افزودن دیدگاه

تصویر آرام دریا
نویسنده آرام دریا در

من پسری هستم که تقریبا یکساله از ازدواجم میگذره
من خیلی به زیبایی اهمیت میدادم ولی خانوادم مخالف حرفای من بودن ومیگفتن دختر باید اخلاق خوب وباایمان باشه زیبایی 2 روزه واز چشمت میفته اول به اخلاقش وایمانش اهمیت بده منم برا دلخوشیشون میگفتم بله100%
ولی متاسفانه 90% فکرم به زیبایی بود .تا یه دختروبرام انتخاب میکردن فقط کافی بود یه ذره به دلم نشینه میگفتم نه اصلا اینو نمیخامو هزارجور دلیل دیگه
تااینکه چشمم به یه دختر خیلی زیبایی که از فامیلای دورمون میشد افتاد بقدری بهش علاقمند شدم که لحظه شماری میکردم برا ازدواج
خواهرم شب خواستگاری بامادرم زیاد ازشون راضی نبودن میگفتن بد حجاب بود خیلی پولکی بودن،منم تو دلم میگفتم همه اینا درست میشه مهم اینه به دلم نشسته
خلاصه مهریه800 سکه شد وما عروسی کردیم،شاید هیچکس باورش نشه ماه اول ازش وخانوادش بدم اومد
مادرم وخواهرم سبزه بودن ولی فوق العاده مهربون ودست دلباز وخداشناس
ولی همسر من اصلا اینطور نبود واصلا تاالان که یکسال میگذره ارامشی کنارش نداشتم
اصلا روم نمیشه یه کلام به خانوادم از همسرم بگم
ازهمه بدتر که یکی از همکلاسیای دانشگاهیم اومد با دختر همسایه ای که مادرم چقدر اصرار ازدواج من باهاش داشت ازدواج کرد،از وقتی ازدواج کرده تا حالا هر وقت بهش گفتم راضی ازشون میگه اره وخیلیم باهاشون خوبه
ولی من هر روز بیشتر پشیمون میشم وکسی رو هم برا دردودل ندارم یه دختر حسود وبد خلق وخانواده پول پرست خسیس گیرم اومد که حالم ازشون بهم میخوره دیگه زیبایی که نمیبینم تو صورتش هر روز که میگذره وبیشتر میشناسمشون بیشتربرام زشتو پلید میشن
از همه بدتراصلا به خانواده من احترامی نمیذاره ولی من جرات ندارم بگم بالاچشم مادرت ابرو خونه رو، رو سرم خراب میکنه
دیگه از ما که گذشت به همه پسرا که قصد ازدواج دارن یه نصیحت دارم به تجربهای بزرگترا تورو خدا گوش بدین نباید همه چی رو خودمون تجربه کنیم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
5 + 9 =
*****