رهروان ولایت ـ نگرشي که در غرب نسبت به انسان و شئون زندگی او حاكم است، در نهایت، منجرّ به ارائه تصويري از زنان ميشود كه جايگاه آنها را تنزّل ميبخشد.
برای بررسی و ریشهیابی وضعیت موجود زن در جوامع غربي، باید علّت را در مبانی نگرشی و اندیشهای آنها جستوجو کرد و به دنبال این پاسخ بود که در نگاه غرب، انسان و رابطه او با خدا و جهان پیرامونش چگونه تصویر میشود و جایگاه زن در این روابط کجا قرار دارد؟[1]
در ادامه به 4 عنوان از اين مباني اشاره ميشود:
1. انسانمحوري (اومانيسم): اومانیسم قائل است كه انسان ــ یعنی انسان مادّی و زمینی ــ تنها موضوع ارزشمند برای تلاش و تفکّر است و چیزهای دیگر، تنها بر این پایه تحلیل و ارزیابی میشود.[2] به عبارت دیگر؛ به دنبال لذّتها و زيباييهاي مادّي بودن و اصالت دادن به غرايز انساني و مادّي.
2. فردگرايي: در اين نگرش كه برگرفته از اومانيسم است، فرد، به خودي خود «ارزش برتر» تلقّي ميشود و جامعه در واقع، ابزاري براي رسيدن فرد به اهداف فردي اوست. بر مبناي فلسفه اصالت فرد، جامعه و نهادهاي اجتماعي اموري فرضي و ذهني خواهند بود و فاقد هرگونه واقعيت عيني به شمار ميروند.
در نتیجه محدوديتهايي كه زندگي اجتماعي به ناگزير بر فرد تحميل ميكند، ملالآور و بيهوده مينمايد. بنابراین، «فردگرایی گام بعدی را در تکمیل اومانیسم برداشت؛ اگر در اومانیسم، انسان، محور و مدار همه هستی قرار میگرفت، در اینجا مطرح شد که فرد با همه خصوصیات فردیاش معیار و میزان است».[3]
3. اصالت جسم به جاي روح: پس از رنسانس و باز در سايه تفكّر اومانيستي، جسم انسان و به خصوص توجّه به ويژگيهاي جسماني و جنسي زن، در هنرهاي تصويري و تجسمي جايگاه ويژهاي يافت و هنرمندان با توجّه به ويژگيهاي جسمي زن و با تكيه بر تكنيكهاي جديد هنري، آثار زيادي آفريدند كه مركز توجّه آنها، پيكر زنان بود.[4]
در سایه این نگرش است که مثلاً رسانه تلویزیون با نمایش تمثالی از زنان در برنامههای خود که به طور اغراق شدهای، لاغر و خوشاندام و دارای پوستی کم عیب و زیبا هستند، تصویری خاص از زن نشان میدهد و در ذهن مخاطب خود این گونه القا میکند که هر زنی، این معیارها را نداشته باشد، دچار اختلال جسمی و شخصیتی است.
4. لذّتگرايي: مروّجین این نگرش بر آنند که لذّت بردن فاعلِ عمل اخلاقی، ارزش ذاتی دارد. به عبارت دیگر؛ «سعادت» عبارت است از برخورداری هرچه بیشتر فرد از لذّت.[5]
آنچه ذکر شد، تنها بخشی از اصول حاکم بر جوامع غربی است و نگرشهای دیگری مانند: اصالت دادن به غرائز انسانی، نسبیگرایی، حاکمیّت امیال و... نیز از جمله این نگرشهاست.
حال اگر در جامعهاي اسلامي (مانند جامعه ايراني) بدحجابي يا بيحجابي شيوع پيدا كند، بايد ديد كداميك از عقايد صحيح و ناب اسلامي جاي خود را به اين عقايد مادّي، ضعيف و بي بنيه داده است؟ عقايد نابي كه نهادينه شدن هركدام از آنها ميتواند مبناي بسياري از هنجارهاي اجتماعي باشد.
به عنوان نمونه، علي(عليهالسلام) ميفرمايد: «فَأِنَّ يَدُاللَّهِ عَلَي الْجَمَاعَهِ وَ اِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَهِ؛ از تفرقه (و تنهايي) دوري گزينيد زيرا دست خدا با جماعت است»[6] چنانچه تنها به اين عبارت زيبا كمي فكر كنيم و درصدي از رفتارهاي اجتماعي ما مطابق اين جمله باشد، ديگر جايي براي اومانيسم، فردگرايي، اصالت جسم، لذّت گرايي و... باقي خواهد ماند؟
پس به جاي پرداختن به شاخ و برگ درخت مريض، بهتر است به ريشه آن كمك كنيم، چون در اين صورت، شاخ و برگ آن هم اصلاح خواهد شد. در بحث حجاب هم «عقايد ناب اسلامي» ريشهها هستند كه بايد تقويت شوند.
----------------------------------------
پينوشت:
1. بررسی تطبیقی مبانی نگرش به زن در رسانهها با رویکرد دینی و غیر دینی، مجموعه مقالات دومین همایش دین و رسانه، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 190-217.
2. درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام، قم: دارالثقلین، 1379، ص20.
3. همان، ص29.
4. بررسی تطبیقی مبانی نگرش به زن در رسانهها با رویکرد دینی و غیر دینی، مجموعه مقالات دومین همایش دین و رسانه، قم، مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، ص196.
5. فلسفه اخلاق. قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ص 172.
6. بحار الانوار، ج 33، چاپ بيروت، نهجالبلاغه فيض، ص 383، خطبه 127.