چگونه پاسخ کاذب به یک نیاز واقعی، باعث مصرف‌گرایی می‌شود؟

20:17 - 1391/12/14
با توجه به سیل تبلیغات مصرف‌گرایانه‌ای که در جامعه وجود دارد، یکی از اعمال کاذبی که فرد برای خودش انتخاب می‌کند و آن را عین مفید بودن می‌داند، مصرف بیشتر است.
مصرف گرایی

به گزارش گروه اينترنتي رهروان ولايت به نقل از خبرگزاری رسا،  همان‌طور که در مطلب گذشته در مورد رواج مصرف‌گرایی گفتیم، برای پاسخ دادن به این سوال که «چرا مصرف‌گرایی برای برخی افتخار شده‌ است؟» می‌توان علت‌های مختلفی را برشمرد که همگی آن‌ها با هم موجب می‌شوند تا این پدیده‌ی زشت، شکل گرفته و ترویج پیدا کند.

یکی از عواملی که باید در این رابطه مورد ارزیابی قرار بگیرد، عوامل روان‌شناسانه‌ است.به لطف الهی، در این مطلب و همچنین نوشته‌ی بعدی در خصوص مصرف‌‌گرایی، به دو علت روان‌شناسانه‌ی گسترش مصرف‌گرایی خواهیم پرداخت. (البته لازم به توجه است که عوامل روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه پیوند نزدیکی با هم دارند و تفکیک آن‌ها از هم، بیشتر جنبه‌ی ذهنی دارد و برای قابل فهم کردن مسئله است.)انسان، موجودی‌ست که ذاتاً می‌خواهد دست به "عمل" بزند. هیچ انسانی‌ نیست که دوست داشته باشد تمام ساعت‌های روز را یک جا نشسته و هیچ کاری نکند، مگر اینکه آن انسان سالم نباشد. همه‌ی اختراعات انجام شده، همه‌ی کشفیات، همه‌ی پیشرفت‌ها و تمامی توسعه‌ی تاریخ، به این دلیل اتفاق افتاده که انسان، می‌خواسته کاری انجام دهد.حتماً شما هم این موضوع را در وجود خود حس کرده‌اید. روزهایی را در زندگی خود به خاطر آورید که از صبح تا شب، کار به خصوصی برای انجام دادن نداشته‌اید و تنها با خوردن و خوابیدن و تلویزیون دیدن، زمان را کشته‌اید به این امید که صبح روز بعد بیاید و شرایط تغییر کند. در این روزها، هیچ چیز به این اندازه شما را به سر شوق نمی‌آورد که کاری برای انجام دادن داشته باشید. اگر این کار، کار مورد علاقه‌ی شما باشد چه بهتر. اما اگر در آن شرایط، چنین موقعیتی برای شما پیش نیامد چی؟ اصطلاحاً می‌گوییم که "حوصله‌ی‌مان سر رفته است."حالا فرض کنید این حالت، تکرار شود. یعنی شما برای روزهای متوالی و حتی چند ماه و چند سال‌، کار بخصوصی برای انجام دادن نداشته باشید. در این حالت چه پیش می‌آید؟ از یکسو انسان ذاتاً می‌خواهد کار مفیدی انجام دهد و به درد جایی بخورد، اما از سوی دیگر هیچ موقعیتی وجود ندارد که این میل ذاتی را برآورده کند. مگر چقدر می‌توان خورد و خوابید و تلویزیون نگاه کرد؟ تا کجا می‌توان زمان را کشت؟ تحمل حوصله‌ی سر رفته هم حدی دارد. بالاخره این فرد باید فکری به حال این کشش درونی و ذاتی‌اش بکند.