سلام
من زنی 23ساله هستم. 10ماهه ازدواج کردم. شوهرم دو سال قبل از عقدمان خواستگار من بود؛ ولی بخاطر عدم رضایت من برای زندگی با مادرش، وصلت صورت نگرفت. بعداز دو سال دوباره به خواستگاری من آمدند و با توافق اینکه فقط یک سال با مادرش زندگی کنم ازدواج کردیم. بعد از اینکه 2-3ماهی از عقدمان گذشت شروع به ایراد گرفتن از قیافه من کرد؛ مثلا میگوید: لاغری؛ بینیت بزرگ است؛ سیاهی لبت کوچک است؛ من میخواستم تغییر ژن بدهم و... وقتی به او میگویم چرا موقع خواستگاری درست نگاه نکردی، میگوید آن موقع با دقت ندیدم.
در ضمن شوهرم خیلی ادم عصبی و مادی است و از روز عروسی تا الان با خانواده من سر سیاهی نوشتن و جهیزیه و... بد شده و چهار ماه یکبار آن هم تا یک مهمانی پیش نیاید خانه آنها پا نمیگذارد و من هم جرات ندارم و نمیتوانم کسی را دعوت کنم.
تا الان خیلی میخواستم طلاق بگیرم؛ ولی خودش میگوید دوستم دارد و مانعم میشود. وقتی هم که به او میگویم پس آن حرفا را دیگر نزن، میگوید باشد و باز از چند روز بعدش دوباره روز از نو.... او فکر میکند پدر من چشمش دنبال 200سکه است. تصمیم گرفتیم بروم ببخشمش. او هم میخواهد یک خانه30 تومنی به نامم بزند تا خیالش راحت شود؛ چون من اگر یک موقع طلاق هم بگیرم مطمئنم از چنین ادمی هرگز مهریه نمیخواهم. در ضمن من با وجود اینکه همیشه گریه ام را در میاورد، باز هم دوستش دارم؛ چون مطمئنم ادم ظالمی نیست. باز هم نمیدانم درست ترین راه چیست؟ تو رو خدا راهنمائیم کنید. خیلی مایلم دوستان هم برایم نظر بدن.تشکر...
پاسخ
سلام
با توجه به حرف شما که میگویی او مانع جدایی میشود و همچنین بعد از اینکه میگویی: از این حرفا نزن رفتارش تا چند روز خوب است، میشود حدس زد که عشق شما یک طرفه نیست و او راست میگوید و واقعا دوستت دارد؛ اما عواملی باعث شده که این کارها را بکند.
اگر این طور باشد مطمئن باش که مشکل شما قابل حل است و حتی عیب و ایراد گرفتنش به قیافه تو هم چندان مهم نیست؛ چون اگر رابطه شما خوب شود، قاعدتا حساسیتش به قیافه تو از بین خواهد رفت.
من احتمال میدهم، عامل اصلی ناراحتیش یا حد اقل یکی از عوامل مهمش مسائلی باشد که با خانواده شما پیش آمده.
با توجه به موارد فوق، به نظر من شما باید سعی کنی هرطور شده تنش بین خودت و همسر را از بین ببری و ارامش را برقرار کنی و به او اطمینان بدهی که قصد سو استفاده مالی از او را نداری و با بخشش مهریه در برابر به نام زدن خانه این را ثابت کنی؛ همچنین سعی کن در مورد اختلافات صحبتی نکنی و بلکه اگر در مورد خانواده ات چیزی گفت سعی کن صحبت را عوض کنی تا تنش ایجاد نشود، این مجموعه کارها را انجام بده تا اینکه ارتباطت با همسر بهتر شود.
فکرم نکن که با کوتاه آمدن ضرر میکنی و حق خودت و خانواده ات پایمال میشود؛ بخاطر اینکه این کار تو سبب تحکیم علاقه و محبت بین تو و همسر میشود و زندگی به کامت شیرین میشود. علاوه بر اینکه وقتی که خوب در دلش جا گرفتی حرف شنویش از تو زیاد میشود و در نتیجه قدرتت برای انتقاد کردن بیشتر میشود و میتوانی با ملایمت مطالب مورد نظرت را به او بگوئی و از او انتقاد کنی و باصطلاح از حقوق خود و خانواده ات دفاع کنی.
بلکه حتی اگرنتوانی این کار را هم بکنی باز هم اشکال ندارد بخاطر اینکه یک زندگی خوب ارزشش بیشتر از این است که بخاطر به کرسی نشاندن حرفت خرابش کنی.
