افزودن دیدگاه

تصویر افسانه
نویسنده افسانه در

سلام خواهش میکنم اگه امکان داره زود جوابم بدید الان با ماشین داشتم میرفتم که با خواهر زاده م به  سگهای ولگرد غذا بدیم یهو یه بچه گربه پرید جلوی ماشین مادرش هم بود  ماشین به بچه خورد  رفتم که ببرمش دامپزشکی جلوی منو و  مادرش جون  داد  خواهر زادم جایی براش  گود کرد تا خاکش  کرد از اون  موقع انقدر دارم  گریه میکنم  از عذاب وجدان دارم دیونه  میشم نگاه مادرش جلوی  چشمام تو صندوق  صدقات پول  انداختم اما دارم دیونه  میشم چکار کنم فکر کنم  گناهش دامنمو میگیره چون موقع برگشتن ماشین خراب شد

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
15 + 2 =
*****