دین مهم است یا اخلاق؟

15:44 - 1396/04/26

- بعضی بر این باورند انسان با اخلاق تنها هم می تواند به کمال و تعالی برسد و نیای دیگر به دین ندارد و این در حالی است که اگر غربی ها دم از اخلاق می زنند به خاطر منافعی است که برایشان مهم است و الا اخلاق بدون دین، کارکرد مهمی ندارد.

در دين مبين اسلام اخلاق بر دين برتري دارد يا دين بر اخلاق؟

از سؤال بسيار زيباي شما متشکريم.
اميدواريم بتوانيم پاسخي شايسته شما و سؤال شما بدهيم. بهتر است دين و اخلاق را روياروي هم قرار ندهيم. اگر رابطه دين را با علم اخلاق بسنجيم، اين رابطه کل و جزء است، يعني دين به لحاظ محتوا عبارت است از: عقايد، اخلاق و احکام عملي، ولي اگر رابطه دين را با اخلاق در انسان بسنجيم, رابطه دين و اخلاق يک رابطه مکملي است. دين آمده تا اخلاق را تکميل کند. پيامبر اسلام فرمود: بُعِثتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخلاق. من براي تکميل کردن خوبي هاي اخلاقي مبعوث شدم، بنابراين در هر دو صورت، دين و دينداري بدون اخلاق ناقص است و اخلاق نيز بدون دين هم ناقص مي باشد. کارکرد دين در اخلاق انساني دقيقا به عنوان يک پشتوانه اعتقادي، تبييني و اجرايي است، بنابراين بحث برتري يکي بر ديگري اصلا مطرح نيست.

«نقش مفاهيم ديني در اخلاق»
اخلاق اسلامي در اعتقاد به توحيد و يکتا پرستي ريشه دارد و دين در حقيقت پايه و مبناي اخلاق است. اعتقاد به خدا محور و پشتوانه تمامي فعاليت هاي اخلاقي انسان در عرصه جامعه است. قرب به خداوند انگيزه اي الهي در انسان ايجاد مي کند و اين انگيزه است که مبناي ارزش گذاري رفتارهاي اخلاقي يک انسان دين مدار است. شهيد مطهري مي فرمايد: خداشناسي پايه اخلاق است. انسانيت و آدميت و اخلاق بدون شناختن خدا معنا ندارد يعني هيچ امر معنوي بدون اين كه آن سر سلسله معنويات پايش به ميان آيد معنا ندارد ... وقتي كه پايه اي در روح بشر نباشد چرا انسانيت؟ به من چه مربوط؟ ... [اين اخلاق] پايه و اساس ندارد و نمي تواند داشته باشد ... دين ...اساس داشته و تجربه و آزمايش، صحت آن را ثابت كرده و چطور انضباط هاي اخلاقي محكم پولادين را به وجود آورده و بعد از اين هم به وجود خواهد آورد. (مجموعه آثار شهيد مطهري، ج22، ص510).

