! میگه چون من دوس ندارم چون دلم نمیخواد همینه که هست من اینطوریم کاش برات گوشی نمیخریدم و....لطفا اگه میتونید کمکم کنید به خاطر دخترام نمیخوام به طلاق فکر کنم ولی ازش متنفرم وقتی خونه نیست بهترین لحظات زندگیمه حتی تحمل دیدن قیافه ش رو هم ندارم فقط خواهشا نگید باید قید و کانال و گوشیمو بزنم من بدون اونا یه مرده متحرکم هیچ انگیزه ای برای زندگی ندارم پنجشنبه جمعه ها که همسرم هست و من سرگوشی نمیرم ، دوس دارم بمیرم اونقدر ثانیه ها طولانی و سیاه میشند که باورتون نمیشه...شاید من یه روانیم که حتی حق روانی شدن هم ندارم....

 

-------------------------------------
کاربران محترم مي‌توانيد در همين بحث و يا مباحث ديگر انجمن نيز شرکت داشته باشيد: https://btid.org/fa/forums
همچنين مي‌توانيد سوالات جديد خود را از طريق اين آدرس ارسال کنيد: https://btid.org/fa/node/add/forum
تمامي کاربران مي‌توانند با عضويت در سايت نظرات و سوالاتي که ارسال ميکنند را به عنوان يک رزومه فعاليتي براي خود محفوظ نگه‌دارند و به آن استناد کنند و همچنين در مرور زمان نظراتشان جهت نمايش، ديگر منتظر تاييد مسئولين انجمن نيز نباشد؛ براي عضويت در سايت به آدرس مقابل مراجعه فرمائيد: https://btid.org/fa/user/register

http://btid.org/node/158210

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
3 + 4 =
*****
تصویر mostafavi
نویسنده mostafavi در

با سلام به شما کاربر محترم

حس و حالتان را کاملا درک می‌کنم و می‌فهمم وقتی در خانه توسط همسر دیده نشوید، چه حس و حالی پیدا می‌کنید! طبیعی است که وقتی در 14 سالگی ازدواج کردید بعد از گذشت چندین و چند سال از زندگی مشترک و کسب تجربه، خود و همسرتان را از جهات مختلف بهتر شناخته باشید.

اما قطعا این تنفر شما و فاصله افتادن میان شما و همسرتان یک شبه اتفاق نیفتاده که انتظار داشته باشیم که یک شبه حل شود، بلکه به تدریج این فاصله و نفرت و ناراحتی در شما ایجاد شده است، اما به نظرتان ته این تنفر کجاست؟ به نظر می‌آید که در حال حاضر از عاقبت این تنفر احساس ترس دارید و الان به فکر چاره افتادید! شاید باید زودتر از این‌ها جلوی این فاصله افتادن را می‌گرفتید! در هر صورت قطعا نمی‌توان با این استراتژی، عاقبت خوبی را پیش بینی کرد، ولی راهکارش چیست و چکار باید کرد؟

درست است که همسرتان انسان مغرور و به قول شما انسان خودشیفته‌ای است و دوست دارد که همیشه بر شما برتری داشته باشد و ...، خب چه اشکالی دارد که این حس را در همچون گذشته به او منتقل کنید!؟ البته منظورم این نیست که خود را در مقابل همسرتان تحقیر کنید و منکر استعداد و توانمندی‌های خودتان باشید، بلکه منظورم این است که همانطور که شما (به خاطر گذشته‌ای که داشتید یا به هردلیل دیگری) نیاز به دیده شدن و تایید دارید، او هم  چه بسا به خاطر گذشته یا ... نیاز به برتری و تعریف و تمجید شدن توسط شما را دارد! شما می‌توانید این حس را از طریق تایید و تعریف و تمجید به او منتقل کنید، آن وقت بهتر می‌توانید بازخورد مثبت از او بگیرید؛ وقتی میان زوجین یک بده بستان احساسی و عاطفی براساس نیاز و خواسته طرفین شکل بگیرد، حتما به یک رابطه رضایت بخش منجر می‌شود و جایی برای تنفر باقی نخواهد ماند.

