شعر ماه رمضان

09:30 - 1399/09/19

اشعار ماه رمضان,اشعار استقبال ماه رمضان ,اشعار ماه رمضان سازگار,اشعار ماه رمضان برقعی,متن اشعار ماه رمضان,متن در وصف ماه رمضان,متن سرود ماه رمضان,متن استقبال از ماه رمضان,متن ترکی درباره ماه رمضان,شعر ماه رمضان,شعر ماه رمضان حافظ,شعر درباره سحر ماه رمضان,شعر در مورد آخر ماه رمضان,شعر نو برای ماه رمضان,شعر نو در مورد ماه رمضان,شعر در مورد ماه رمضان از مولانا,غزل ماه رمضان,دلنوشته روزهای آخر ماه رمضان,وداع با ماه رمضان,سرود درباره ماه رمضان,رباعی درباره ماه رمضان,دکلمه درباره ماه رمضان,دوبیتی ماه رمضان,دوبیتی وداع با ماه رمضان,تک بیتی ماه رمضان,مدح ماه رمضان,شعر مدح ماه رمضان,شعر کوتاه ماه رمضان

عکس نوشته حلول ماه رمضان

شعر ماه رمضان

 

روزه‌داران مؤمنین آماده! من ماه خدایم
ماه روزه، ماه قرآن، ماه تسبیح و دعایم

 