دقیقاً اینجا، همان جایی‌ست که خطر شکل می‌گیرد. یعنی وقتی کسی که ذاتاً دوست دارد دست به کاری بزند اما از مکانیزم‌های درستش به این نیاز پاسخ نمی‌دهد، مجبور می‌شود برای رفع این نیاز سراغ عمل‌های کاذب و فعالیت‌های شبه کار برود. در نتیجه انواع بزه‌کاری و رفتارهای نامعقول و غیرقانونی شکل گرفته و رواج پیدا می‌کند. یکی از این رفتارهای نامعقول، تمایل به مصرف بیشتر است. زیرا فرد فکر می‌کند (بخوانید خودش را فریب می‌دهد) هرچه بیشتر مصرف کند، عمل بیشتری انجام داده (البته در این تصور، عوامل اجتماعی نیز دخیلند) و به این ترتیب به یکی از نیازهای ذاتی خود که می‌تواند تأثیرات مثبت فراوانی داشته و موتور پیشرفت وی باشد، پاسخ جعلی و کاذب می‌دهد.بگذارید مثالی بزنیم تا بحث فوق روشن‌تر شود. پسر 21-22 ساله‌ای را در نظر بگیرید که دیپلمش را گرفته، یکی دو بار در کنکور شرکت کرده و موفق نشده تا اینکه به سربازی رفته است. بعد از اتمام سربازی به خانه برگشته و مدتی را به استراحت، مسافرت، تفریح‌های دو سال عقب افتاده، رفیق بازی‌ - که به خاطر سربازی و جو آن تشدید می‌شود - و بعضی کارهای عقب افتاده اختصاص می‌دهد. البته در حین این کار و شاید در زمان انجام سربازی و توسط خانواده‌ی وی، تلاش‌هایی برای مشغول به کار شدن وی صورت گرفته است. ولی به نتیجه‌ی مثبتی ختم نشده.حال، این جوان که مثل بقیه‌ی آدم‌ها ذاتاً دوست دارد کار مفیدی انجام دهد، عرصه‌ای برای برآوردن این نیازش نمی‌بیند. مدت کوتاهی می‌تواند زمان را بکشد. جالب این است که در این مدت کوتاه، دم دست‌ترین عملی که انجام می‌دهد، "مصرف" است. خواب، خوراک، تماشای تلویزیون و اعمالی از این دست، همه از جنس مصرف‌گرایی‌ست. اما این رفتارهای کوچک، تنها در یک بازه‌ی زمانی کوتاه می‌تواند او را راضی کند. درنتیجه سراغ کارهای بزرگ‌تری می‌رود. کارهایی که کاذب هستند و دوای واقعی نیاز ذاتی او به حساب نمی‌آیند.اما این کار کاذب بزرگ چیست؟ این جوان که برای برآوردن نیاز ذاتی‌اش هیچ راه درستی نمی‌بیند، به چه اعمالی گرایش پیدا می‌کند؟ از اینجا به بعد بحث ما، دیگر جنبه‌ی روان‌شناسانه ندارد. بیشتر وارد مسائل سیاسی-اجتماعی و اقتصادی می‌شویم. اینکه چه بزه‌کاری‌های اجتماعی‌ای وجود دارد که انسان‌ها را به سمت خود جذب می‌کند و کدامیک از این‌ها، جذبه‌ی بیشتری دارند؟اما با توجه به سیل تبلیغاتی که در جامعه وجود دارد - تبلیغاتی که همه را به سمت مصرف بیشتر سوق می‌دهد و این کار را یک کار خوب و رفتار انسان‌های متمدن معرفی می‌کند - یکی از اعمال کاذبی که فرد برای خودش انتخاب می‌کند و آن‌را عین مفید بودن می‌داند، مصرف بیشتر است. بیشتر مصرف کن تا ارزشمند‌تر جلوه داده شوی. از هر چیز چند تا داشته باش – حتی اگر هیچ وقت به کارت نمی‌آیند – تا بهتر از دیگران تلقی شوی.البته فعالیت‌های کاذب دیگری نیز در کمین چنین افرادی وجود دارد. از انواع شغل‌های کاذب گرفته تا انواع شغل‌های غیرقانونی مثل فروش مواد مخدر و قاچاق فروشی. اما مصرف بی‌رویه، یکی از شایع‌ترین و در عین حال بی‌خطرترین رفتارهای در کمین نشسته است. و به خاطر همین از رواج بیشتری برخوردار است.