البته ممکن است همسرتان در قبال احساس و رفتارهای مثبت شما به خاطر غرور و خودخواهی و ... واکنش عاطفی خاصی نشان ندهد، ولی قطعا در درون او یک احساس و عاطفه مثبتی نسبت به شما ایجاد می‌شود که تکرار این بازخورد مثبت از سوی شما باعث شکل گیری یک رفتار مثبت در او خواهد شد. لذا شما می‌توانید رفتارهای مثبت همسرتان در قبال خود را به منزله بازخورد احساسی او دریافت کنید؛ مثلا شاید همسرتان هیچ گاه به شما ابراز علاقه نکند (یا بلد نباشد به شما ابراز علاقه کند یا به خاطر غرور و ... خودداری کند) اما در نوع رفتارهایش می‌توانید آن احساس مثبت را نسبت به خودتان بفهمید!

اینکه همسرتان مدتی است از شما خواسته که در کانال و ... فعالیت نکنید! بخشی از این دلیل می‌تواند مربوط به عدم انتقال بازخورد مثبت در خانه از سوی شما باشد، یعنی تبادل احساس و عاطفه و نیاز به تایید و دیده شدن او توسط شما شکل نگرفته است و توجه شما به ایشان معطوف چیز دیگری شده است که طبیعتا همسرتان احساس خطر کرده است. اما اگر شما بتوانید این اطمینان را به او بدهید که علیرغم مشغولیت در فضای مجازی، توجه مثبت تان به او کمرنگ نشده است و به عنوان یک بانوی با سیاست قلق رفتاری همسرتان را بدست آورده باشید که چگونه توجه همسرتان را به خودتان جلب کنید، قطعا بازخوردهای مثبتی را از همسرتان دریافت خواهید کرد و دیگر نیاز به این ندارید که برای دیده شدن و تایید حتما توسط دیگران به فضای مجازی اعتیاد پیدا کنید.

در حال حاضر چون چرخه ارتباطی میان شما و همسرتان معیوب است، از این ارتباط و زندگی مشترکتان احساس رضایت نمی‌کنید؛ یعنی چون همسرتان به شما توجه نمی‌کند، احساس بی ارزشی و کمبود می‌کنید و از همسرتان ناراحت و بیزار می‌شوید که ناخواسته با رفتارهایتان این حس را به همسرتان منتقل می‌کنید و او متوجه این بیزاری و نفرت شما نسبت به خودش خواهد شد، بالطبع در همسرتان هم یک احساس و تفکر منفی شکل می‌گیرید و رفتارهای ناسازگارانه‌اش نسبت به شما بیشتر می‌شود، دوباره شما با دیدن این رفتارهای منفی او، حس بیزاری شما تشدید می‌شود که باز در رفتارهایتان با او بروز پیدا می‌کند و بازهم این سیکل معیوب و خطرناک همواره درزندگی تان تکرار می‌شود. لذا باید در قدم اول این سیکل معیوب را یک جایی قطع کنید و اجازه ندهید این بیزاری و تنفر شما بیش از این تشدید شود و آن دست خود شماست که استراتژی رفتارهای خود را در قبال همسرتان تغییر بدهید.

لذا لازم است که تغییر رویه بدهید و شروع کنید به توجه مثبت نشان دادن به همسرتان (به نیازها و حساسیت‌هایش که می دانید چیست)؛ مثلا شما می‌توانید جلوی جمع از یک رفتار یا ویژگی مثبت همسرتان خالصانه تعریف کنید. وقتی نیاز او توسط شما ارضا شود، شک نکنید که یک احساس و عاطفه مثبتی دراو نسبت به شما شکل می‌گیرد و در ادامه یک چرخه سالم و درست ارتباطی میان شما و همسرتان بوجود می‌آید. پس باید به این چرخه ارتباط سالم میان شما و همسرتان توجه کنید و از آن مراقبت کنید وگرنه باز گرفتار چرخه معیوب ارتباطی و نارضایتی در زندگی خواهید شد.

در نتیجه اگر موفق شدید که استراتژی خود را در مقابل همسرتان عوض کنید و بازخورد مثبت از او بگیرید که بسیار امیدوار کننده است، اما اگر موفق نشدید که تغییر رویه بدهید، در آن صورت توصیه اکید می‌کنم که حتما به مشاوره خانواده مراجعه کنید.