ماه حق، ماه نبی، ماه علی مرتضایم
ماه خیل انبیاء و اتقیا و اوصیایم

تا رساند بر همه عالم پیامم را محمد
خوانده از آغاز شهر الله نامم را محمد

من گرامی ماه عفو و رحمت پروردگارم
روزه‌داران الهی را همه باغ و بهارم

باشد از شعبان امیرالمؤمنین چشم انتظارم
در دل شب انس‌ها با حضرت صدیقه دارم

تا سحر گه بی قرار چشم گریان حسینم
هر شب و هر روز محو صوت قرآن حسینم

دامن سجاده گردد بزم اُنس یار با من
چشم مشتاقان بوَد تا صبحدم بیدار با من

نور بخشد شمع جمع محفل دادار با من
انس می‌گیرند مردان خدا بسیار با من

از نسیم آید سرود نغمه روح الامینم
همدم اشک و مناجات امیرالمؤمنینم

لحظه‌ها تسبیح و، خوابِ روزه‌دارانم عبادت
روزهایم روزهای صدق و اخلاص و ارادت

یوسف زهرا حسن در نیمه‌ام یابد ولادت
وز قدوم مادر زهرا مرا باشد سعادت

روزه‌داران را دهـم از سـاغر قـرآن حلاوت
ای خوشا آنکس که در من می‌کند قرآن تلاوت

ای خوشا آنکس که قدر لیلةالقدرم بداند
ای خوشا آنکس که اشک و معرفت در من فشاند

ای خوشا آنکس که شب‌ها تا سحر بیدار ماند
در دل شب افتتاح و جوشن و بوحمزه خواند

من همان ظرف عنایات خداوند کریمم
روح می‌بخشد دعای یا علیُّ یا عظیمم

وای بر آنکس که در من حق نیامرزد گناهش
یا نگردد شسته از اشک شبی روی سیاهش

آنچنان باشد که حق محروم سازد از نگاهش
در مه رحمت بوَد آغوش شیطان، جایگاهش

توشه‌ای با خود نیارد تا خدا از او پذیرد
می‌سزد از غصه در عید صیام من بمیرد

خوش به حال آنکه در من دامن دلبر بگیرد
در عروج خویشتن از زهد و تقوا پر بگیرد

در دل شب‌های قدرم نیز قرآن سر بگیرد
روی در محراب کوفه، دامن حیدر بگیرد

ای خوش آنکو پرکند از اشک چشم نازنین را
تـا بشویـد فرق خـونین امیـرالمـؤمنین را

ای خوش آنکو در معاصی، احترام از من بگیرد
با دهان روزه‌اش هر روز، کام از من بگیرد

دامن وصل خدا را در صیام از من بگیرد
در عبادت رفعت و شأن و مقام از من بگیرد

من همانا سفره مهمانی ذات خدایم
با تمام انبیاء از صبح خلقت آشنایم

«میثم» از هر لحظه من فیض‌ها گردد نصیبت
روزه، دارو، ذکر، درمان، ذات حق گردد طبیبت

هست دامان تو هر شب دامن وصل حبیبت
هر نفس باشد دعای یـا حبیب یـا مجیبت
 

شعر ماه رمضان

علیرضا خاکساری

آب رو خرج آبرو کردم
با همین اشک و ناله خو کردم

به کرمخانه ی تو رو کردم
سر سجاده آرزو کردم

در مسیر تو باشم از این پس
سربه زیر تو باشم از این پس

نه فقط اینکه جرأتم دادی
مهربانانه فرصتم دادی

بار دیگر لیاقتم دادی
ای عزیزم ! خجالتم دادی

شاد از آنم تمام امیدم !
رمضان را نمردم و دیدم

منم آن بنده ای که حیرانم
به سر سفره ی تو مهمانم

تو به رویم نزن که میدانم ...
دیگر از کرده ام  پشیمانم

روضه گردم خدا قبولم کن
توبه کردم خدا قبولم کن

اول و آخرین من الغوث
مددی بهترین من ، الغوث

همه شب همنشین من الغوث
أرحم الراحمین من الغوث

ای ز هر به تو بهتر ، ادرکنی
مهربان تر ز مادر ادرکنی

خالقَ الُلوحِ وَالقَلَم یارب
بارِئَ الذَّرِّ وَالنَّسَم یارب

کاشِفَ الضُّر ِوَالاَلَم یارب
عالِمَ السِّرِّ وَ الْهِمَم یارب

یا کَثیرَالوَفایِ من العفو
یا سَریعَ الرِّضایِ من العفو

أنا محتاج أناالحقیر إِرحَم
أنا سائل اناالفقیر إِرحَم

أنا جائع أنا الأسیر إِرحَم
أنا مسکین و مستجیر إِرحَم

أَبکی أَبکی لِقِلِّةِ صَبری
أبکی أبکی لِظُلمَةِ قَبری

آخر عالیجناب بخشیدی
قبل هر انتخاب بخشیدی

بی حساب و کتاب بخشیدی
یا شَدیدَ العِقاب بخشیدی

لطف کردی به حلقه بر گوشت
و گرفتی مرا در آغوشت

مست عطر خدایی ام از نو
نیمه شب شد هوایی ام از نو

نی به لب نینوایی ام از نو
_ آه _ کرببلایی ام از نو

به سر روی نی قسم امشب
هوس روضه کرده ام امشب

با لگد پیرهن رفو نکنید
نیزه را در دهان او نکنید

به گلو خنجری فرو نکنید
با سم اسب زیر و رو نکنید

اینکه در زیر دست و پا باشد
زینت دوش مصطفی باشد

نه فقط قلب مادری میسوخت
دل محزون خواهری میسوخت

دامن و شال و معجری میسوخت
وسط شعله دختری میسوخت

کشمکش بود بر سر خلخال
عمه جان بود و غارت و جنجال
 

شعر ماه رمضان

 محمد علی بیابانی

ای کاش ببینیم همه ماه نهان را
همراه طلوع تو شروع رمضان را

