فال بد زدن در اسلام چه جايگاهي دارد ؟

22:07 - 1393/09/23
چکیده: در مورد ديدگاه اسلام بايد گفت كه با مراجعه به آيات و روايات روشن مي شود كه اسلام بين فال بد و نيك، فرق گذاشته و دستور داده مردم هميشه فال نيك بزنند. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرموده اند كه: تفأل به خير بزنيد تا به آن برسيد.فال بد حق را ناحق و باطل را حق نمي كند و كارها همه به دست خداي سبحان است، نه به دست فال.

در جواب سئوال مذكور بايد گفت فال بد معادل عربي آن طيره مي باشد و به اين خاطر به فال بد، طيره گفته اند، چون عرب به وسيله پرندگان فال مي زدند و اگر پرنده اي از جهت راست پرواز مي كرد آن را به فال نيك مي گرفتند و اگر از جهت چپ پرواز مي كرد، آن را به فال بد مي گرفتند.(1) به همين جهت چون طاير و طيران به معناي پرنده و پرواز مي باشد، اين نام (طيره) براي فال بد زدن وضع شده است.
هميشه فال بد در ميان انسان ها و اقوام مختلف رواج داشته است و شايد علت آن هم عدم دسترسي و آگاهي از علل واقعي حوادث بوده است.
اما در مورد ديدگاه اسلام بايد گفت كه با مراجعه به آيات و روايات روشن مي شود كه اسلام بين فال بد و نيك، فرق گذاشته و دستور داده مردم هميشه فال نيك بزنند. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرموده اند كه: تفأل به خير بزنيد تا به آن برسيد.(2) و خود پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ بسيار تفأل به خير مي زدند، مثلا در قضيه حديبيه(3) و نامه ايشان به خسرو پرويز(4) و... تفأل به خير زدند، اما در مورد فال بد وقتي به آيات قرآن رجوع كنيم، مي بينيم آيات زيادي داريم كه وقتي داستان امت هاي گذشته را نقل مي كنند، اين مطلب را بيان مي كنند كه وقتي پيامبري براي دعوت به سوي مردم مي رفت مردم مي گفتند: ما تو را شوم مي دانيم و فال بد به تو مي زنيم و به همين جهت به تو ايمان نمي آوريم كه آن پيامبر هم در جوابشان مي فرمود: تطير (فال بد) حق را ناحق و باطل را حق نمي كند و كارها همه به دست خداي سبحان است، نه به دست فال.(5) مرحوم علامه طباطبائي در تفسير اين آيه مي گويد: فال، مالك خودش نيست تا چه رسد به اينكه مالك غير خودش باشد و اختيار خير و شر و سعادت و شقاوت ديگران را در دست داشته باشد.(6) در آيه ديگر مي فرمايد: قوم مي گفتند: ما به تو (اي پيامبر) فال بد مي زنيم و اگر دست از دعوت خود بر نداري شما را سنگسار مي كنيم... كه پيامبر مي فرمود: اين شقاوت (شومي) با خود شماست(7) كه مرحوم علامه مي گويد:
معناي آيه اين است كه آن چيزي كه شر را به سوي شما مي كشاند با خود شماست نه با ما.(8)
روايات بسياري در نهي از فال بد به ما رسيده كه از باب نمونه به چند مورد اشاره مي كنيم:
1. در حديث معروف پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ كه به حديث «رفع» مشهور شده آمده است كه: پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ فرمودند: از امت من نه چيز برداشته شده است كه يكي از آنها طيره (فال بد) مي باشد(9) كه مراد از برداشته شدن فال بد، برداشته شدن آثار آن مي باشد.(10) يعني به فال بد اعتنائي نكنيد، چون بر شما تأثيري ندارد كه مويد همان حديث پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ است كه تفأل به خير بزنيد تا به خير برسيد (كه صفحه قبل بيان شد).
2. امام صادق ـ عليه السلام ـ فرمودند: طيره (فال بد) اگر سست بگيري و به ان بي اعتنا باشي و آن را چيزي نشماري سست مي شود و اگر آن را محكم بگيري و به آن اهميت بدهي، آن هم محكم مي شود(11) كه اين حديث موافق همان آيه است كه مي فرمايد: خود فال چيزي نيست و هر چه هست اثر نفس آدمي است.(12)
3. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايند: كفاره طيره، توكل بر خداوند است.(13) كه علامه طباطبائي در معناي اين حديث مي گويد: «جهت حديث روشن است براي اينكه معناي توكل اين است كه تأثير امر را به خداي متعال ارجاع دهي و تنها او را موثر بداني و وقتي چنين كردي، ديگر اثري براي فال بد نمي ماند تا از آن متضرر شوي».(14)
4. پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ مي فرمايند: طيره شرك است(15) و ديگر روايات... .
با توجه به آيات و رواياتي كه ذكر شد روشن مي شود كه اسلام طيره و فال بد را به شدت نفي مي كند و دستور مي دهد كه مسلمانان آن را از زندگي خود دور كنند و چنان كه در روايت چهارم از پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ نقل شد آن را شرك مي دانند، زيرا طبق آيه شريفه هر آنچه براي ما اتفاق مي افتد به اذن و اراده خداوند است.(16) و نبايد آن را تأثير فال بدانيم.
متأسفانه در ميان بسياري از ما طيره وجود دارد و هر قشري از مردم طيره خاصي دارند. بعضي مثلا سيزده را نحس مي دانند. گروه ديگر يكبار عطسه را شوم مي شمارند و... لذا هر قشري به نوعي طيره را در زندگي خود داخل كرده اند و موجب مشكلاتي براي آنها شده است.
شايد علت اصلي مبارزه اسلام با فال بد، همان تأثير رواني است كه بر مردم مي گذارد. اسلام معتقد است كه فال بد بر سرنوشت مردم تأثيري ندارد، حتي در مورد استخاره كه جنبه معنوي و ريشه روايي هم دارد. علامه طباطبائي مي گويد: «استخاره فقط براي رفع تحير و ترديد است و بيان اثر فعل يا ترك درآينده، و اينكه چه حوادثي را بار خواهد آورد، از عهده استخاره خارج است و آينده صاحب استخاره عينا مانند آينده كسي است كه استخاره نكرده است».(17) اين استخاره است چه رسد به فال بد كه روايات آن را نفي كرده اند، لذا نبايد به آن اعتنا كرد (هر چند در روايت هم آمده بود كه اگر اعتنا كني تأثيرش را مي بيني)(18) و براي ايمن ماندن از شر آن بايد به خدا و اهل بيت ـ عليهم السلام ـ توكل كرد. در خاتمه براي استحكام گفتارمان نظر شهيد مطهري را در اين زمينه بيان مي كنيم: ايشان مي گويد:
«اين مسائل (فال بد زدن) اساسا تأثيري در زندگي انسان ندارند و يا اگر دارد سه چيز (كه هر سه در روايات هم آمده است) اثر اينها را از بين مي برد: 1ـ توكل به خداوند. 2ـ متوسل شدن به اولياء خدا. 3ـ صدقه دادن. بنابراين پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله و سلم ـ تفأل مي زد (فال نيك) و تطير (فال بد) نمي زد يعني از رسم و سنتي كه در ميان مردم بود آن (رسومي) را كه منشأ مي شد انسان در تصميم خود راسخ بشود، امضا مي كرد و آن (رسومي) كه منشأ مي شد انسان در تصميم خود باز بماند، توجه نمي كرد. يعني به فال نيك مي گرفت، ولي به فال بد نمي گرفت مثلا اگر كسي بيرون مي آمد كه اسمش حسن بود مي فرمود: به به حسن (نيك) ان شاء الله همه كارها نيك است برويد، و اگر كسي مي آمد كه اسمش بد بود ابدا اعتنا نمي كرد و مخصوصا مي فرمود: از امت من طيره برداشته شده و مي فرمود: «اگر چيزي فال بد گرفتي اعتنا نكن برو و ترتيب اثر نده».(19)

