فیلم برادران لیلا آخرین ساخته سعید روستایی، داستان زندگی زنی به نام لیلا (با بازی ترانه علیدوستی) است که در تلاش برای حل مشکلات اقتصادی خود و خانوادهاش، با موانع جامعهای مردسالار دست و پنجه نرم میکند.

برادران لیلا فیلمی ایرانی در ژانر درام به نویسندگی و کارگردانی سعید روستایی است که در سال ۱۴۰۱ (۲۰۲۲) به نمایش درآمد. سعید پورصمیمی، نوید محمدزاده، ترانه علیدوستی، پیمان معادی، فرهاد اصلانی، محمد علیمحمدی، نیره فراهانی و مهدی حسینی نیا از بازیگران فیلم هستند.
این فیلم داستان زندگی زنی به نام لیلا (با بازی ترانه علیدوستی) است که در تلاش برای حل مشکلات اقتصادی خود و خانوادهاش، با موانع جامعهای مردسالار دست و پنجه نرم میکند.
در نگاهی کلی، میتوان پلات کلی برادران لیلا را تا اندازهای متأثر از دو فیلم مهم تاریخ سینما دانست: روکو و برادرانش (لوکینو ویسکونتی) و پدرخوانده (فرانسیس فورد کوپولا). ایدهی جانشینی بزرگ فامیل و جاروجنجالهایی که برای آن بهوجود میآید ما را بهیاد پدرخوانده میاندازد. کپی مستقیم یکی از معروفترین میزانسنهای پدرخوانده نیز بر این شباهتِ آگاهانه تأکید میکند: جایی که اعضای فامیل دست قارداشعلی را میبوسند و او در را بهروی اسماعیل (سعید پورصمیمی) میبندد.
شباهت با فیلم ویسکونتی نیز در این ایده نهفته است که برادران یک خانواده ــ البته اینجا بهکمک و راهنمایی لیلا (ترانه علیدوستی) ــ قصد میکنند تا با کارکردن یا کار راهانداختن، خانوادهشان را از وضعیت اقتصادی اسفباری که درگیرش است رهایی ببخشند. حتی میتوان جایگاه علیرضا (نوید محمدزاده) در این فیلم را با جایگاه روکو در فیلم ویسکونتی مقایسه کرد. برادری که دیگران رویش حساب باز میکنند و او نیز خود را تا اندازهی زیادی مسئول درستکردن اوضاع میداند.
اصولا عنصر «منطق»، که یکی از سه رکنِ اصلی هر فیلمنامهای است، در سینمای ایران کمتر جدی گرفته میشود و میتوان این مسئله را یکی از آفتهای کلی سینمای ایران دانست. در این سکانس نیز، میتوان اما و اگرهای بسیاری دربارهی علت تعطیلی ناگهانی کارخانه (درحالیکه همه دارند کار میکنند، یکدفعه خبر میرسد مواد اولیه نیست)، اعتراض ناگهانی و بهنظر برنامهریزیشدهی کارگردان (آنهمه پلاکارد و نوشته کِی و کجا آماده شدهاند؟) و حضور ناگهانی و بیتوجیه آنهمه نیروی امنیتی وارد آورد. چیزهایی که فیلم نمیتواند پاسخی بهشان بدهد. اینگونه منطق رئالیستی کلّ سکانس دود میشود و به هوا میرود.
در ادامهی همین سکانس هم، لحظهای وجود دارد که گل سرسبد این موضوع است: درحالیکه علیرضا دارد از پلهها پایین میرود، ناگهان و بیدلیل و بیمقدمه کسی دستش را میگیرد و دیالوگی که انگار از آسمان نازل شده را، بیخود و بیدلیل، بهزبان میآورد: «بیشرف و بزدل به اونی میگن که...» از همینجا عمدهترین مشکل برادران لیلا برجسته میشود: دیالوگهای شعاری. فیلم سرشار از این دیالوگهاست. دیالوگهایی که از زبان شخصیتها بیرون نمیآید؛ بلکه گویی دستی از غیب آمده و آن جمله را در دهان آن شخصیت گذاشته است.
دیالوگهایی که نه به خود کاراکتر میخورد و نه جوری نوشته شده و ادا میشود که از صحنه بیرون نزند. بسیاری از دیالوگهایی که علیرضا و لیلا با یکدیگر ردوبدل میکنند ــ علیالخصوص در صحنههایی که روی پشتباماند ــ از این جنساند. دیالوگهایی کلاژگونه که انگار روستایی از جاها و کتابهای مختلف یافته و بیحسابوکتاب در فیلمنامه پخششان کرده است.
ادامه دارد ...