موفق باشید.

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

نویسنده عزیز ؛ این مطلب را برای شما نمی نویسم. عزیزم شما مخاطب من نیستید. و این را مطمئن باشید که منی که حقوق خوانده ام، میدانم نمی توانم قصاص قبل از جنایت کنم که نه مشروع است و نه قانونی.

ایام متمادی در این سایت ما شاهد سوالاتی با موضوع بحث برانگیز خیانت بوده ایم.
خانمهایی که بواقع دچار غبن و خسرانی ابدی شده اند. و بار ندامتی بزرگ را برای یک عمر به دوش می کشند. و لذا پیگیر و در صدد چاره جویی برخواسته و همه هم اذعان داشته اند که گول خورده اند. و دیگر رضایت همسرانشان حاصل نمی شود. با اندوهی برابر یک عمر خود را مواجه می بینند.

فکر می کنید آنها خائن و بد ذات به دنیا آمده اند؟ یا یک شبه خائن شده اند؟!
خیر؛ آنها هم روزی در آستانه خیانت قرار گرفته اند و متنبه نشده اند. 
یکی پیدا شده که از زیبایی های آنها تمجید کند که:
گفت به به چقدر زیبایی
چه سری چه دُمی عجب پایی
پر و بالت سیاه‌رنگ و قشنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ
گر خوش‌آواز بودی و خوش‌خوان
نبودی بهتر از تو در مرغان

و بله خب ؛ آنکه در خانه از همه لحاظ تأمین است که پی محبت و دیده شدن نمی گردد. آنها هم بندگان خدا دلشان خواسته همچون زاغ خود را نشان دهند.

زاغ می‌خواست قار قار کند
تا که آوازش آشکار کند
طعمه افتاد چون دهان بگشود
روبهک جست و طعمه را بربود

و امان از آن روزی که بفهمند؛ طعمه ی روبهی شده اند. امان از وقتی که طعمه ، ربوده شود. امان ؛ امان!

نویسنده عزیزم؛ شاید خیلی دلتان را شکسته باشم. ولی خدای من گواه هست که جز پاکی و سادگی در پیام شما چیزی ندیدم.
دخترم؛ خواهرم؛ عزیزم ؛ مشکلت را با همسرت حل کن!
به مشاوره... به گذشت... به مقاومت ... به هر آنچه که صلاح می بینی . یقینا همانطور که خود فرمودید به طلاق و ... فکر نمی کنید و مطمئنا 16 سال زندگی ارزشش را دارد.

نویسنده عزیزم؛ من باز هم از شما عذر میخواهم. بر دستانت بوسه میزنم که جواب تندی هایم را امروز ، متانت و وقار و صبر بی نظیرت داده است. چشمان زیبایت را باز کن از منظری دیگری به پیامهایم بنگر.

زندگیت نورباران، چشمان پراشکت، پرفروغ، دلت سرشار از شادی ؛ سرت سبز و قلبت روشن! 
خدای من گواه است که من خود چقدر عذاب وجدان هتاکی به شما رو دارم. قطعا من این حق را نداشته ام. ببخش مرا.

به خاطر خودت می‌گویم
که سردت نشود
که دلت نلرزد
که ترس برت ندارد
که دستت خالی نماند ؛

به خاطر خودت می‌گویم 

من دوستت دارم.

بخدا دوستت دارم.

تصویر sed313
نویسنده sed313 در

با سلام.
از نویسنده بزرگوار «نمی دانم چون من سقراط نیستم» بابت نکات و تجربیات با ارزشی که بیان کردند تشکر می کنم ( البته سقراط هم نمی توانست این گونه جواب دهد.)
در مورد سوال شما مخاطب گرامی باید عرض شود که متاسفانه مشکل عدم درک متقابل از سوی زوجین یکی از مشکلاتی است کم کم زندگی را به سوی سرد شدن و جدایی عاطفی می کشاند. در اینکه احساسات و نیازهای شما که حق طبیعی تان است نادیده گرفته شده شکی نیست و این مسأله بسیار ناراحت کننده است.

