نحوه برخورد پيامبر اسلام(ص) با برده داري و كنيز داري چه بوده است؟

12:15 - 1393/11/10
چکیده: اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نيازمند است.گاهي بخش عظيمي از جامعه را تشكيل مي دادند. اگر از ابتدا بردگي به طور كلّي ملغي مي شد، رهايي بردگان باعث نابودي آنان و خانواده هاي شان مي شد درنتیجه به سبب برنامه دقيق وسفارش اخلاقي اسلام در خصوص بردگان چندي نگذشت كه ديگر برده اي در جامعه اسلامي وجود نداشت.

برده داري به شواهد مستندات قطعي تاريخ، پيشينه اي چند هزار ساله دارد و قرن ها پيش از اسلام برده داري به اشكال گوناگون رواج داشت. در جزيره العرب هم همانند همه مناطق ديگر جهان مدت ها پيش از ظهور اسلام، برده داري شكل گرفت و رايج شد.
تاريخ اسلام نشان مي دهد كه اسلام پس از ظهور در خصوص برخي انحرافات به طور ضربتي و قاطعانه برخورد كرد. اما در بسياري از موارد هم برخورد اين گونه نبود. به حكم عقل هم نبايد اين گونه باشد؛ چنان كه در مورد حكم شراب و حجاب تا حدودي اين گونه بود.
وضعيت اين فرهنگ در جوامع آن روز مد نظر قرار گيرد. آن گاه نحوه برخورد اسلام با اين پديده زشت بررسي گردد؛ در واقع ما صرفاً با يك فرهنگ اشتباه و عادت نادرست مواجه نيستيم. بلكه با يك ساختار پيچيده اجتماعي مواجهيم كه در همه اجزا و تارو پود جامعه راه يافته، اقتصاد و فرهنگ و معيشت و ديگر اركان جامعه با آن درهم تنيده است.
وجود بردگان در جوامع گوناگون آن قدر عميق و بديهي بود كه در متمدن ترين كشورها تا حدود 150 سال پيش بردگان جزء جدا ناپذير بسياري از جوامع بودند. تصور حذف برده ها از ساختار زندگي فردي و اجتماعي به ذهن كسي خطور نمي كرد؛ مسلما اين مساله در 1400 سال پيش بسيار عميق تر و ريشه اي تر در جامعه استقرار داشت. اسلام نمي توانست با اين مساله به شكلي سطحي و به اصطلاح انقلابي برخورد نمايد.
از آيات قرآن به دست مي آيد اسلام با بردگان و برده داري به عنوان حقيقتي موجود در جامعه برخورد كرده، احكام و راهكارهايي مشخص را در خصوص مواجهه با اين حقيقت موجود و جهت گيري آن به سمتي معين ارائه داده. با اندكي تامل مي توان دريافت راهكارهايي اسلام قوي ترين و منطقي ترين شيوه در مسير منتفي نمودن و از بين بردن اساس اين مسئله در سير تكاملي يك جامعه است.
اسلام به هيچ وجه به برده داري به عنوان يك اصل و ضرورت نگاه نمي كند، بلكه تنها راهكارهايي براي برخورد درست با اين حقيقت موجود ارائه مي دهد. در واقع ابتدا براي اساس اين مساله فلسفه و ساختار معيني تعريف كرده، تبيين مي كند كه در منظومه فكري اسلام در حقيقت انساني افراد تفاوتي وجود ندارد. تفاوت انسان ها تنها در تقوا و ايمان آن هاست تا مولي هيچ گاه انسانيت خود را بالاتر از برده اش نبيند. اين مساله يكي از مهم ترين معضلات در مبناي فكري برده داري بود كه البته طرح همين مساله بيش از هر چيز براي كفار و مشركان قريش ناگوار بود.
در گام بعدي اسلام تلاش نمود در زمان بندي معيني براي ريشه كني اين پديده شوم به مقابله عملي برخيزد. در اين مسير مساله را به دو بخش بردگان موجود در جامعه و بردگاني كه ممكن است به جامعه افزوده شوند تقسيم كرد؛ مشخص است كه مساله ضروري در اين ميان مانع آفريني در مسير شكل گيري و توسعه اين پديده، يعني راه ورود افراد جديد به حوزه بردگي است كه اسلام با ترفندي اين مسير را بسيار محدود نمود.
براي توضيح اين مساله مهم بايد گفت: در عصر بعثت رسول گرامي اسلام(ص) براي بردگي راه هاي متعددي وجود داشت. وجود هر يك از اين راه ها به بردگي رسميت مي بخشيد و قانوني به حساب مي آمد. آن راه ها بدين قرار بود:
ـ اسارت درجنگ ها:
طبيعي است كه دو طرف درگير در جنگ از يكديگر اسير بگيرند. اسيران به صورت برده به خدمت گرفته مي شدند.
ـ خواست حاكم و سرپرست:
حاكم و سرپرست ستمگر افراد زير دست را به بردگي مي گرفت و در مزارع و دامداري، به كار مي گماشت. احياناً آنان را به عنوان برده مي فروخت.
ـ تبعيت طفل از مادر خويش كه برده و كنيز بود، اگر چه پدرش آزاد بود، ولي به جهت كنيز بودنِ مادر، طفل هم محكوم به بردگي بود.
ـ فرار از لشكر و امتناع از جنگيدن و خدمت سربازي.
- فرار از كشوري و پناهنده شدن به دولت ديگر و خود را تسليم آن حكومت نمودن. اين كار براي حكمرانان كشوري كه بدان پناهنده شده بودند، ايجاد حق مي كرد و آنان مي توانستند پناهندگان را به بردگي بگيرند.
