تقسیم رزق انسان از سوی خداوند، یکی از زمینههای آزمایش الهی است که پذیرش آن از سوی انسان، نشانه قدرت ایمان او و مانع ارتکاب گناهان بزرگی همچون سقط جنین و عقیمسازی است.
امتحان و آزمایش انسان یکی از سنتهای همیشگی خداوند است که با هدف از آفرینش انسان، همسو و سازگار است. خداوند انسان را مورد إبتلا قرار میدهد تا به او بفهماند که تا چه اندازه در جهت تحقق هدف او از آفرینش تلاش میکند.[۱]
او انسانها را با شیوههای مختلفی مورد آزمایش قرار میدهد؛ گاهی با ترس، گاهی با گرسنگی، بعضی اوقات با کمبود در اموال و به خطر افتادن جانها و زمانی از طریق فرزندانشان، ایمان او را مورد سنجش و ارزیابی قرار میدهد.[۲]
انسان از اعماق درون، به فرزند خویش علاقه زیادی دارد و نمیتواند شاهد کمبود نیازهای رفاهی و معیشتی او باشد. گاهی پدر و مادر در تلاش برای تأمین نیازهای فرزندشان، متحمل سختیهای فراوانی میشوند تا فرزندشان هیچگونه احساس کمبودی نکند. همین شدت علاقه برای تأمین نیازهای مالی و معیشتی فرزند، زمینه یکی از دشوارترین امتحانات الهی را فراهم میکند که احتمال لغزش و مردودی انسان در آن زیاد میشود.
بعضی اوقات عشق وافر و افراطی به فرزند، سبب میشود که انسان خطوط قرمز شریعت و اخلاق را درهم شکسته و برای افزودن بر رفاه و آسایش فرزند، مال حرام را بر سر سفره خانواده وارد کند. با توجه به رابطه تنگاتنگ فرزند و نیازهای اقتصادی وی است که خداوند آن را عرصه آزمایش انسان قرار داده و از والدین یک فرزند با شیوههای مختلفی در این عرصه امتحان میگیرد. گاهی اوقات رزق مرد خانواده را کاهش میدهد تا ببیند آیا او همچنان بر سر کسب حلال میماند؟ آیا سفرهاش را از آفاتی همچون غش در معامله، ربا، رشوه، کمفروشی، کمکاری، دزدی، اختلاس و... حفظ میکند یا خیر؟
امروزه ترس از مشکلات اقتصادی و فرزندآوری سبب رواج گناهان بزرگی همچون عقیمسازی دائمی و سقط جنین شده است. بسیاری از افرادی که حتی به ظاهر ادعای مسلمانی میکنند، پس از اینکه متوجه میشوند بناست از جانب خداوند، صاحب فرزند شوند، سراسیمه و نگران میشوند و با بهانه کردن مشکلات اقتصادی، یا اقدام به گناه بزرگ سقط جنین میکنند و یا اینکه پس از به دنیا آمدن آن فرزند، خود را برای همیشه عقیم میکنند. البته افراد زیادی هم وجود دارند که از درآمد و ثروت بالایی برخوردارند؛ اما با این وجود، نعمت فرزند را با شکل بیرحمانه سقط جنین، پس میزنند و دچار گناه فرزندکشی میشوند.
خداوند انسان را اینگونه و از طریق فرزند و اقتصاد میآزماید تا به انسان بنمایاند که او تا چه اندازه به رازقیت خداوند اعتقاد داشته و به آن راضی است؟ آیا این هدیههای الهی را با اعتماد به رازقیت خدا میپذیرد و یا اینکه به خاطر عدم اعتماد کامل به رازقیت الهی، به کاهش و کنترل فرزند روی میآورد؟ حضرت علی علیهالسلام در حدیثی واقعیت امتحان انسان با اموال و أولاد را اینگونه بیان میکنند، أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِه[۳] خداوند از طریق امتحان با مال و فرزند، روشن میکند چه کسی به رزقش که خدا به او داده ناخشنود است و چه کسی به قسمت و رزقش راضی است.
پینوشت:
[۱]. أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ، عنکبوت: ۲.
[۲]. وَلَنَبْلُوَنَّكُم بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ، بقره: ۱۵۵.
[۳]. نهج البلاغه، صبحی صالح، ص 484.