«چرا اروپايي ها با اخلاق هستند؟»
يک سؤال بسيار مهم: اگر بدون ايمان نمي توان اخلاقي بود پس چرا برخي جوامع اروپايي وآمريکايي مذهبي نيستند اما از دروغ و نفاق و تزوير و دزدي وخيانت پرهيز مي كنند؟ پس معلوم مي شود كه مي توان اخلاقي بود بدون اينكه متكي به ايمان و معرفت باشد.
شهيد مطهري مي فرمايد: اين سخن را شما زياد شنيده ايد ، خود من هم زياد شنيده ام و شايد مدتها هم به آن معتقد بودم كه چنين چيزي مي شود، استاد شهيد در ادامه سه نوع «خود» را مطرح مي کند که بياني به اين مضمون دارد.
1- خود شخصي
انسان گاهي اوقات فقط خودش را مي بيند و از آن حيطه تجاوز نمي کند.
دايره اي كشيده اند كه خودشان در داخل آن و غير خودشان همه بيرون از آن هستند همه چيز را براي خودشان مي خواهند . اين ، نوعِ ضعيف خود پرستي است .
2- خود خانوادگي
برخي اوقات، انسان فقط خانواده خود را مي بيند و با آنان بسيار محترمانه، مهربانانه و عادلانه رفتار مي کند. اما در خارج محيط خانواده تمام صفات رذيله وجود دارد.
3- خود ملي
گاهي مي بينيم كه خود توسعه پيدا کرده، خود ملي مي شود. افراد ملت در داخل خودشان مثل همان فرد در داخل خانواده اند كه نسبت به خانواده خودش راستگو است. نسبت به ملت خود امين است، دزد نيست. در واقع براي شخص خودش دزد نيست، براي شخص خودش دروغ نمي گويد، ظلم نمي كند، يكي از سيئات اخلاقي را مرتكب نمي شود.
اين كه ما مي بينيم امروز فرد نسبت به فرد ظلم نمي كند, ولي ملت ها بدترين اقسام ظلم را نسبت به ملل ديگر مي كنند و اين را هم زشت نمي دانند ناشي از همين فكر است. رجال درجه اول اروپا مظالمي را كه نسبت به ملل استعمار زده مرتكب شده اند براي خودشان افتخار مي دانند همين فردي كه در داخل ملت و كشور خودش اين قدر عادل و امين است و ممكن نيست كوچك ترين خيانت و عمل ضد اخلاقي بكند، وقتي كه پاي ملتي ديگر به ميان مي آيد مي گويد اين مفاهيم معني ندارد.
جمله اي از الكسيس كارل نقل مي كنند كه : در دنيا در زير پرده كلمه هاي عفت، تقوا، حق و عدالت چقدر نفع نهفته است! يعني اينها كلماتي است تو خالي... آن طوري كه بايد حقيقت ندارد، داخل آن خالي است، مثل گردو يا بادامي است كه پوست دارد ولي مغز ندارد ... رمز اين که هر چه دنيا عالِم تر مي شود بي عقيده تر مي گردد و پايبندي اش به اصول اخلاقي کمتر مي شود، همين است که غالباً اصول اخلاقي که به بشر تعليم کرده اند، منطق نداشته، پشتوانه نداشته، اعتبار نداشته، پايه نداشته. (ر.ک مجموعه آثار شهيد مطهري، ج22، ص508-509)
مگر فرانسوي ها نبودند که اعلاميه جهاني حقوق بشر را منتشر مي کردند؟ ولي اين اعلاميه در جنگ جهاني اول و دوم کجا رفت؟ در حادثه الجزاير کجا رفت؟ مگر جز اين بود که يک ملت حق خودش را مي خواست؟ ... در تربيت ديني مفاهيم حق، عدالت، صلح، همزيستي، عفت، تقوا، معنويت، راستي، درستي و امانت، الفاظي هستند توپر و پايه و مبنا و منطق دارند ...اگر ايمان نباشد، اخلاق مثل اسکناسي است که پشتوانه نداشته باشد. ابتدا ممکن است عده اي نفهمند ولي اساس و پايه ندارد.( همان ص 515)
در جريان غزه، مگر اين ملت چه خواسته اي داشت. آيا دولت هاي غربي و اروپايي و برخي دولت هاي عربي تکاني خوردند؟ اخلاق آنها بر اساس منفعت خودشان است. الفاظ آنان تو خالي است و پشتوانه ندارد. اگر ايمان راستين نباشد، اخلاق پشتوانه مفهومي و اجرايي ندارد.
شما دوست عزيز در اين زمينه مي توانيد به کتاب هاي زير مراجعه نموده از مطالب بيشتري بهره ببريد.
1- فلسفه اخلاق شهيد مطهري
2- اخلاق اسلامي ) انتشارات معارف)
3- نقد و بررسي مکاتب اخلاقي(آيت الله مصباح)
4- فلسفه اخلاق(آيت الله مصباح)

برگرفته از پرسمان نهاد رهبری

اخلاق اسلامي در اعتقاد به توحيد و يکتا پرستي ريشه دارد و دين در حقيقت پايه و مبناي اخلاق است. اعتقاد به خدا محور و پشتوانه تمامي فعاليت هاي اخلاقي انسان در عرصه جامعه است. قرب به خداوند انگيزه اي الهي در انسان ايجاد مي کند و اين انگيزه است که مبناي ارزش گذاري رفتارهاي اخلاقي يک انسان دين مدار است. شهيد مطهري مي فرمايد: خداشناسي پايه اخلاق است. انسانيت و آدميت و اخلاق بدون شناختن خدا معنا ندارد يعني هيچ امر معنوي بدون اين كه آن سر سلسله معنويات پايش به ميان آيد معنا ندارد ... وقتي كه پايه اي در روح بشر نباشد چرا انسانيت؟ به من چه مربوط؟ ... [اين اخلاق] پايه و اساس ندارد و نمي تواند داشته باشد ... دين ...اساس داشته و تجربه و آزمايش، صحت آن را ثابت كرده و چطور انضباط هاي اخلاقي محكم پولادين را به وجود آورده و بعد از اين هم به وجود خواهد آورد. (مجموعه آثار شهيد مطهري، ج22، ص510)

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.