آيا آيين زردشت، يك دين توحيدي و آسماني است؟ و آيا زرتشت خودش آتش پرست بوده است؟

13:43 - 1393/10/03
چکیده: ه هر حال چه اينكه زرتشت خودش آتش را مي پرستيده يا آن را رمز قدسي مي دانسته است در هردو صورت با مباني توحيد مغايرت دارد. و بر فرض اينكه زرتشت معتقد به هيچكدام از اين دو صورت نبوده است، ‌قطعا اين اعتقاد از تحريفاتي به شمار خواهد آمد كه وارد آيين زرتشت شده است. ونيز چه اينكه آيين زردشت آسماني باشد و چه اينكه آسماني نباشد در هردو صورت آموزه هاي اين آيين آميخته با خرافات و افسانه است...

آيين زرتشت يا زردشت منسوب به زرتشت مي باشد. شخصيت حقيقي او آن قدر تاريك و مبهم است كه برخي از پژوهشگران او را اختلافيترين چهرة تاريخ ميدانند. به همين جهت گروهي از محققان و نويسندگان در تاريخي بودن شخصيت وي شك و ترديد دارند و شخصيت او را نيز مانند جمعي از بزرگان و قهرمانان ادوار باستاني، افسانهاي دانستهاند. ولي غالب محققان و دانشمندان معتقدند كه زرتشت وجود تاريخي داشته و آيين موجود زرتشتي به وسيله او پايه ريزي شده است.

