احترام به سادات

11:48 - 1392/04/16
رهروان ولایت ـ داستانی در رابطه با ارزش وجایگاه سادات به نقل از بهلول

احترام سادات
آقاى بهلول مى فرمودند:؟ وقتى ما در مشهد منزل يكى از آشنايان كه سيد بود رفتيم اتفاقا شبى بارانى بود و بانوى خانه هم فارغ شده بود و چند تا بچه آورده بود، شوهرش هم در منزل نبود متوجه شدم حالش مساعد نيست به او گفتم شما بخوابيد من از بچه ها نگه دارى مى كنم . او كه خوابيد نصف شب ديدم بچه ها خيلى گريه مى كنند پس از وارسى متوجه شدم كه خودشان را كثيف كرده اند آمدم داخل حيات منزل كه كهنه ها را بياورم اما متاءسفانه باران آمده بود و تمام آنها را خيس كرده بود به داخل اتاق برگشتم و عباى خود را چهار تكه كردم و به وسيله آن بچه ها را تميز كردم و آنها را قنداق كردم اذان صبح كه به طرف حرم حضرت رضا (عليه السلام (حركت كردم در بين راه چند سگ به من حمله كردند به فكر چاره بودم كه سيدى جلو آمد و سگها را رد كرد و به من گفت : كسى كه تا صبح از بچه هاى ما مراقبت كرده ما قادر نيستيم چهار تا سگ را از او دفع كنيم ؟ بعد هم غيب شد.              

                 چراغى را كه ايزد بر فروزد                           

                                                       هر آنكس پف كند ريشش بسوزد  

منبع: داستانهاى عارفانه ،شهروز شهرويى

 

 

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
1 + 3 =
*****