با تلخی اشک غمت افطار نمودیم
از مسجدمان تا که شنیدیم اذان را

چندیست که چشمان زمین بی تو ندیده است
از باد صبا آن نفس مشک فشان را

تلخند زبانها بگذار از تو بگویند
تا نام تو تغییر دهد طعم دهان را

قلبی که ز خاک کف پاهای تو دور است
صد سال نخواهیم برایش ضربان را

هرگاه که با تو به مناجات نشستیم
یک بار هم احساس نکردیم زمان را

گیریم که از دیدن تو چشم بپوشیم
آقای دل ما! چه کنیم این دلمان را ؟

امسال رسیدیم که از سفره زینب
بر دست گدایان بدهی لقمه نان را

خون گریه روز و شبت از غصه زینب
باعث شده در کام بگیریم زبان را

برگرد که از کوفه نه، از کرب و بلا نه
از شام بپرسی سبب قد کمان را
 

شعر ماه رمضان

اسماعیل تقوایی

مه خوب و خاص خدا آمده
به ما پیك نورالهدی آمده

سلامم به تو بهترین ماه سال
مه روزه داران با شور وحال

سلامم به تو ماه شبهای قدر
عروج مسلمان ز سفلی به صدر

سلامم به آن ضیف رحمانیت
خوشا آنكه آمد به مهمانیت

سلامم به شبهای نیكو ثمر
به صوت مناجات وقت سحر

سلامم به ایام پربار تو
به آن لحظه‌ی شوق افطار تو

سلامم به آن نور ایمان تو
كران تا كران ختم قرآن تو

سلامم به شبهای آدینه‌ات
به مولود زیبای در نیمه‌ات

سلامم به آن فرق بشكافته
به قلب یتیمان كه بگداخته

سلامم به مولایمان مرتضی
به آخر نمازش به صبح عزا

سلامم به فزت برب گفتنش
به محراب رنگین زخون تنش

سلامم به الغوث درماندگان
خلاصی ز نار از خدا خواندگان

سلامی نمودم جوابم بده
صراحی ز آن شرب نابم بده
 

 شعر ماه رمضان

 اسماعیل تقوایی

ماه پیمبر برفت ماه خدایی رسید
از همه غیر خدا وقت جدایی رسید

 ماه صیام آمده عیش تمام آمده
بین رمضان را که بر جلوه نمایی رسید

 وقت دعا گشت باز، روزه به پا گشت باز
قاری قرآن نگر با چه نوایی رسید
 
موقع اسحارها موسم افطار ها
وقت سحر تا غروب،وه چه صفایی رسید

گاه شب قدر شد مومن بر صدر شد
کتاب قرآن حق به مصطفایی رسید

به نیمه مه شاد شد مدینه آباد شد
بیت علی(ع) را نگر،چه مجتبایی(ع) رسید

چو بیست ویک روز شد تیره به ما روز شد
به قامت مرتضی (ع)سرخ قبایی رسید

صفا تن وجان بده به رتل قرآن بده
ثواب یک آیه اش چه خوش بهایی رسید

در این مه پر بها هر آنچه خواهی بخواه
که درد هر بنده را ،زحق دوایی رسید
 

 شعر ماه رمضان

اسماعیل تقوایی

دوباره ماه خدا و بهار قرآن شد
دوباره ماه صفا دادن تن و جان شد

دوباره شوق سحر، هر غروب هم افطار
دوباره موسم شادی اهل ایمان شد

دوباره وقت سفر شد به شهر خوبی‌ها
دوباره ماه نزول کتاب قرآن شد

دوباره بستن چشم و دهان زهر خوردن
دوباره بنده حق بر خدای مهمان شد

دوباره خواندن یک آیه با ثواب تمام
دوباره فصل مناجات و رتل قرآن شد

 دوباره لیله ی قدر ومجیر وجوشن ها
دوباره ماه دعا ومهار شیطان شد

دوباره آمده ماهی که یک شب قدرش
برابری به هزار ماه عمر انسان شد

دوباره آمده ماهی که در میانه ی آن
ز شمس روی حسن (ع) خانه نورباران شد

دوباره آمده ماهی که روی ماه علی (ع)
خضاب خون سر و عمر او به پایان شد

بدار مغتنم این فرصت گرانمایه
که بسته دوزخ و جنت گشوده در آن شد
 

شعر ماه رمضان

اسماعیل تقوایی

هنگامه وصل رمضان آمده است
مومن به تنش دوباره جان آمده است

یکماه گشوده سفره ای جان افزا
حق را بنگر که میزبان آمده است

این ماه گناه خلق می سوزاند
بر عمر گناهها خزان آمده است

بگشوده تمام،آسمان درهایش
ای بنده عروج کن،زمان آمده است

آوای مناجات ودعا گوش آید
الطاف خدایمان عیان آمده است

ماه رمضان ماه خداوند ودر آن
شیطان رجیم ناتوان آمده است

بر بند دهان ودل زدنیا برگیر

زیرا که زمان امتحان آمده است

باز است در بهشت بر روی همه
دوزخ بنگر که در زیان آمده است

این ماه بود بهار قرآن خدا
چون در رمضان زآسمان آمده است

شادند همه به نیمه ماه خدا
زیرا که حسن(ع)به این جهان آمده است

در بیست ویک، علی(ع)به خون غلطیده
هر شیعه به قلب خون فشان آمده است

افطار بده که در جواب عملت
اعطای ثواب بیکران آمده است

اسباب مهیا ست که بخشیده شویم
ای بنده تلاش کن امان آمده است
 

شعر ماه رمضان

علیرضا خاکساری

کم من و کرمت یا کریم ! یا الله !
بگیر دست مرا یا رحیم ! یا الله !