 

پاورقی:

1. برگزيده تفسير نمونه ناشر: دارالکتب الاسلاميه تهران، سال 1382ش. ج2، ص623.
2. داور پناه، ابوالفضل، انوار العرفان، ، چاپ 1375، انتشارات صدر، ج15، ص40.
3. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، ج20،ص333، (گرفته شده از ترجمه تفسير الميزان مرحوم طباطبائي ج19، ص126، ناشر: دفتر تبليغات، قم، 1374).
4. همان، ص381، ح7.
5. نمل : 47.
6. طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسير الميزان، ناشر: دفتر تبليغات قم، سال 1374. ج19، ص127.
7. يس : 18 و 19.
8. همو،ترجمه تفسير الميزان، ناشر: دفتر تبليغات قم، 1374ش. ج19، ص126.
9. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافي، چاپ دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1365ش. ج2، ص463.
10. طيب، تفسير اطيب البيان ، انتشارات اسلام، تهران، 1378ش، ج10، ص151.
11. همو، الکافي، (همان چاپ و سال). ج8، ص197.
12. يس : 18 و 19.
13. همو، الکافي، ج8، ص198 (همان چاپ).
14. طباطبایی، محمد حسین،ترجمه تفسير الميزان، (همان چاپ). ج19، ص128.
15. مجلسي، محمد باقر، بحارالانوار، چاپ موسسه الوفا، بيروت، لبنان، سال 1404ق. ج55، ص322.
16. نمل : 47.
17. همو، ترجمه تفسير الميزان، ناشر: دفتر تبليغات قم، سال 1374ش. جلد6، ص176.
18. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافي، چاپ دارالکتب الاسلاميه، تهران، 1365ش. ج8، ص197.
19. آشنائي با قرآن، ناشر: صدرا، تهران، 1377ش، نوبت چاپ سوم. ج5، ص246.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.