زندگی مشترک یک تعامل دو طرفه است باید هر دو طرف قضیه به خواسته ها و نیازهای همدیگر احترام بگذارند. و این میزان ناراحتی شما به خاطر حرف ها و نابلدی همسرتان اذیت کننده است. اما مسأله مهم این است که آیا در صورت بی توجهی و نا آگاهی یک طرف باید طرف مقابل دست به هر کاری بزند؟
اینکه هر کسی یک استعداد و توانایی دارد که می تواند احساس ارزشمندی کند شکی نیست و  اینکه شما احساس ارزشمندی می کنید خیلی نکته خوبی است اما نباید با این کار به زندگی خودت و آینده خانوادت لطمه بزنید. خیلی خوب است شما سیاسی کار می کنید ولی باید توجه داشت این همه رهبر معظم انقلاب در مورد سبک زندگی اسلامی و تهاجم فرهنگ غربی حرف می‌زنند یعنی مهم ترین هدف دشمن سرد کردن و بهم زدن کانون خانواده ها است. هر کاری کنید و به بالاترین درجه سیاسی هم که برسید باید اول خانواده شما در اولویت باشد چنان که پیامبر اکرم تبلیغ را از خانواده خود شروع کردند.

ببنید کانال داشتن و نشر معارف کار اشتباهی نیست، زمانی این کار آسیب زا است که به خانواده تان ضرر برساند. فضای مجازی با حقیقی فرسنگ ها فاصله دارد چه تعریف و تمجید هایی که بوی خدایی ندارد و بوی شیطانی می‌دهد. شیطان که دشمن قسم خورده انسان است از راه زینت دادن بدی ها انسان را به گناه می کشاند، بله تبلغ و کار سیاسی برای رهبر و انقلاب خوب است اما اگر باعث طلاق فرد شود یا باعث مقایسه کردن همسرتان با بقیه افراد مجازی( که از زندگی واقعی شان خبر ندارید ) شود، سودی برایتان نخواهد داشت. زیرا یکی از مهم ترین اهداف انقلاب اسلامی، تشکیل خانواده اسلامی با چارچوب های مشخص است. و از این خانواده ها نسل مومن و انقلابی شکل خواهد گرفت.

باز هم می گوییم ما به حق و حقوق شما پایبند هستیم. مشاوره حضوری با مشاوری با تجربه و متعهد خیلی می تواند به شما کمک کند.
البته همراه با همسرتان تشریف ییرید زیرا همسرتان هم در این مسأله کوتاهی کرده است هر چند نباید این کوتاهی یک طرف، باعث از هم پاشیدن کانون خانواده شود. مطمئنا با نکاتی که مشاور با تجربه در مراکز مشاوره به شما می گویند این مشکل شما با همسرتان حل خواهد شد.
با تشکر موفق باشید.

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

بزرگوار ؛ هیچ کس نمی توانست همچون شما نام کاربری مرا توضیح دهد. (نمی دانم. چون من سقراط نیستم). آفرین.

" نمی دانم " سقراط در واقع آوای خویشتن شناسی و درس آگاه شدن از گوهر تابناک انسانیت را که دردرون هر انسانی نهفته است ، در تاریخ اندیشه بشر طنین انداز کرده است.

این جمله اینقدر زیباست که من این رو 25_26 سال پیش در کنار شعرهایی که دوست داشتم، حفظ کرده ام. و گاهی با خودم زمزمه اش میکنم.

من که واقعا سقراط نیستم. ولی اصلا مرا چه به سقراط !!!!

روش سقراط در هدایت مردم و خصوصا جوانان شهر آتن پیامبرگونه بود.می گفت : رسالت هدایت را خدا در خواب و رویا بر عهده من نهاده. 

سقراط هیچ نوشته ای از خود برجای نگذاشت. و هرانچه از او به یادگار مانده است ، شاگردش افلاطون نوشته. او با رفتار و منش اخلاقی خود به ترویج فلسفه می پرداخت. سقراط به فلسفه­ طبیعی علاقه ­ای نداشت و خود را معطوف به مسائل اخلاقی نمود. 

سقراط سخنگوی فلسفه است.

سقراط نخستین کسی بود که واژه فلسفه رو بکار برد و بنیانگذار فلسفه است؛ ولی بدلیل تواضع بالا یا شاید همردیف نشدن با سوفیستهای مغالطه کار آن دوران حاضر نشد خود را سوفیست (دانشمند) بنامد. گفت من فیلوسوفوس (فیلسوف) هستم. یعنی دوستدار دانش.

