تعیین حاکم و رهبر در جامعه امری ضروری است که برای شناسایی ایشان، باید بهترین افراد خبره به کار گرفته شود؛ در غیر این صورت جامعه با چالش جدی مواجه خواهد شد. حضرت علی علیهالسلام در خطبه 238 نهجالبلاغه، تأکید مینمایند که افراد دروغگو و متهم به دروغ نباید در جایگاه معرفی رهبر قرار گیرند.
انسان به دلیل نیازهای مختلفی که در جنبه عاطفی، اقتصادی، حفظ نسل و... دارد، خود را ناگزیر از زندگی اجتماعی دیده و جوامع اولیه برای کمک به تأمین این نیازها تشکیل شد؛ اما بعد از تشکیل جامعه امر دیگری که اجتنابناپذیر بود، وجود یک رهبر و فرمانده برای هدایت و حلوفصل امور بود، شخصی که از توانایی بالایی در زمینههای مختلف برخوردار بوده که بتواند از عهده این امور برآید.
بر همین اساس، جوامع ابتدا بر ضرورت و وجود انتخاب رهبر تأکید کرده و ثانیاً برای انتخاب این شخص، شروط مختلفی را تعریف کردند. برخی به نظام پادشاهی روی آوردند، برخی نظام انتخابات را در پیش گرفتند و برخی نیز که بنمایه اساسی آنها تعالیم الهی و دینی بود، اساس انتخاب این شخص را الهی دانسته و به انبیا و امامان الهی ایمان آوردند. لکن وجه مشترک همه موارد، ضرورت وجود یک رهبر است.
در جوامع اسلامی که رهبر در عصر غیبت طبق ضوابط شرعی شناسایی میشود، مردم با انتخاب گروهی از افراد خبره، وظیفه شناسایی و معرفی رهبر طبق موازین دینی را بر عهده این طیف قرار میدهند؛ اگر مردم در انتخاب این افراد دقت لازم را داشته باشند، دارای رهبری حکیم و فرزانه خواهند شد و انتخاب افراد نالایق، مشکلات مختلفی را برای جامعه به وجود خواهد آورد؛ بر همین اساس، انتخاب مردم، نقشی مهم در حمایت از رهبری خواهد داشت.
در اندیشه اسلامی، ولایت دارای چنان درجهای از اهمیت است که اگر از مسیر خود منحرف شود، کل جامعه را با چالش جدی مواجه خواهد نمود؛ لذا حضرت علی علیهالسلام در خطبه خود، ولایت و رهبری را مانند محور آسیاب معرفی مینماید که دیگران آن را غصب کردهاند. اَما والله لقد تقمّصها فلانٌ، و إنّه لَیعلمُ أنّ محلّی منها محلَّ القُطب من الرّحی؛ و بدون این محور، آسیاب از حرکت بازخواهد ایستاد.
یکی از مصادیقی که مردم با عدم پیروی از شاخصههای اسلامی، زمینه انحراف و ایجاد عصر استبداد را برای خود رقم زدند، در ماجرای حکمیت میان حضرت علی علیهالسلام و معاویه رخ داد. در زمانی که مردم ملاک دین و رهنمودهای رهبر دینی خود را عملی نکرده و با انتخاب اشتباه و تحمیل شخصی که حضرت در خطبه 238 نهجالبلاغه در مورد او فرموده است:
ألَا وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتَارُوا لِأَنْفُسِهِمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ [يُحِبُّونَ]، وَ إِنَّكُمُ اخْتَرْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ أَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَكْرَهُونَ؛ وَ إِنَّمَا عَهْدُكُمْ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَيْسٍ بِالْأَمْسِ يَقُولُ إِنَّهَا فِتْنَةٌ، فَقَطِّعُوا أَوْتَارَكُمْ وَ شِيمُوا سُيُوفَكُمْ؛ فَإِنْ كَانَ صَادِقاً فَقَدْ أَخْطَأَ بِمَسِيرِهِ غَيْرَ مُسْتَكْرَهٍ، وَ إِنْ كَانَ كَاذِباً فَقَدْ لَزِمَتْهُ التُّهَمَةُ.
آگاه باشيد شاميان (در امر حکميت) براى خويش نزدیکترین افراد به مقصود و مطلوبشان را انتخاب کردهاند و شما نزدیکترین افراد را به آنچه از آن ناخشنود هستيد، براى حکميّت انتخاب نموديد. شما کار عبدالله بن قيس (ابوموسى اشعرى) را ديروز (در جنگ جمل) به ياد داريد که میگفت، اين واقعه فتنه است، بند کمانها را ببريد و شمشيرها را در نيام کنيد (و هرگز بهسوی اين ميدان حرکت ننماييد؛ ولى خودش در جنگ صفين شرکت کرده!) اگر او راست میگوید (که اين جنگها فتنه است) پس شرکتش بدون اجبار و با ميل خود در اين ميدان نبرد خطا بود و اگر دروغ میگوید، پس متهم است و شخص متهم و دروغگو نبايد براى چنين امر مهمى؛ يعنى حکميت برگزيده شود.[1]
این رویه اشتباه منجر شد تا مردم به استبداد و ستمگری معاویهها، حجاج ابن یوسفها و... مبتلا شوند؛ لذا طبق کلام حضرت، شخصی که خطاکار بوده و یا دروغگو و در معرض تهمت است، نباید در جایگاه اهل خبره قرار گیرد که اگر اینگونه شود، جامعه به همان مسیر در زمان پادشاهی بنیامیه سوق داده خواهد شد.
در عصر حاضر نیز که در جمهوری اسلامی، وجود ولی فقیه، هم به دیده نقل و هم به دیده عقل، امری ضروری است، نمیتوان و نباید برای تعیین و شناسایی ایشان، شخصی انتخاب شود که در اذهان عمومی و عرف مردم، دروغگو بوده و یا متهم به دروغگویی است؛ شخصی که سالها کشور را به دلیل وابستگی و نگاه به غرب با چالشهای مختلفی مواجه نمود.
پینوشت:
[1]. نهج البلاغه، خطبه 238.