- اطلاع از چهار منشأ خودکامگیهای رضاخان، باعث فهم بهتر و عمیقتر از حکومت ننگین او خواهد شد.
اگرچه تاریخ ایران مشحون از خودکامگی حکومتهای زورگو و پادشاهی است اما هیچکدام را نمیتوان با استبداد و خودکامگی دیکتاتوری به نام رضا قلدر مقایسه کرد! وسعت برخورد خشن و قهری با صاحبمنصبان حکومتی مثل «تیمورتاش» و «علیاکبر داور» و نخبگان فرهیخته مثل «آیتالله مدرس(رحمهالله)» در هیچ دوراهای از دورانهای این مملکت سابقه نداشته است.
این نوشتار سعی میکند به برخی از ریشهها و دلایل این رفتارها بپردازد:
1- ماهیت خودکامه (الیگارشـی) و پلیسی-کودتاییِ حکومت رضاخان:
چنین حکومتهایی ذاتا با اعطای آزادیهای مشروع به افراد اعم از عادی و نخبه مخالفت میکنند. این مسئله تا حد خفقان سیاسی پیش میرود وگاهی شامل اختناق اجتماعی و حتی فردی نیز میشود. علاوه بر اینها حکومت پهلوی از یک کودتای ضدملی ناشی شده بود و بر میلیتاریسـم (نظامیگری) تکیه داشت که بر وخامت اوضاع میافزود.
2- اهداف ایجاد سلسلهی پهلوی:
سقوط امپراتوری تزاری و کنارکشـیدن روسها از اوضاع ایران سبب شد تا انگلیسیها در مملکت، یکهتازی کنند. از طرف دیگر، شکست قرارداد استعماري1919 به همت آزادیخواهانی مثل «آیت الله شهید سیدحسن مدرس (رحمهاالله)»، پیدایش جنبشهای انقلابی و ضد بیگانه توسط امثال میرزا کوچک خان جنگلی(رحمهالله)، نیاز شدید نظام اسـتعماری بـه نفت ایران، همسـایگی ایران بـا شوروی و لزوم محاصره آن توسط سرمایهداری غرب و ... از عواملی بود که برای حفظ منافع انگلستان در ایران و منطقه، تشکیل حکومت خودکامهی پهلوی را ضروری میکرد.
3- وابستگی حکومت رضاخان به بیگانگان و بیاعتمادی به ملت:
اصولا نظامهایی که برخاسته از فشار خارجی و زور سرنیزه هستند، دارای محبوبیت مردمی نیستند و اعتمادی هم به تودههای جامعه ندارند؛ بنابراین مجبور به اجرای سیاست اختناق و ارعاب میشوند.
4- خاستگاه پایین رضاخان از نظرسابقه وشخصیت در مقایسه با دیگران:
جایگاه پست شخصیتی و سوابق و تبار رضاخان از عواملی بود که او را از تمامی زوایا نسبت به دیگرشخصیتهای آن روز ایران، فروتر وکمتر نشان میداد. شاید به دلیل همین عقـدهی حقارت بود که تعداد بسـیار زیادی از افراد مشـهور، سرشناس، مسـتقل و غیرسرسپرده را سـرکوب و یا حداقل منزوی نمود.