تنها کافی‌ست به خیل جوانان و زنان بی‌کار نگاهی بیاندازید. این دو دسته، بزرگ‌ترین گروه‌های اجتماعی هستند که زمینه‌ای برای برآوردن نیاز ذاتی خود ندارند و از قضا، بزرگ‌ترین گروه‌های اجتماعی هستند که مبتلا به مصرف‌گرایی می‌شوند.پس اگر بخواهیم بحث فوق را جمع‌بندی کنیم باید بگوییم که انسان ذاتاً دوست دارد که مشغول به انجام کاری باشد. اگر کسی نتوانست این میل را به جهت درستی هدایت کند، این زمینه را در خودش ایجاد می‌کند که به فعالیت‌های کاذب روی بیاورد. یکی از این فعالیت‌های کاذب – که عوامل اجتماعی به آن دامن می‌زنند – مصرف‌گرایی‌ست.البته این بدان معنا نیست که همه‌ی آدم‌های مصرف‌گرا، آدم‌های بی‌کار و بی‌مشغله‌ای هستند. ما داریم افرادی را که کار معقولی داشته اما مصرف فراوانی هم می‌کنند. در نتیجه، علت بیان شده به همه قابل تعمیم نیست، بلکه بیشتر پاسخی‌ست به این سوال که چرا آدم‌های با کار کمتر، مصرف بیشتری دارند؟ سوالی که خیلی‌ها با آن مواجه شده و یا خدای نکرده به آن مبتلا شده‌اند. به طور مثال، پدری را تصور کنید که در خانه، یک پسر و یک دختر حدوداً بیست ساله دارد. فرزندانی که تولیدی و خروجی خواصی نداشته اما مصرف بالایی دارند. این پدر همیشه از خودش می‌پرید چرا فرزندان من که در وادی کار نیستند و مشکلات آن‌را درک نکرده‌اند، تا این اندازه بریز و بپاش دارند؟ تحلیل فوق، در جواب به سوالاتی از این دست است.و همان‌طور که در بالا گفتیم، از سوی دیگر این عامل – پاسخ کاذب به میل به انجام عمل – لزوماً به مصرف‌گرایی ختم نمی‌شود و خدای نکرده می‌تواند به بزه‌کاری‌های اجتماعی خطرناکی منتهی شود. بلکه این عامل، یک عامل فردی و روان‌شناسانه در کنار سایر عواملی‌ست که باید مورد توجه قرار بگیرد.با فهم کامل مسئله‌ی فوق است که می‌توانیم توجه ویژه‌ی بزرگان دینی به انجام کار را درک کنیم. با رجوع به کتب حدیث، فراوان دیده می‌شود که امامان معصوم ما همه را به انجام کارهای مفید تشویق نموده‌اند و آن‌را بهترین تفریح مؤمن و فقدان آن‌را، بزرگ‌ترین عامل گرایش افراد به گناه معرفی کرده‌اند.بنابراین، از یکسو لازم است تا نظام سیاسی که بسیاری از منابع و امکانات را در اختیار دارد، فکری به حال معضل بی‌کار کند و از سوی دیگر، خود افراد هم باید به این نیاز دورنی‌شان واقف شده و فکری به حال خودشان نمایند. لزوماً نباید نشست و منتظر ماند تا دولت بیاید دست ما را بگیرد و به دست یک کار مناسب گره بزند. خصوصاً لازم است خانواده‌ها با پیش‌بینی نیازهای عمومی و دم‌دستی فرزندان‌شان توجه ویژه‌ای به آن‌ها داشته باشند و برای آینده‌ای که چنین مسائلی در آن است، چاره اندیشی نمایند.

سید مجتبی نعیمی

کلمات کلیدی: 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
2 + 10 =
*****