به عبارت دیگر اگر زندگیت خوب باشد و حرف نادرست شوهرت را تحمل کنی بهتر از این است که به قیمت اثبات نادرستی حرفش زندگیت در معرض خطر قرار بگیرد.
موفق باشید
نظرات
عزیزم ..ایرادهایی که شوهرت ازت میگیره بیشتر بهانه گیری هستش ..
تصور میکنم شما هم متقابلاً جواب میدی و چالش بزرگتری ایجاد میشه ..
ایشون یه سری عیوبی دارن و قابل بررسی هستش .. اما ..
همیشه اختلاف زناشویی ریشه دوطرفه داره ..
در مورد شما هم امکان داره ، همسرت فرد مغروری باشه و در مواردی که گفتی، احساس حقارت کرده .. اما نمیخواد اینو مستقیم به زبون بیاره و مرتب داره با بهانه گیری و تحقیر بروزش میده !
بهتره وقتی ایشون شروع به بهانه گیری میکنه ، شما برخورد متقابل نکنی و بذاری خودشو تخلیه کنه ..
سعی کنی به محیط خونه آرامش بیشتری ببخشی ..
همسر شما داره این آرامش رو از شما میگیره اما کافی نیست .. برای همین هست که هر از گاهی رفتارش اینچنین میشه .. در واقع غیرمستقیم از شما میخواد که بهش اطمینان بدین ازش راضی هستین .. (که فکر میکنم اینکار رو زیاد انجام نمیدی و با گلایه پیش میری) دوستش دارین ..و برای خواسته هاش احترام قائلین ..
در مورد بخشیدن مهریه و خونه و ... به نظر حقیر هنوز زده تصمیم گیری ..
شما اول باید روابط بینتون رو اصلاح کنید .. بعد اقدامات حقوقی انجام بدین .. وقتی مهریه بخشیده بشه یا خونه بنام زده بشه، ولی رفتار سابق همون باشه که فایده ای نداره !!
البته از جناب کارشناس عذرخواهی میکنم ..
این بحث مفصله و نمیشه در غالب یک کامنت بازش کرد .. نیاز به گفتگو هستش ..
اگه ممکنه حتماً با افراد باتجربه و بی طرف مشورت کن عزیزم .. هم خانوم و هم آقا .. کسانی که سرد و گرم روزگار رو چشیدن و گاهی حتی همین راه شما رو قبلاً رفتن ..
سلام
چرا ديگه نميشه نظرات را ديد؟
سلام
میشه
احتمالا مشکل موقت سایت بوده
سلام دوست عزیز!
میگم شده بعضی وقتا از خودت سوال کنی که این آقا همون مردی بود که دو سال منو میخواست و اولش مهربون بود ولی الان چه اتفاقی افتاده؟؟؟؟
ببین من منظورم فقط شما دوست عزیز نیستی منظورم کل ما دختر ها و زنهاست! چقدر مردا رو میشناسیم؟ چقدر میفهمیم که مردا تا چه حدی تحمل دارن غرورشون پایمال بشه؟ نکنه ما یه جاهایی پا رو از حد فراتر گذاشتیم خودمون حواسمون نبوده؟
آیا ما واقعا بعد زندگی به همون اندازه قبل دلبری و زنانگی میکنیم؟ یا همه چیز رو سریع عادی مکینیم؟؟؟؟؟
دوست عزیز به نظر من شما اعتماد به نفس کافی نداری.. وقتی ازت ایراد می گیره شما هم کوتاه نیا که آره راست میگه
کاملا اعتماد به نفس داشته باش... مثلا بگو همه دوستام میگن چقد جذابم یا چقد اندام خوبی دارم و ازین حرفا
منم همسرم اولش میخواست هی به اندام من ایراد بگیره، منم هربار که میرم جشن و عروسی این چیزا، میام براش تعریف میکنم که همه میگفتن چقد خوش اندامی..
یا مثلا میگم وای چطوری بعضی مردا زنشونو با اون اندام تحمل میکنن. خلاصه حرفایی میزنم که توجه کنه من خیلی خوبم در مقایسه با خیلی های دیگه
به نظرم زیاد در مورد مهریه حرف نزنید بزارید فراموش شه. کوتاه هم نیای بهتره...بالاخره چیزی هست که توافق شده
خیلی بده که آدم بخاطر مهریه کینه به دل بگیره... منم روز تعیین مهریه مادر همسرمو شناختم که تمام توهینو به من کرد. دیگه هرچقدم به من محبت کنه هیچوقت حرفاش از دلم بیرون نمیره... اولین برخوردش با من خیلی تند و زننده بود