تویی غنی وعزیز و رؤوف یاسلطان
منم فقیر و اسیر و یتیم یا الله

به کهنه کاری من سائلی مگر داری ؟
شدم گدای درت از قدیم یا الله

بگیر هست مرا و نگیر اشکم را
که قانعم به دو تکه گلیم یا الله

غروب ماه مبارک ندیده ، دلتنگم
برای "یاعلیُ یا عظیم…" یا الله

تمامی رمضانم به التماس گذشت
نجات از آتش خود میدهیم یا الله ؟

به رفت و آمد در روضه شهره ام هرشب
شدم اسیر تو مثل نسیم یا الله

قرار بعدی من با تو هر شب جمعه
حریم حضرت عبدالعظیم یا الله

مرا به هجر حرم مبتلا نکن ، مپسند
شوم دچار عذابی الیم یا الله

برای دلخوشی ام هم شده بگو عرفه
 به سوی کرببلا میبریم یا الله

به آب علقمه تر کن لب مرا ، سوگند
به مشک پاره و فرق دو نیم یا الله
 

شعر ماه رمضان

 سید رضا راستگو

میرود ماه خداوند کریم
مان انس با علی ویا عظیم

میرود آهسته آهسته صیام
ماه قرآن ودعا وماه قیام

میرود آن بزمهای پرزشور
ماه نوشیدن از آن جام طهور

میرود آن نغمه های دلپذیر
ماه جوشن خواندن وماه مجیر

میرود شبهای تقدیر وقضا
ماه اشک وناله های مرتضا

میرود ادخل علی اهل القبور
ماه رحمت ماه استغفار ونور

میرود اما چو(راسخ) استوار
ماه محبوب وعزیز کردگار
 

شعر ماه رمضان

واعظ قزوینی

مژده باد ای دل که اینک می‌رسد ماه صیام
دارد از حق بهر امّید گنه‌کاران پیام...

طُرفه ماهی، پای تا سر بخشش و جود و کرم
طُرفه ماهی، سر به سر آمرزش و انعام عام

گر کند توفیق حق یاری، در این فرخنده ماه
می‌توان از نفْسِ تن‌پرور کشیدن انتقام...

تا زند آب حیاتی بر لب ما مردگان
در کف این ماه باشد از هلال خویش جام

میزبان رحمت حق، با لب این ماه نو
می‌زند ما را صلا بر سفرۀ این فیض عام

رتبه می‌خواهی، ز پرخواری مکن خود را گران
ز آن‌که از فیض نخوردن شد، مَلَک عالی‌مقام