روش سقراط در جذب جوانان شهر آتن روشی معتدل بود. من البته عاشق سقراطم. سقراط در حقیقت کلِ دانایی بود.

تا بدانجا رسید دانش من

که بدانم همی که ندانم

.....

چه دانم های بسیار است، لیکن من نمی دانم...

سقراط کجا و من کجا؟

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

قبل از اینکه نظر خودم رو بدم عزیزم میخوام بدونی که نظری که میدم با توجه به برداشتم از شرح حالی هست که نوشتید و این اطمینان رو هم بهتون میدم که هیچ صلاحیتی در قضاوت کردن شما در خودم نمی یابم. امیدوارم پیام من صرفا تلنگر و موجب تنبه باشه، نه تحکم و موجب تألم.

ببین عزیزم وقتی پسر من کودک بود هرچه کتاب قصه برایش میخریدم یکروزه و با یکبار خواندن تاریخش منقضی میشد، میگفت یک قصه دیگه بگو. خلاصه تصمیم گرفتم خودم برایش قصه بنویسم و خواستم چاپشون کنم که اداره ارشاد بهم گفت خانم نمی صرفه. هزینه اش بالاست. خلاصه برای اینکه کمکی به مربی های مهدکودک و مادران مثل خودم کرده باشم یک کانال ایات موضوعی و تربیت قرانی کودک زدم که 10 کا شد. (ده هزار نفر). مربیهای مهدکودک بهم میگفتند در مورد فلان چیز قصه بگذار و من ایده میگرفتم و قصه میگفتم و میگذاشتم. اکثر اعضا خانم بودند. منتها تبادل(تبلیغ) کانال بسیار وقتگیر و کار عبثی بود. چون اصلا خلوص نیت درش نبود. احساس میکردم تبادل از هدفم دورم کرده. و از طرفی وقتی کانالی رشد میکند، اداره اش واقعا مشکل میشود و ... . خلاصه با شوهرم این درد و دلها رو کردم. ایشون گفتند اگه فکر میکنی مشغله ذهنی و کاری برات درست کرده، واگذارش کن.(بچه ام هم بزرگتر شده بود میتوانستم برایش کتاب بخرم که خودش بخواند) خلاصه دیدم همسرم هم ته دلش ، دل خوشی از مشغولیت من به کانالم ندارد. واگذارش کردم و واقعا میگم با تمام وجود نفس راحتی کشیدم.

بعد از ان بخاطر اینکه ذاتا دوست دارم کار تبلیغی کرده باشم چند تا کانال کوچک زدم. و مطالبی گذاشتم. گهگداری هم خیلی اتفاقی بهشون سری میزنم؛ خودشون عضوگیری میکنند، خودشون هم ریزش میکنند.بدون هیچ تبلیغی. و جالبه خانم بدانید که من هم در ان کانال اولی و هم در این کانالهایی که دارم، هیچیک از اعضای مخاطبینم را عضو نکردم. دوسال ان کانال را اداره کردم، احدی غیر از همسرم اطلاعی از این کانالها نداشتند و ندارند.
پس از ان خانم یکی از اقوام همسرم گروهی زده بودند و ایشان برای پاسخگویی به برخی شبهات مرا عضو کرده بود. در ان گروه تمام فامیل عضو بودند؛ هیچکس نمیدانست این منم که پاسخشان می گویم. به من میگفت تو را بخدا بگذار مادرشوهرت لااقل بداند عروسش است که پاسخ می دهد. گفتم هرگز نیازی به اینکار نیست. خیلی اصرار کرد، از گروه انصراف دادم. گفت چرا لفت دادی؟ گفتم وقتم را می گیرد. 

این داستان رو براتون گفتم که خیال نکنید حس کانال داریتون رو درک نمی کنم. من زمانیکه کانالم رو واگذار کردم با هر تبادلم چند هزار نفر ، عضوگیری داشتم. 

ولی خانم عزیز، شما حرفهایی میزنید که معلوم هست همسرتان احساس خطر کرده. طبیعی است که ایشان اجازه ندهد به کارتان ادامه دهید. (حداقل برداشت من از انچه نوشتید این بود) هیچ مردی خوشش نمی اید که مردم برای همسرش کف بزنند. و مورد توجه و بقولی در چشم ملت باشد. 

