شیدایی رمانی است از نفسهای بریده مردان و زنانی که از خود گذشتند تا به شیدایی برسند. درست مثل مینا و سعیدِ داستان «شیدایی» که به دوران جبهه و جنگ برمیگردند. مینا پزشک یک بیمارستان است و سعید مدیر تولید یک کارخانه! زوجی که آرزوی پدر و مادر شدن دارند و دراینبین درگیر یک موضوع جنجالی میشوند؛ ماجرایی که این بار جان نوزادان بیگناه را نشانه گرفته است.
معرفی کتاب شیدایی
شیدایی رمانی است از نفسهای بریده مردان و زنانی که از خود گذشتند تا به شیدایی برسند. درست مثل مینا و سعیدِ داستان «شیدایی» که به دوران جبهه و جنگ برمیگردند. مینا پزشک یک بیمارستان است و سعید مدیر تولید یک کارخانه! زوجی که آرزوی پدر و مادر شدن دارند و دراینبین درگیر یک موضوع جنجالی میشوند؛ ماجرایی که این بار جان نوزادان بیگناه را نشانه گرفته است.
صادق کرمیار در این رمان به سراغ یک پرونده جنجالی رفته است. ماجرایی چالشی که قربانیان آن نوزادان معصوم و بیگناهاند؛ رمانی که دل در داستان جنگ و دفاع مقدس داشته و پا در حوادث جنجالی روز میگذارد.
این کتاب روایت آدمهایی است که بهترین سالهای جوانیشان را در جنگ گذراندهاند ولی سرنوشتشان برای همیشه زیر سایه جنگ باقیمانده است. آدمهایی که تلاش میکنند با آثار مختلف و سخت جنگ کنار بیایند اما در مرامشان نیست که خودشان را با قواعد و زد و بندهای زندگی امروز وفق بدهند. برای این آدمها، قصههای جنگ پایانی ندارد.
برشی از کتاب:
بدبخت! این چه جهانی است که به نام آگاهی سالها در خود پرورش داده و حالا میبینی که هیچچیز با برنامهریزیهای ابلهانه تو پیش نرفته. حالا همان بچه، نه تاوان رنجهای تو که نتیجه لذتی است که حاصل عهد روز عقد با سعید است، نه حاصل عشقی که برای تو آگاهی به ارمغان بیاورد. همان بچه هنوز نیامده، میخواهد جان تو را بگیرد و آمدن خود را مشروط به رفتن تو کند و ماندن تو را محکوم به گورزادی خویش! تا ازاینپس نیز زندگیات با عذاب وجدان و جگرِ پاره همراه باشد.
برشی دیگر.
یکباره درد در درونش پیچید، دردی که در طول عمرش تجربه نکرده بود، این چه دردی است که ...
زنان اطراف از جیغ ناگهانی و ناخواسته مینا به سراغش رفتند، خادمان هم آمدند و کمی بعد برانکاردی آوردند. همین که چشمش به برانکار افتاد، تمام همهمه زنان خاموش شد. مینا را از حرم بردند ...
کتابی در مورد ادمهای زمان جنگ که زندگی خود را زیر سایه جنگ شروع کردنند تا اخر عمر هم سایه سنگین جنگ روی سرشان مانده