صبح نوروزی‌ست پیش مؤمنان هر صبح آن
عید فطری باشد از فرخندگی، هر وقت شام

ما که‌ایم؟ از ما چه آید در طریق بندگی؟
«واعظ» از حق کن طلب توفیق این خدمت تمام
 

شعر ماه رمضان

امیر فرخنده

خیلی خوبه که گرفتار توام
هر شب جمعه عزادار توام

وعده بهشت و جنت نمیخوام
من همین دنیا بدهکار توام

من برای ماتمت تشنه ترم
برا گریه به غمت تشنه ترم

ظهرای ماه رمضون چیزی نبود
ظهرای محرمت تشنه ترم

این گدا یه عمره سینه زنته
بی قرار بوی پیراهنته

عمریه مهمون سفره ی توایم
بخدا فطریه مون گردنته

خیره به عکس حرم ، مات توام
من هواخواه کرامات تو ام

اگه مادر تو مادرم باشه
من فقیر سهم سادات توام
 

شعر ماه رمضان

مهدی نظری

تو ترحم نکنی پس که ترحم بکند
توتبسم نکنی پس که تبسم بکند

پشت هم جرم و خطاهای من بی سرو پا
آتش معصیتم را پر هیزم بکند

همه جا بنده تو رفته و ردش کردند
عاقبت آمده تا باتو تکلم بکند

تونگاهش نکنی بار گناهش اورا
آخر انگشت نمای همه مردم بکند

خواهش بنده ات این است نخواهی محشر
درشلوغی پسر فاطمه را گم بکند

بگذارید که این بنده بماند تاکه
دوسه خط گریه برای شب سوم بکند

یک نفرنیست که در هلهله شام خراب
سینه اش را سپر صورت خانم بکند

آنقدر‌موی سرش سوخت درآتش کم شد
چادرسوخته اش تا به ابد پرچم شد
 

شعر ماه رمضان

 وحید محمدی

بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم

قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم

غیر از گناه و معصیت انگار اصلا
کاری نمی آید از این چشمان تارم

حرف جدایی را نزن، دق می کنم من
من که به جز این خانه جایی را ندارم

چیزی به جز بار گنه بر شانه ام نیست
بار مرا بردار که افتاده بارم

هی قول توبه می دهم اما چه سودی
دیگر به قول خویش اطمینان ندارم

من را بسوزان اعتراضی که ندارم
نا اهلم و می دانم اصلا اهل نارم

بد جور دلتنگ غروب کربلایم
ای کاش میشد سر بر آن تربت گذارم

این روزه ها، روضه به پا کردند در من
این روزها یاد لب خشک نگارم

قربان آن خواهر که پای نیزه می گفت:
حالا ببین بر ناقه ی عریان سوارم

یک روز عباسِ علی دور و برم بود
حالا به شمر و حرمله افتاده کارم
 

شعر ماه رمضان

محسن راحت حق

“دوستت دارم”همین جمله خدا..ارزانی ات
باز هم دعوت نمودی،آمدم مهمانی ات

از تضّرع بهره ای اصلاً ندارم یا کریم..
گریه را یادم بده تا ڪه شوم بارانی ات

پرده پوشی کن که محتاجِ نگاهِ ویژه ام
مسئلت دارم دوباره رحمتِ پنهانی ات

من همان عبد فراری ام که خسته آمدم
پس بغل کن تا شوم در این فضا..زندانی ات

هیچڪس دیگر نمانده تا که یاری ام کند
یاری ام کن ای فدایِ خصلتِ رحمانی ات

هدیه ای بهرت ندارم غیر این بارِ گناه
جانِ من حتّی نباشد لایقِ قربانی ات

مختصر روزه گرفتم یادم آمد از “حسین”
گفتم آقاجان فدایِ حنجرِ عطشانی ات

روضه هایت را شنیدم گریه کردم بی امان
می دهد آخر نجاتم ذرهّ ای دربانی ات
 

شعر ماه رمضان

محمد علی بیابانی

دل‌مرده‌ایم و یاد تو جان می‌دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می‌دهد به ما

ماه خدا دومرتبه بی‌ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می‌دهد به ما

برگرد! ای که لحظۀ افطار، عاقبت
یک روز دست‌های تو نان می‌دهد به ما

روزی سه بار غرق غریبی و بی‌کسی‌ست
حسی که بی‌تو وقت اذان می‌دهد به ما

این ماه، فرصتی‌ست که ما عاشقت شویم
ماه خدا دوباره زمان می‌دهد به ما

ما میهمان جد تو هستیم «جانْ حسین»
نامی که اشک‌های روان می‌دهد به ما…

بی‌شک حوالۀ همه امسال کربلاست
رزقی که آخر رمضان می‌دهد به ما
 

شعر ماه رمضان

محمد علی بیابانی

‎نفس به سینه مبدل به آه خواهد شد
‎بدون تو همه عمرم تباه خواهد شد

‎فدای آن رمضانی که با تو می آید
‎و با حضور تو شامش پگاه خواهد شد

‎اگرچه ماه خدا؛ باز بی تو خاموش است
‎به نور روی تو این ماه, ماه خواهد شد

‎کنار سفره این افتتاح خوشحالم
‎که در کنار تو ماه افتتاح خواهد شد

‎فدای چشم رحیمت! دل سیاهم را
‎اگر نگاه کنی بی گناه خواهد شد

‎قدم گذار به چشمم که با رسیدن تو
‎نصیب چهره من گرد راه خواهد شد

‎به هر که گفت رهایت کنم به او گفتم
‎گدا همیشه در این خانه شاه خواهد شد

‎دخیل دامن شش ماهه حسین شدیم
‎بساط گریه دوباره به راه خواهد شد

شعر ماه رمضان

روزه‌داران مؤمنین آماده! من ماه خدایم
ماه روزه، ماه قرآن، ماه تسبیح و دعایم

ماه حق، ماه نبی، ماه علی مرتضایم
ماه خیل انبیاء و اتقیا و اوصیایم

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
6 + 2 =
*****