از طرفی شما یک مساله ساده رو کشانده اید به مسائل خاص زندگیتان؛ چنانچه در خاصترین حالت گریه میکنید و ... .

چرا یک کانال باید به حس تنفر از همسرتان بینجامد؟ مگر چه چیزی از شما در ان کانال دیده شده که در خانه توسط همسرتان دیده نشده؟! غیر از اینست که شم بالای سیاسی شما توسط اعضا ارزیابی شده؟ خانمی که در خانه سیاست حفظ زندگی ندارد، سیاست کشورداری اش چگونه میتواند باشد؟! (البته با عرض پوزش از صراحت لهجه... شرمنده ام )

مگر در همه زندگیها زن و شوهرها لیلی و مجنون هستند که شما ناراحتید که همسرتون عاشقتان نیست! البته و صدالبته ایشان کار خوبی نمی کند که ابراز احساسات نمی کند. ولی خانمی که بصورت مداوم غمگین است و گریه می کند چه احساسی را به همسرش منتقل می کند؟! حس که خریدنی نیست که ایشان بخرد به شما تقدیم کند!

شما برای کدام رهبر فعالیت می کنید؟ آن رهبری که من میشناسم هیچگاه ازشان نشنیده ام گفته باشد خانمها زندگیهای خود را تباه کنند و رو بیاورند به مجازی و برای من کانال بسازند!

کدام انقلاب خانم؟ انقلاب واقعی ؛ اتفاقی است که در کانون گرم خانواده شما بوقوع پیوسته و دلهایتان را سرد کرده؟!

از چه دفاع می کنید؟! نور خدا را چه کسی می تواند خاموش کند؟! خداست انکه شیشه را در بغل سنگ نگه می دارد. 

خانم عزیز؛ فرزندان شما چه گناهی کرده اند؟!

عزیزم شعله این اعتیاد را خاموش کن!
امروز طلاق عاطفی است، فردا طلاق واقعی!
فکر می کنید پس از طلاق کانالتان کجای دل شما را پر میکند؟! و مرهمی بر کدام زخم التیام نیافته شماست؟!

خانم خواهشم میکنم جسارت مرا ببخشید. خیلی بی ادبی و تندروی کردم. عذر تقصیر خواهرم.

در پناه خدا و موید به نظر امام زمان عج باشید.

تصویر مسیح
نویسنده مسیح در

فقط برای نمیدانم چون سقراط عزیزم. برداشتم از حالو هوای متنت ، شبیه کسیست که به هرقیمتی میخاد زندگی زناشویی و خانواده رو نگه داره حتی به قیمت دیده نشدن یه نبوغ و استعداد و حس ارزشمندی و حفط نشدن حریم شخصی . کسی که میخاد یه فرد رو در یک خانواده حل کنه. تربیت شده فرهنگ حوزه علمیه که اومانیسم رو قبول نداره و در اخر هم یک فرد سر خورده دل چرکین و با استعداد هرز رفته و هم یک خانواده فشل که این ازادی ندادن ها رو بنایی از مشکلات عمیقشه رو بدون درمان و با صرفا توصیه به  این که همه گل و بلبل نیستن و منم سازش کردم و دین هم راضی نیست رو دست جامعش میزاره  تا کی قراره همه چیز یک  فرد فدای بقای خانواده بشه ؟؟. دوستت مسیح

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

فدات شم ؛ مسیحم!

شما تکلیفت مشخصه. اگر شما نویسنده این پیج بودی و می امدی میگفتی که من از روز خواستگاری تا ازدواج با شرط و شروط مسلمان نبودنم و فمنسیم بودنم و ... با این آقا ازدواج کردم؛ حالا این اقا امده میگه نماز بخوان و غیر و ذلک. من میگفتم اقایت برای خودش می گوید. (جسارتا البته)

همین جا هم میگویم این خانم هم اگر به شرط فعال سیاسی بودن با همسرشان ازدواج کرده (که من از زنی که موقع عقدش 14 ساله بوده بعید میدانم) خب حق را به این خانم میدهم و ختم کلام. و از ایشان برای تمام آنچه که نوشتم؛ تمام قد معذرت میخواهم. گرچه به ایشان همین الانش هم این اطمینان را می دهم که عزیزم:

من رشته محبت تو پاره میکنم

شاید گره خورَد بهم نزدیکتر شوید.

