آیات 94 تا 95

20:01 - 1397/03/17

سوره الإسراء (17): آیات 94 تا 95

اشاره

وَ مٰا مَنَعَ اَلنّٰاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جٰاءَهُمُ اَلْهُدیٰ إِلاّٰ أَنْ قٰالُوا أَ بَعَثَ اَللّٰهُ بَشَراً رَسُولاً (94) قُلْ لَوْ کٰانَ فِی اَلْأَرْضِ مَلاٰئِکَهٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنٰا عَلَیْهِمْ مِنَ اَلسَّمٰاءِ مَلَکاً رَسُولاً (95)

ترجمه:

94-تنها چیزی که مانع شد مردم بعد از آمدن هدایت ایمان بیاورند،این بود که(از روی نادانی و بیخبری)گفتند:آیا خداوند بشری را به عنوان رسول فرستاده است؟! 95-بگو(حتی)اگر در روی زمین فرشتگانی(زندگی می کردند و)با آرامش گام برمی داشتند ما از آسمان فرشته ای را به عنوان رسول بر آنها می فرستادیم(چرا که رهبر هر گروهی باید از جنس خود آنان باشد).

تفسیر:

بهانه همگونی!

در آیات گذشته سخن از بهانه جویی مشرکان در زمینه توحید بود،و در آیات مورد بحث به بهانه همگونی اشاره کرده می گوید:

"تنها چیزی که مانع شد مردم بعد از آمدن هدایت ایمان بیاورند این بود که می گفتند آیا خدا انسانی را به عنوان پیامبر برانگیخته"( وَ مٰا مَنَعَ النّٰاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جٰاءَهُمُ الْهُدیٰ إِلاّٰ أَنْ قٰالُوا أَ بَعَثَ اللّٰهُ بَشَراً رَسُولاً ).

آیا باور کردنی است که این مقام والا و بسیار مهم بر عهده انسانی گذارده شود؟ آیا نباید این رسالت عظیم بر دوش نوع برتری همچون فرشتگان بگذارند.

تا از عهده آن بخوبی برآید،انسانی خاکی کجا و رسالت الهی کجا؟افلاکیان شایسته این مقامند نه خاکیان!.

این منطق سست و بی پایه مخصوص بیک گروه و دو گروه نبود،بلکه شاید اکثر افراد بی ایمان در طول تاریخ در برابر پیامبران به آن توسل جسته اند:

قوم نوح در مخالفت خود با این پیامبر بزرگ فریاد می زدند" مٰا هٰذٰا إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ ".

"این تنها انسانی همانند شما است".(آیه 24 سوره مؤمنون).

قوم بی ایمان معاصر هود می گفتند" مٰا هٰذٰا إِلاّٰ بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمّٰا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَ یَشْرَبُ مِمّٰا تَشْرَبُونَ ".

"این انسانی همانند شما است،از آنچه می خورید می خورد و از آنچه می نوشید می نوشد"(آیه 33 مؤمنون).

حتی اضافه می کردند که اگر شما از بشری همانند خودتان اطاعت کنید زیانکارید( وَ لَئِنْ أَطَعْتُمْ بَشَراً مِثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذاً لَخٰاسِرُونَ )(آیه 34 مؤمنون).

عین این ایراد را به پیامبر اسلام ص نیز می کردند و می گفتند:" مٰا لِهٰذَا الرَّسُولِ یَأْکُلُ الطَّعٰامَ وَ یَمْشِی فِی الْأَسْوٰاقِ لَوْ لاٰ أُنْزِلَ إِلَیْهِ مَلَکٌ فَیَکُونَ مَعَهُ نَذِیراً ).

"چرا این پیامبر غذا میخورد،و در بازارها راه میرود؟لا اقل چرا فرشته ای همراه او نازل نشده که همراه او مردم را انذار کند؟(آیه 7 سوره فرقان).

*** قرآن در یک جمله کوتاه و روشن پاسخ پر معنایی به همه آنها داده می گوید: "بگو حتی اگر در روی زمین فرشتگانی بودند که با آرامش گام می زدند،ما از آسمان فرشته ای را به عنوان پیامبر بر آنها نازل می کردیم"( قُلْ لَوْ کٰانَ فِی الْأَرْضِ مَلاٰئِکَهٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنٰا عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمٰاءِ مَلَکاً رَسُولاً ).

