فرازهایی از خطبه امام سجاد در مقابل مکتب سقیفه

22:14 - 1396/05/10

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_حماسه جاودان عاشورا از دو بخش نظامی و تبلغی تشکیل شده که این دو بخش به کمک هم توانسته اند ، قیام امام حسین علیه السلام را جاودانه نمایند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_حماسه جاودان عاشورا از دو بخش نظامی و تبلغی تشکیل شده که این دو بخش به کمک هم توانسته اند ، قیام امام حسین علیه السلام را جاودانه نمایند

بخش اول :این بخش به فرماندهی حضرت امام حسین علیه السلام و یاران باوفای ایشان تحقق پیدا کرد و عصر عاشورا به پایان رسید.

بخش دوم: بخش تبلیغی است که تحت سرپرستی حضرت سجاد علیه السلام انجام گرفت ، البته به دلایل مصلحتی به طور ظاهر حضرت زینب سلام الله علیها این بخش را رهبری می کردند ، این بخش از شهادت امام حسین علیه السلام شروع و تا پایان حضور اهل بیت در شام ادامه داشت .
در این بخش خطبه های کوبنده و افشاگرانه اسرا مخصوصا حضرت سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها عرصه را بر یزید و یزیدیان تنگ نمود، چنان که اسرا فاتحانه از قصر یزید برون آمدند. یکی از این خطبه های افشاگرانه خطبه حضرت سجاد علیه السلام در مجلس یزید بود. پس از آنکه یزید به خطیب درباری دستور خطبه خواندن داد، و وی همچنان که انتظار می رفت به ستودن آل ابوسفیان پرداخته و به آل علی علیه السلام ناسزا گفت ، حضرت سجاد علیه السلام شروع به خطبه خواندن نمودند و در این خطبه زحمت چهل ساله معاویه و یزید را بر باد دادند. از آنجا که بیشتر از هر کسی حضرت علی علیه السلام در شام تخریب شخصیت شده بود بیشتر خطبه امام سجاد علیه السلام هم در معرفی حضرت علی علیه السلام بود ، حضرت سجاد در این خطبه به فضایل حضرت علی علیه السلام اشاره نمودند که تا آن زمان از آل بنی امیه خلاف آن را شنیده بودند.
حضرت در این خطبه افشاگرانه علاوه بر از بین بردن تخریب های باند بنی امیه حتی به باند سقیفه نیز تاختند و به نقل فضائلی از امیر المومنین علیه السلام اشاره نمودند که باند سقیفه آن فضائل را به نفع خلفای نخستین خود مصادره نموده بودند.

از جمله آن فضایل می توان به این موارد اشاره کرد :

الف: لقب صدیق را متعلق به حضرت علی علیه السلام دانستند و فرمودند: منا الصدیق
اگر چه امروزه ، این لقب در بین اهل سنت به غلط برای خلیفه نخست ذکر می شود ولی در منابعی از اهل سنت به اطلاق لقب صدیق برای حضرت علی علیه السلام از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشاره شده است.(2)

ب : اشاره به اینکه حضرت علی علیه السلام اولین بیعت کننده با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بوده اند ،آنجا که فرمودند : و لم یکفر بالله طرفة عین ( او به اندازه یک چشم بر هم زدن به خدا کفر نورزید
حضرت علی علیه السلام خودشان در حدیثی می فرمایند:
من یک چشم به هم زدن به خدا شرک نَورزیده ‏ام ( نه شرک آشکار و نه شرک پنهان ) و هرگز بت لات و عزّى را نپرستیده ‏ام(3)
این عبارت با توجه به اینکه خلفای نخستین چند سالی از عمرشان را با پرستش بتها سپری نموده اند، مقابل مکتب سقیفه می باشد .

امیر المومنین علیه السلام در همین رابطه در فراز دیگری می فرمایند : و اول من اجاب و استجاب لله و لرسوله من المؤمنين
در بعضی از منابع اهل سنت نیز آمده :
«لا أعلم خلافاً بین أصحاب التواریخ أنّ علی بن أبی‏طالب (علیه السلام ) أوّلهم اًّسلاماً و اًّنّما اختلفوا فی بلوغه» (4)
هیچ مخالفتی در میان تاریخ نویسان در این مسأله وجود ندارد كه علی بن ابی‏طالب نخستین كسی است كه اسلام آورده، تنها در بلوغ او به هنگام پذیرش اسلام اختلاف دارند. (5)
با توجه به کثرت راویان این خبر و اینکه مغرضان نتوانستند آن را کتمان یا انکار کنند و از آنجا که تحمل آن نیز برایشان مشکل شده بود ، لذا سعی کردند تا آن را کم اهمیت جلوه دهند،که از آن جمله فخر رازی است . وی می ‏گوید: «علی (علیه السلام) در آن هنگام ( ایمان آوردن به پیامبر ) کودکی ده ساله بود و نابالغ، بنابراین اسلام او به عنوان اسلام یك كودك تأثیری در قوت و قدرت جبهه مسلمین در برابر دشمن نداشته است».