مسیحِ عزیزم. من خودم هم کم در مجازی فعالیت ندارم. البته فقط و فقط در این سایت فعالیت دارم و لاغیر. 

ولی خود من وقتی همسرم به خواستگاریم آمد در همان مجلس خواستگاری به ایشان گفتم حرفهایی دارم. اول اینکه در شرعیات من وارد نشوید. دوم اینکه من شغلم و چادرم را بهیچ وجه کنار نمی گذارم. و سوم اینکه من یک مبلغم. اقا انتظارتتان را تنظیم کنید. که گفت من میدانم کجا امده ام و من خودم هم مذهبی هستم و... . که البته ایشان ان زمان، از نظر من مذهبی نبود؛ پهلوی بود.خخخخ. الان بله؛ صدی نود فرق کرده.

من بشخصه مِن حیث المجموعِ زندگی را می بینم. و توصیه ام هم اینست که همه چیز را در کنار هم ببینید. تمام گذشته و حال و آینده را. اومانیسم را هم نمی پذیرم. بدلیل اینکه معتقدم محور همه عالم، خداست، نه انسان خطارکار؛ اومانیسم سکولار هم که نور علی نور است و با اخلاق دین مدار هم مخالف است.

من سقراط را دوست دارم، چون فلسفه اش؛ فلسفه اخلاقی است.

من تا انجا به اخلاق التزام داشته ام که بسیاری از موقعیتهایم را رها کردم. التزام من به اخلاق غیر از ان برداشتی است که شما از من دارید.

مسیح، همسر من یکی از بزرگترین ویژگیهایی که دارد؛ وفای به عهد اوست. 

مسیحم، همسر من همچون خود من نواقصی دارد ولی ویژگیهایی دارد که کمترین مردی در این کره خاکی را سراغ دارم که اینچنین باشد. منتها ما تا گفتیم همسرمان خوب است سریع یه عده مسائل زناشویی به ذهنشان متبادر میشود. خب من پرهیز میکنم از بیان برخی مسائل. همان شعر را هم که پایین نوشتم؛ بسیاریش رو هم حذف کردم.

این نتیجه شاید دستاوردهای شخصی باشد. من کودک دبستانی بودم. مادرم موقع افطار میگفت برو حلیم بخر. روبروی حلیم فروشی مسجدی بود که نوای خوشش مرا جذب کرده بود. من از مادرم اجازه گرفتم که مسجد بروم. همان روز اولی که مسجد رفتم اقایی با لباس شخصی پس از نماز سخنرانی کرد. شبهای بعد به عشق شنیدن صحبتهای او رفتم. شاید چهارم یا پنجم دبستان بودم. 

چه کسی مرا زور کرده بود؟ حوزه؟ کدام روحانی؟

ایشان حوزوی نبود اصلا. امام جماعت هم نبود. من هم نمازگزار نبودم.

روزی هم که حوزه رفتم تعهدنامه انگشت زدم که ابدا برای گرفتن مدرک اقدام نخواهم کرد. مدارک من دانشگاهی است.

تصویر خواننده خاموش
نویسنده خواننده خاموش در

بسیار عالیییی 

 

 

تصویر "نمی دانم" چون سقراط
نویسنده "نمی دانم" چون سقراط در

از نظر من شما خواننده ای فعال و همیشه روشن هستید، نه خواننده ای خاموش. دست مریزاد، عزیزم

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

سلام و احترام خواهر نازنینم بسیار عالی پاسخ دادین مثل یک مشاور عالی صحبت می کنین. 

ان شالله در زندگی موفق و پیروز باشید. خوش به سعادت همسرتان با داشتن چنین همسر فهیم و دانایی.

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

با تمام هستی ام

اندیشه ام،

من به مغزم

من به عقلم

من به هوشم

با تمامین تار و پودم

با تمامین ذره ذرات وجودم

همسرم را، همدمم را، مردِ تنهای ... را دوست دارم.