رهروان ولایت ـ
هر آن کس خدمت جانان به جان کرد به گیتی نام خود را جاودان کرد
خدمت به بیماران و تلاش برای خدمت به آنها، کار مقدس و ارزشمندی است که خداوند متعال آن را بسیار دوست داشته و برایش اجر و پاداش فراوانی قرار داده است. تا آنجا که تلاش برای برآوردن نیاز یک بیمار را عامل پاک شدن از گناهان قرار داده است. [1] از این رو، برخی افراد خیراندیش که مشتاق گام نهادن در این مسیر مقدس هستند و دلشان میخواهد برای بیماران کاری کنند، اقدام به ساخت و راهاندازی مراکز خیریهای از قبیل درمانگاه، بیمارستان و... میکنند و نام خیریه را بر آن مینهند تا روزنه امیدی برای بیماران نیازمند باشد و اینگونه، بتوانند هزینههای درمانی آنها را کاهش و حتی به صفر برسانند.
البته و صد البته که این کار، اقدامی ارزشمند،خداپسندانه و بسیار مقدس است و این فرهنگ نوعدوستی باید روز به روز بیشتر ترویج شود. اما نکتهای که باید به آن توجه نمود، دوام این حرکت و کار مقدس است. روشن نمودن چراغی در تاریکی بسیار خوب است اما روشن ماندنش، مهمتر و ارزشمندتر است. باز ماندن روزنه امید در دل محرومان، به مراتب بهتر از آن است که روزنهای به روی درماندگان گشوده اما پس از مدتی بسته شود و آتش حسرتش برجای مانده و خود دردی بر دردهای آنان بیفزاید. اگر تاسیس یک درمانگاه خیریه بسیار ارزشمند است، ارزشمندتر از آن، دوام خیریه ماندن است.
درمانگاه خیریه، درخت زیبایی است که عطر میوههایش، جانی تازه به بیماران خستهجان میبخشد، اما این درخت زیبا و مثمر، ممکن است ریشههایش دستخوش حوادث شده و از ثمردهی بیفتد و یا از بیخ ساقط شود و حتی سایهای از آن باقی نماند.
متاسفانه بسیاری از درمانگاههای خیریه، پس از وفات مؤسس یا با گذشت زمان، ممکن است رویکرد خیریه و خدمت رسانی خیرخواهانه خود را از دست داده و به سوی سودآوری و کسب درآمد پیش روند و در مواردی نیز، نام خیریه را از تابلوی خود حذف نموده تا برای بیماران و خانوادههای آنان، ایجاد توقع و سوال نکند. حتی گاهی ممکن است افراد سودجو و منفعت طلب، چشم طمع به آن دوخته و کاربری درمانی آن را هم از بین برده و با توجیهات مختلف از قبیل سود بیشتر برای نیازمندان، اشتغالزایی و... به واحدی تجاری تبدیل نمایند.
اینجاست که میتوان با درایت و ذکاوت، کاری اساسی و ماندگار نمود. سخن بسیار لطیف و دقیقی گفتهاند که: کار را آن کرد که تمام کرد. باید سنگ زیرین بنای خیریه خود را بگونهای نهاد، که هیچ حادثه و سیلابی نتواند به آن صدمهای وارد کند و یا آن را جابجا کند. باید کاری کرد که شمیم خوش خیرخواهی و نوعدوستی، تا ابد در فضای این شهر و دیار باقی بماند. ریشههای درخت احسان و دیگرخواهی خود را باید به گونهای محکم با زمین پیوند زد، که تا زمین باقی است، خیریه نیز باقی بماند و سایهاش را از سر محرومان و مستضعفان دریغ ندارد.
راه این کار، "وقف" است. اگر خیریه با وقف پیوند بخورد، میتواند تا ابد باقی و پابرجا بماند. وقف محافظی است که هر انگیزه و عمل صالحی در قالب آن بیاید، محفوظ و پابرجا میماند. وقتی یک خیریه تبدیل به موقوفه خیریه شود، دو نگهبان هوشیار و مقتدر به نام شرع و قانون کار حفاظت از آن را به عهده میگیرند تا در روند اجرای نیت خیرخواهانه مؤسس و واقف آن هیچ خللی به وجود نیاید و هیچ کس هم نتواند در مسیر حرکت خیرخواهانه آن سنگ اندازی و مانع تراشی کند.
وقف نمودن خیریه، هم، سنگِ تمام کار نیک است و هم، عامل مضاعف شدن عمل صالح. چرا که؛ چون که صد آمد نود هم پیش ماست. چنین واقفی، هم پاداش و اجر خدمت به بیماران و خیرخواهی خود را به دست میآورد و هم، کار خوب خود را ماندگار نموده و مدال پرافتخار واقف شدن را بر سینه میزند.
وقتی یک خیریه وقف شود، حتی جزئیات نیت و انگیزه واقف هم محفوظ میماند و دستخوش تغییرات نمیشود. ممکن است خیریهای برای معالجه بیماران خاص و یا افرادی خاص تأسیس شود اما با گذشت زمان، این قیدها فراموش شده و به آن عمل نشود. اما اگر وقف شود، جزییترین نیات واقف نیز برای همیشه مدنظر قرار گرفته و به هیچ وجه نیز نمیتوان از آن صرف نظر نمود و آن را اجرا نکرد.
خیریهای که وقف میشود، هم خودش ماندگار و همیشگی میشود و هم نام و یاد واقف را ماندگار میکند. و اینچنین واقف خیراندیش میتواند برای خود پروندهای از کارهای نیک و اعمال صالح بگشاید که حتی پس از مرگ او نیز کماکان باز باشد و کولهبار او را سرشار از پاداش الهی نماید. واقف میتواند حتی برای استفاده از موقوفهاش، شرایط خاص دیگری هم بگذارد. مثلا میتواند در وقف نامهاش قید کند که بیمارانی که از این خدمات استفاده میکنند، چون دعایشان مستجاب است و مورد نظر خدای مهربان هستنند برای تمام اموات و گذشتگان و من جمله واقف این مجموعه دعایی نموده و با فاتحهای یادش را گرامی بدارند.
[1] قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) : مَنْ سَعَی لِمَرِیضٍ فِی حَاجَةٍ قَضَاهَا أَوْ لَمْ یَقْضِهَا خَرَجَ مِنْ ذُنُوبِهِ كَیَوْمَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ من لایحضره الفقیه، ج 4، ص 15