جریان «سر کوبیدن حضرت زینب( علیهاالسلام) به چوبه محمل» اشکالات متعددی دارد، از جمله اینکه خود علامه مجلسى این نقل را تضعیف می کند و در منابع معتبر تاکید شده، اساساً محملی بر روی شتران نبوده تا زینب( علیهاالسلام) سرشان را به چوبه آن بکوبند.
یکی از ادله کسانیکه قمه زنی را جایز، بلکه فضیلت می دانند، این است که می گویند حضرت زینب کبری(علیهاالسلام) سر خود را به محمل زد و خون جاری شد. اما جریان «سر کوبیدن حضرت زینب(علیهاالسلام) به چوبه محمل» که از مسلم جَصّاص(گچکار) نقل شده [بحار الانوار، ج 45، ص 114] اشکالات متعددی داشته و قابل اعتماد نیست، از جمله اینکه: خود علامه مجلسى(رحمهاللهعلیه) با آوردن (روی مرسلاً) روایت را تضعیف می کند.[همان] علاوه بر آن، در منابع اصلی مانند گزارش اسفراینی در «نور العین» گفته شده اساسا محلمی در کار نبوده تا حضرت سر خود را به آن بکوبد، زیرا شتران اسرای کربلا چنین توصیف شدهاند: «و بعد مدت کمى شترها آمدند، در حالیکه بر آنها خانواده حسین و شهدا بودند؛ آنان بر شتران برهنه سوار بودند وهیچ پوششى نداشتند و زین العابدین در حال ضعف بر شترى سوار بود و دیدم که رانهاى آنها آمیخته به خون بود...»[نور العین فی مشهد الحسین، ص 55] اسیران را بر شترهاى بدون جهاز سوار کردند تا بیشتر اذیت شوند چون محمل یک وسیله محترمانه بوده و هیچکس آنرا براى اسیر خود انتخاب نمیکرد.[احکام عزادارى، ص 134]
از سوی دیگر چنین بی قراری و لطمه زدن به خود از اسوه صبری مانند حضرت زینب(علیهاالسلام) بدور است، زیرا ایشان در سنگین ترین مصیبت عالم، فرمود: «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا»[بحار الانوار، ج 45، ص 116] چنانچه محدث بزرگ شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان می فرماید: «نسبت سر شکستن به حضرت زینب بعید است، چون ایشان عقیله بنیهاشم و صاحب مقام رضا و تسلیم است.» وی سپس با استناد به کتابهای معتبر مینویسد که اصلاً محمل و هودجی در کار نبود تا آن حضرت سرش را به آن بکوبد.[منتهی الآمال، جلد 1، صفحه 75]
پینوشت
مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
أبو اسحاق اسفراینی، ابراهیم بن محمد، نور العین فی مشهد الحسین، تونس، مکتبة المنار، بیتا.
سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 142، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش.
مکارم شیرازی، ناصر، احکام عزادارى، قم، مدرسه امام على بن ابیطالب(ع)، چاپ دوم، 1390ش.
شیخ عباس قمی، منتهی الآمال، تهران، مبین اندیشه، 1390 شمسی.