اعتقاد به ظهور منجی، از ابتدای خلقت تا به امروز میان همه مکاتب دینی و غیر دینی مطرح بوده است و همه به ظهور او امید دارند.
امید در ظهور منجی | از لابهلای ورقهای پررمزوراز تاریخ و از میان همه دلخستگیها و حسرتهایی که بر بشر گذشت و در اوج نامیدی محض، مردی آسمانی تجلی مییابد که دلهای ناامید و مغزهای زنگارزده از ظلمت و تباهیها را مرهم میبخشد و تبسم شیرین ظهور را بر لبانشان نمایان میسازد .
موعود در هر دین و آئینی با نام مختص به خود ظهور خواهد کرد؛ چنانکه از او در آیین اسلام به مهدی موعود، در آیین مزدیسنا به سوشیانس، در مسیحیت بهعنوان پسر انسان (عیسی مسیح) و در یهودیت به ماشیح یاد شده است. این، حکایت از آن دارد که وجود او در معارف و تعالیم ادیان، نویدی است از اینکه سرانجام جهان روی به خوشبختی و آسایش میدهد.
بنابراین این حد مشترک در بین همه فرق و ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی (چون بودائی و برهمایی) از دیرباز تا به امروز مورد توجه انسانهای مستضعف روی زمین بوده است و انسانها در سراسر تاریخ محنتبار خود هرگونه خواری و شکنجه را به این امید بر خود هموار کردهاند که روزی آن منجی ظهور خواهد کرد و آنان را از جمیع بلاها نجات خواهد داد. این باور از عهد باستان تاکنون همچنان وجود داشته و هرچه بشر جلوتر میرود، این موضوع بیشتر خود را نشان میدهد و تجلی مییابد.
حضرت علی علیهالسلام در این خصوص میفرماید: «عصر ظهور زمانی است که دنیا روی خوش به مردم نشان خواهد داد. بعد از آنکه مردم ظلمها و ستمهای بسیار میبینند، دنیا همچون شتری آرام بعد از چموشی و سرباز زدن از سواری دادن، آرام میشود (کنایه از واگذاری حکومت دنیا به اهلبیت علیهمالسلام)». سپس به این آیه اشاره میکند: «وَنُريدُ أَن نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ استُضعِفوا فِي الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثينَ»؛[2] «ما میخواهیم بر مستضعفان زمین منّت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان روی زمین قرار دهیم». ایشان در اینجا به حکومت جهانی مهدوی اشاره میکند که در آن اهلبیت علیهمالسلام وارث زمین هستند، افراد برتر بر کفر و ظلم جهانی پیروز میشوند و صدای حق به گوش همه مستضعفان عالم میرسد.
پینوشت:
[1]. نهجالبلاغه، خطبه 209.
[2]. قصص: 5.