اما باید به این افراد گفت که جانب انصاف را رعایت کنند تا تعصب مانع پذیرش حق نشود زیرا
اولا : عجب است که ایشان خود را بالاتر از پیامبر صلی ا لله علیه واله وسلم می دانند ،پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نه تنها اسلام حضرت علی علیه السلام را در کودکی می پذیرند بلکه  چند سال بعد که حضرت علی علیه السلام هنوز به سن بلوغ نرسیده بوده اند ، در جریان یوم الدار ایشان را به عنوان وصی و جانشین خود اعلام می کنند . (6)

ثانیا: قرآن به صراحت بیان می کند که خدا حکم را در کودکی به حضرت یحیی عطا نموده است ،«و آتیناه الحكم صبیّاً» سوره مریم، آیه 30.
ما فرمان را به او در حال كودكی دادیم.
و درباره حضرت عیسی می‏ فرماید که ایشان در کودکی گفتند: قال انّی عبدالله آتنی الكتاب و جعلنی نبیّاً» سوره مریم، آیه 30.
من بنده خدایم، كتاب آسمانی به من داده و مرا پیامبر قرار داده است.

ثالثاً: بر فرض که بیعت حضرت علی علیه السلام در کودکی مورد قبول نباشد ، باز هم نفر بعدی در ایمان آوردن به پیامبر ، ابابکر نمی شود چون ابابکر به شهادت تاریخ پنجاهمین گرونده به اسلام است (7)

رابعا: حضرت علی علیه السلام بارها خودشان فرموده اند که من اولین مومن هستم(8)
پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) مى فرمايد : «أوّلكم وارداً ـ وروداً ـ عليَّ الحوض أوّلكم إسلاماً، عليُّ بن أبي طالب» نخستين كسى كه در حوض بر من وارد مى شود، كسى است كه پيش از همه اسلام آورده است و او على بن ابى طالب است

در بسیاری از منابع اهل سنت هم آمده که حضرت علی علیه السلام اولین ایمان آورنده به رسول خداست. (9)

البته گفتنیست که بیشتر خطبه امام سجاد علیه السلام در بیان صفات امیرالمومنین علی علیه السلام است تا آن حضرت را در مقابل کینه ها و عنادهای مکتب اموی تطهیر نماید، اما در عینن حال امام در لابلای آنها گاه به این مطالب نیز پرداخته اند و نه تنها مکتب اموی بلکه مکتب سقیفه را نیز زیر سوال برده اند.

 

 

 

منابع :

[1] مجلسی، بحار ج 45ص 174 و عوالم ج17ص409
[2] سنن ابن ماجة : ج1 ، ص 44 ، و البدایة والنهایة : ج3 ، ص 26 و المستدرک : حاکم نیشابوری ، ج3 ، ص 112 ، و تاریخ طبری : ج2 ، ص 56 ، والکامل : ابن الاثیر ، ج2 ، ص 57 و فرائد السمطین : حموینی ،
ج 1 ص 248 و الخصائص ، نسائی ، ص 46 ، و تذکرة الخواص ، ابن جوزی : ص 108.
[3] المقریزى، تقى الدین أحمد بن على، إمتاع الأسماع بما للنبى من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، النمیسى، محمد عبد الحمید، ج ‏1، ص 33، بیروت، دار الکتب العلمیة، ط الأولى، 1420/1999، و أما «علی بن أبی طالب بن عبد المطلب بن هاشم القرشی الهاشمی»، فلم یشرک باللَّه قط، و ذلک أن الله تعالى أراد به الخیر فجعله فی کفالة ابن عمه سید المرسلین محمد صلّى الله علیه و سلّم.
[4] حاکم نیشابوری ، مستدرك علی الصحیحین،كتاب معرفت، ص 22: تفسیر قرطبی، ج 5، ص 3075
[5] علامه امینی ، الغدیر، جلد سوم از صفحه 220 - 240 و كتاب احقاق الحق، جلد سوم از صفحه 114 - 120 مراجعه نمایید.
[6] این حدیث با عبارت مختلف نقل شده است و آنچه در بالا آمده به نقل از: ابوجعفر اسكافی، انبأ نجبأ الأنبأ، كتاب نهج ‏العثمانیه و برهان‏ الدین و نیز ابن اثیر، الكامل فی التاریخ می‏ باشد. برای توضیح بیشتر به الغدیر، ج 2، ص 278 - 286 مراجعه نمایید.
[7] تاریخ طبری ج 2 ص 60و ابن کثیر ،بدایه و نهایه،ج 3 ص 28
[8] علامه امینی ، الغدیر، ج 3، ص 222؛ بحارالانوار، ج 19، ص 67 و نهج‏البلاغه، خطبه 131.
[9] جلال الدین سيوطي ،  جمع الجوامع، ج 6ص 395، كنزل العمال ، ج 11ص 605 ح 32926 ، و طبرانی، المعجم الكبير 6/269،ح 6184ـ كفاية الطالب ص 187،باب 44ـ

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
4 + 1 =
*****