بر اساس نظرية مشهور، وي در سال 660 قبل از ميلاد به دنيا آمد و در 630 قبل از ميلاد (در سن 30 سالگي) به پيامبري مبعوث شد. وي در سال 583 ق. م در سن 77 سالگي در آتشكدهاي در بلخ (افغانستان) توسط لشكر قومي مهاجم به قتل رسيد.(1)
امّا درباره اينكه زرتشت خودش پيامبر بوده است يا نه تا بتوان قضاوت نمود كه دين او آسماني است يا خير اقوالي مختلفي وجود دارد.
اغلب مورخان اسلامي مانند: طبري،(2) بلعمي،(3) ابن اثير،(4) ميرخواند،(5) زرتشت را پيامبر ندانسته بلكه او را شاگرد ارمياي نبي يا عزير نبي دانستهاند.
برخي از مورخان اسلامي مانند مسعودي،(6) دينوري،(7) حمزه اصفهاني،(8) بيروني(9) و مؤلف تبصرة العوام بر اين اعتقادند كه زرتشت پيغمبر مجوس بوده است.
يكي از محققين معاصر بعد از ذكر اقوال مختلف و آراء متضاد ميگويد: علت اين همه تضاد و تناقض در تاريخ زرتشت اين است كه وي تاريخ درستي ندارد و رد پاي اين شخصيت ايراني در تاريخ گم شده است و در هيچ يك از روايات اسلامي و قرآن مجيد و همچنين در كتاب‌هاي مقدسي چون انجيل و تورات ذكري از شخص زرتشت و كتاب اوستا به ميان نيامده است، بلكه هر جا كه خواستهاند از ديانت كهن ايراني نامي به ميان آورند تنها به لفظ مجوس اكتفا كردهاند.(10)
به هر حال در قرآن مجيد هيچ جا سخني از زرتشت و پيامبري او و يا كتاب اوستا كه منسوب به اوست نيامده است. اما لفظ «مجوس» تنها يك بار در قرآن آمده است و واژة «المجوس» در زبان عربي به زرتشتيان اطلاق ميشود. آية هفدهم سورة حج آنها را در كنار پيروان اديان ديگر قرار داده و ميفرمايد: ان الذين آمنوا و الذين هادوا والصابئين والنصاري و المجوس والذين اشركوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامة: آنان كه ايمان آوردند و آنان كه يهودي شدند و صابئان و نصاري و مجوس و آنان كه شرك ورزيدهاند، خداوند روز قيامت ميان آنان حكم ميكند.»
در اين آية شريفه مجوس در كنار يهود و نصاري قرار گرفته و از مشركين جدا شده است و اين مطلب دليل بر آسماني بودن آيين مجوس گرفته شده است و شايد در برخي كتابهايي كه متعلق به دين زرتشت هستند رگه‌هاي آموزه هاي اديان توحيدي به همين علت به چشم مي خورد.
در حديثي نقل شده كه از امام صادق ـ عليه السّلام ـ درباره شأن نزول آيه 105 سوره مائده از «مجوس» سؤال گرديد كه آيا پيامبري داشتهاند يا نه؟ امام ـ عليه السّلام ـ فرمود: آيا به تو نرسيده نامهاي كه پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مردم مكه نوشتند و آنان را به اسلام دعوت كرده بود و اگر اسلام نپذيرند آمادة جنگ شوند و مردم مكه در پاسخ نوشتند از ما هم جزيه بگير و ما را به حال خود بگذار تا همچنان بتها را بپرستيم. پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در پاسخ آنها نوشت من غير از اهل كتاب از كسي ديگري جزيه نميگيرم. در جواب دوباره نوشتند آيا تو گمان ميكني جزيه را فقط از اهل كتاب دريافت ميداري، در صورتي كه از مجوسيان نيز جزيه گرفتهاي؟
پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ پاسخ داد: مجوسيان پيغمبري داشتند كه او را كشتند و كتابي نيز داشتند كه آن را سوزاندند. پيغمبر آنان كتاب خود را بر روي دوازده هزار پوست گاو نوشته بود.(11)
علامه طباطبائي در الميزان تصريح دارند كه مجوسيان داراي كتاب بودهاند.(12) لكن در جاي ديگر احتياط ميكند و ميفرمايد: روايات هر چند مجوس را اهل كتاب خوانده كه لازمهاش آن است كه اين ملت نيز براي خود كتابي داشته باشد... لكن قرآن هيچ متعرض وضع مجوس نشده و كتابي براي آنها نام نبرده و كتاب اوستا كه فعلاً در دست مجوسيان است نامش در قرآن نيامده... و كلمه اهل كتاب هر جا در قرآن ذكر شده مراد از آن يهود و نصاري است كه خود قرآن براي آنان كتابي نام برده كه خداي تعالي براي ايشان نازل كرده است.(13)
شيخ طوسي در كتاب خلاف مينويسد: «المجوس كان لهم كتاب ثم رفع عنهم... دليلنا اجماع الفرقه و أخبارهم. مجوس داراي كتاب بودند سپس از ميان آنان برداشته شد... دليل ما بر اين مطلب اجماع و اخبار فرقه شيعه مي باشد.»(14)
بنا بر آنچه گذشت جاي شك و ترديد باقي نميماند كه مجوس از نظر فقها و صاحب نظران يا به طور مسلم اهل كتابند يا لااقل محتملاً اهل كتاب بودهاند. امّا اينكه آيا پيامبر مجوس همان زرتشت است يا خير؟ در اين مسئله اختلاف است در ميان زرتشتيان و برخي از محققين و مورخين معروف اين است كه زرتشت همان پيامبر مجوس است و او را بنيانگذار اين دين و پيغمبر اين آئين، معرفي مي كنند. لكن برخي ديگر از محققين(15) به اين نظريه به ديدة شك نگريستهاند و منكر اين شدهاند كه پيامبر مجوسيان «زرتشت» بوده است و مي‌گويند زرتشت يكي از فرقه هاي مجوس بوده است. پس او بنيانگذار آيين مجوس و پيامبر همه‌ي مجوسيان نبوده است. و لازمه آن اينست كه آيين زردشت آيين خدايي نبوده و يك فرقه اي از آيين مجوس مي باشد.
از نظر تاريخ به روشني معلوم نيست كه آيا آيين زردشت در اصل، آييني توحيدي بوده است يا آيين ثنوي؟ «اوستا»ي موجود اين ابهام را رفع نمي‌كند، زيرا قسمت‌هايي مختلف اين كتاب، تفاوت فاحشي با يكديگر دارد. بخش «ونديداد» اوستا صراحت در ثنويت دارد. ولي از بخش «گاتها» چندان دوگانگي فهميده نمي‌شود، بلكه برحسب ادعاي برخي از محققين از اين بخش يكتايي استنباط مي‌گردد. به علت همين تفاوت و اختلاف بزرگ است كه اهل تحقيق معتقدند اوستائي كه در دست است،‌ اثر يك نفر نيست بلكه هر بخش از آن از يك شخص است. تحقيقات تاريخي در اين جا نارسا است، بنا بر اين بر فرض اينكه اوستا كتاب زرتشت باشد، نمي توان آن را وحياني دانست زيرا از آموزه هاي الهي مثل توحيد، نبوت،‌ معاد و ... آنگونه كه در اديان الهي مطرح است هيچ اثري در اين كتاب ديده نمي شود. پس از نظر تاريخي يعني از نظر آثاري كه به زرتشت منسوب است، هرچند بخواهيم فقط (گاتها) را ملاك قرار دهيم، نمي‌توانيم آيين زردشتي را آيين توحيدي و الهي بدانيم، زيرا حداكثر آن‌چه محققان در باب توحيد زردشت به استناد «گاتها» گفته‌اند اين است كه زردشت طرفدار توحيد ذاتي بوده است و براي درخت هستي بيش از يك ريشه قايل نبوده است. ولي براي اين كه يك آيين توحيدي باشد علاوه بر توحيد ذاتي و توحيد در عبادت توحيد در خالقيت هم لازم است و آيين زردشت به حسب مدارك تاريخي از نظر خالقيت كاملاً ثنوي بوده است. اگر (گاتها) را كه اصيل‌ترين و معتبرترين و توحيدي‌ترين اثري است كه از زردشت باقي مانده است، ملاك قرار دهيم زردشت را در دام خير و شر و اين كه نظام موجود نظام احسن نيست، و با حكمت بالغه جور نمي‌آيد گرفتار مي‌بينم اين جهت او را از پيامبران آسماني كاملاً جدا مي‌كند... .
با توجه به آنچه كه بيان شد اين مطلب قابل اثبات نمي باشد كه بر زرتشت وحي نازل شده باشد بلكه قرائن موجود در اوستا خلاف آن را ثابت مي كند.
اما اينكه خود زرتشت آتش پرست بوده يا خير جان ناس كه يكي از دانشمندان بزرگ تاريخ اديان است در اين زمينه مينويسد: از تشريفات و آداب عبادات و اعمال مذهبي از مذهب اصلي زرتشت چيز مهمي باقي نمانده همين قدر معلوم است كه زرتشت رسوم و مناسك آريانهاي قديم را كه مبتني بر اعتقاد به سحر و جادو و بت پرستي بوده و رو به زوال ميرفته به كلي منسوخ نموده است، تنها يك رسم و يك عبادت از زمان زرتشت باقي مانده است و آن چنان كه گفتهاند وي در هنگام انجام مراسم پرستش در محراب آتش مقدس به قتل رسيد و در هنگام عبادت جان سپرد. ولي بايد دانست كه زرتشت خود آتش را نميپرستيد و آن عقيده كه پيشينيان و نياكان او دربارة اين عنصر مقدس داشتهاند وي نداشته است و معتقد است او با آنچه بعدها آتش پرستان اخير عنوان كردهاند، اختلاف دارد، بلكه آتش را فقط يك رمز قدسي و نشان گرانبها از اهورامزدا ميدانسته است كه به وسيلة او به ماهيت و عصاره حقيقت علوي خداوند دانايي ميتوان پي برد.(16)
به هر حال چه اينكه زرتشت خودش آتش را مي پرستيده يا آن را رمز قدسي مي دانسته است در هردو صورت با مباني توحيد مغايرت دارد. و بر فرض اينكه زرتشت معتقد به هيچكدام از اين دو صورت نبوده است، ‌قطعا اين اعتقاد از تحريفاتي به شمار خواهد آمد كه وارد آيين زرتشت شده است. ونيز چه اينكه آيين زردشت آسماني باشد و چه اينكه آسماني نباشد در هردو صورت آموزه هاي اين آيين آميخته با خرافات و افسانه است و جنبه هدايت گري و نجات بخشي ندارد و افزون بر آن بر فرض اينكه ثابت شود كه اين آيين خدايي بوده است با آمدن اديان ديگر الهي از رسميت افتاده و از طرف خداوند منسوخ شده است.

