مهدویت
تمنای فرج
هر چند کمی فرج تمنا کردیم آقا ز سر خویش تو را وا کردیم |
چشم به راهم!
می شود کمی زودتر از دیر بیایی آقا!؟ عمر من تا به ابد طول نخواهد که کشید؛ |
برای آمدنت یک دعا می کنم
آقا! |
شام هجرت پایان نمی پذیرد؟
گفتم من منتظرم، شام هجرت پایان نمی پذیرد؟ گفتا وصال دلبر عصیان نمی پذیرد. |
اهتزاز پرچم امید
ای یوسف زهرا! |
من منتظر ظهور شما
ای سید و آقای من! |
من منتظرم
من منتظرم محو تماشای مه روی تو گردم. |
شرمنده ام آقا!
شرمنده ام آقا! مثلا من منتظرم؟! |
در انتظار توییم
من منتظرم به جزاي ستمها كه بر خلايق مظلوم؛ آوار گشته. |
تشنه کویر
ای مهربانتر از گُل باران به وقت ابر! ای تشنه تر ز کویر تَرک ترک! |
خورشید ظاهر خواهد شد
وقتی ابرها شروع به گریه کنند خورشید ظاهر خواهد شد، پس تا باران چشمها، من منتظرم. |
منتظر آمدنت
من منتظرم آمدنت طول کشیده * این دل غم هجران تو بر کول کشیده
|