یعنی همواره رهبر باید از جنس پیروانش باشد،انسان برای انسانها و فرشته برای فرشتگان.

دلیل این همگونی رهبر و پیروان نیز روشن است،زیرا از یک سو مهمترین بخش تبلیغی یک رهبر بخش تبلیغی عملی او است.همان الگو بودن و اسوه بودن، و این تنها در صورتی ممکن است که دارای همان غرائز و احساسات،و همان ساختمان جسمی و روحی باشد،و گرنه پاکی فرشته ای که نه شهوت جنسی دارد و نه نیاز به مسکن و لباس و غذا،و نه سایر غرائز انسانی در آن موجود است،هیچگاه نمی تواند سرمشقی برای انسانها باشد، بلکه مردم می گویند او از دل ما خبر ندارد،و نمی داند چه طوفانهایی بر اثر شهوت و غضب در روح ما جریان دارد،او تنها برای دل خودش سخنی می گوید،او اگر احساسات ما را داشت مثل ما بود یا بدتر!اعتباری به حرفهای او نیست!.

اما هنگامی که رهبری همچون علی ع بگوید:"انما هی نفسی اروضها بالتقوی لتاتی آمنه یوم الخوف الاکبر" (1).

"منهم نفسی همچون شما دارم اما بوسیله تقوا آن را مهار میکنم تا در روز قیامت در امن و امان باشد"در چنین حالتی می تواند الگو و اسوه باشند.

از سوی دیگر رهبر باید همه دردها،نیازها،و خواسته های پیروان خود را بخوبی درک کند تا برای درمان و پاسخگویی به آن آماده باشد،و مشمول گفته شاعر:"آگه نیی از حال من مشکل همین است"نگردد.

مخصوصا به همین دلیل پیامبران از میان توده های مردم برخاسته اند،


 1) نهج البلاغه نامه 45.

و دورانهایی از سختترین نوع زندگی را غالبا تحمل کرده اند،تا همه تلخیهای زندگی را بچشند و حقایق دردناک را لمس کنند و خود را برای درمان آنها آماده و مهیا سازند.

***

نکته ها:

1-جمله" وَ مٰا مَنَعَ النّٰاسَ ..."می گوید تنها مانع ایمان آنها همین بهانه جویی بوده،ولی این تعبیر البته دلیل بر انحصار نیست بلکه برای تاکید و بیان اهمیت موضوع است.

2-تعبیر به" مَلاٰئِکَهٌ یَمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ "در میان مفسران مورد بحث واقع شده،و تفسیرهای متعددی برای آن گفته اند:

بعضی آن را اشاره به گفتار عرب جاهلی دانسته اند که می گفتند ما در این جزیره ساکن بودیم و زندگی آرامی داشتیم،محمد آمد آرامش ما را بر هم زد، قرآن می گوید حتی اگر فرشتگانی در زمین بودند و چنین آرامش کاذبی را که مدعی هستند داشتند ما پیامبری از جنس خودشان برای آنها می فرستادیم.

بعضی دیگر آن را به معنی"اطمینان به دنیا و لذات آن و کناره گیری از هر گونه آئین و مذهب"تفسیر کرده اند.

و سرانجام بعضی آن را به معنی"سکونت و توطن"در زمین گرفته اند.

ولی این احتمال قوی به نظر می رسد که منظور آن است که حتی اگر فرشتگان در زمین زندگی می کردند و زندگی آرام و خالی از تصادم و خصومت و کشمکش داشتند،باز هم نیاز به وجود رهبری از جنس خود پیدا می کردند، چرا که ارسال پیامبران تنها برای پایان دادن به ناآرامیها و ایجاد آرامش در زندگی مادی نیست،بلکه همه اینها مقدمه ای است برای پیمودن راه تکامل و پرورش در زمینه های معنوی و انسانی و این نیاز به رهبر الهی دارد.

3-علامه طباطبائی در تفسیر"المیزان"از کلمه"ارض"در آیه فوق چنین استفاده می کند که طبیعت زندگی مادی در روی زمین طبیعت نیاز به وجود پیامبر است و بدون آن زندگی هرگز سامان نمی پذیرد.

و علاوه این کلمه را اشاره لطیفی به مسئله جاذبه زمین میداند چرا که راه رفتن توام با آرامش و اطمینان بدون وجود آن امکان پذیر نیست.