پاورقی:

1. توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ، (سمت، مؤسسة فرهنگي طه و مركز جهاني علوم اسلامي، چ اوّل، بهار 1379، ص 63.
2. تاريخ طبري، چ 1، ص 282 و 402 و 403. چاپ قاهره.
3. تاريخ بلعمي، ص 206 چاپ كيان پور نسخة دهخدا.
4. كامل ابن اثير، چ مصر، ج 1، ص 145 و 146.
5. روضة الصفاء شرح حال گشتاسب.
6. مسعودي، مروج الذهب، چ مصر، ج 1، ص 229.
7. دينوري، الاخبار الطّول، ص 28.
8. تسني ملوك الارض و الانبياء، ص 27.
9. ابوريحان البيروني، ترجمه الآثار الباقيه، ص 25.
10. الهامي، داود، ايران و اسلام، انتشارات مكتب اسلام قم، 1374.
11. حر عاملي، وسائل الشيعه، ج 11، ص 96، چاپ جديد تهران، ج 15، ص 126، چ آل البيت.
12. علامه طباطبايي، الميزان (ترجمه)، ج 14، ص 505.
13. همان، ج 3، ص 481 و 482.
14. شيخ طوسي، خلاف، كتاب الجزيه، همچنين شهيد ثاني در لمعه، ج 9، ص 199.
15. الهامي، داود، مقالهآية از مجلة تخصصي كلام اسلامي، شمارة 32. ص 60 ـ 63.
16. بيناس، جان، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي اصغر حكمت، چاپ هفتم، انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، 1373.
منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.