ـ ارتكاب جرايمي همانند قتل، دزدي و. . .(جريان به بردگي گرفتن ساختگي بنيامين، برادر حضرت يوسف(ع) به جرم سرقت گوياي اين امر است).
ـ فقيري كه به موجب آن شخص خودش را به ديگري بفروشد و خود را ملزم سازد براي مولايش كار كند.
ـ فروختن فرزند؛ پدر حق داشت فرزند خويش را جهت تنگدستي به عنوان برده بفروشد.
ـ فروختن همسر؛ شوهر حق داشت همسر خويش را به عنوان برده به فروش برساند.
ـ آدم ربايي، فرد دزديده شده به عنوان برده فروخته مي شد، مانند زيد بن حارثه كه ربوده و به عنوان غلام فروخته شد.
ـ باختن در قمار؛ گاهي فرد قمار باز خود را گرو قمار قرار مي داد و در صورت باختن، برده مي شد.
اسلام همه اين راه ها و سرچشمه هاي بردگي را مسدود نمود، تنها اوّلي را با شرايطي پذيرفت. آن را هم هرگز به عنوان جنبه الزامي اعلان نكرد؛ در واقع در صورت پيروزي در جنگ، گرفتن برده الزامي نبود، بلكه دستور اسلام در اين مورد اين است كه بعد از پايان جنگ با كفار، افرادي كه اسير مي شوند، به چند صورت با آنان برخورد شود:
- از آنان فديه گرفته شده، آزاد شوند؛
- با اسيران مسلمان مبادله شوند؛
- با انجام اموري نظير آموختن سواد خواندن ونوشتن به مسلمانان آزادي خود را به دست آورند؛
در مواردي كه راه هاي قبلي به صلاح يا ممكن نبود، به جاي اين كه آن ها را بكشند، اسيرشان كرده و براي خدمت، به كار بگمارند و بين مردم تقسيم كنند.
بسياري همين امر را نشانه تاييد برده داري و همراهي اسلام با اين رفتار غلط دانسته اند، در حالي كه به نظر مي رسد اين قضاوت اصلا منصفانه و دقيق نيست؛ فرض كنيد دولتي كافر به جامعه اسلامي حمله كرده و در نتيجه اين نبرد افرادي از سپاه دشمن به اسارت در آمدند؛ تكليف اين عده چيست و حكومت اسلامي چگونه بايد با آن ها برخورد كند؟
جواب از چند گزينه خارج نيست؛ يا بايد آن ها را از دم تيغ بگذراند، يا در زندان اسير كرده و يا آن ها را آزاد نمايد؛ اگر دقت كنيم همه اين موارد دچار مشكلات عديده اي است؛ زنداني كردن اسرا علاوه بر همه مفاسدي كه اصل قانون زندان در پي دارد، بار مالي سنگيني را بر دولت اسلامي تحميل مي كرد. جداي آن كه با نياز مالي بسيار مسلمانان در آن مقطع زماني و كمبودهاي فراوان و حجم زياد اسرا اين امر امكان پذير نبود.
كشتن همه اسرا هم نتايج مثبتي در پي نداشت. زيرا بسياري از اين افراد شناخت كاملي از اسلام نداشتند. چه بسا با آشنايي درست به اسلام مي گرويدند. به علاوه كشتن بيش تر افراد آثار و نتايج سوء فرهنگي و رواني در پي داشت كه با فلسفه اسلام همخواني نداشت.
از طرف ديگر آزادي همه اسرا هم كاري بسيار نامعقول بود، زيرا اين افراد كساني بودند كه با اسلام و مسلمانان به جنگ برخاسته، حتي برخي از آنان را كشته بودند. يقينا آزادي آن ها همان و بازگشت به آغوش كفار و آمادگي براي شركت در نبرد بعدي همان؛ پس ناچار لازم بود. بدون آن كه نگه داري آن ها هزينه و فشاري بر جامعه اسلامي وارد كند، اين افراد در متن جامعه به نوعي وارد شوند كه هم آثار مثبت اقتصادي و رفاهي براي جامعه در پي داشته باشند و هم زمينه آشنايي آن ها با حقايق اسلام و بستر ميل وگرايش به اسلام در آن ها فراهم گردد. اين همان قانون برده داري مورد امضا و تجويز اسلام بود كه اعمال شد.
هرچند اين نوع برده ها در نهايت ندرت بودند، زيرا چنان كه ذكر شد، بسياري از اين افراد با دادن فديه يا با تعليم خواندن و نوشتن به مسلمانان آزادي خود را به دست مي آوردند. در نتيجه اكثر بردگان و كنيزان جامعه، گروه اول يعني برده زادگان و كساني بودند كه توسط دلالان و تجار برده از مناطق آفريقايي و مانند آن اسير مي شدند و در مناطق مختلف دنيا به فروش مي رسيدند.
اما در خصوص اين قشر وسيع بردگان كه غير از اسراي ميدان هاي نبرد بودند، بايد ديد چرا اسلام اين نوع برده داري را از ابتدا لغو ننمود و اجازه داد، سال هاي سال اين جريان باقي بماند؟
براي پاسخ به اين پرسش توجه به چند نكته لازم است:
1. اصلاح عادات غلط و فرهنگ نادرست به زمان نيازمند است. نمي توان يك فرهنگ عميق و رسوخ كرده در اعماق جامعه را برخوردي ناگهاني و انقلابي برطرف كرد. چنين برخوردهاي شعاري اگر در آغاز اعمال مي شد، هيچ ضمانت عملي بر دوام آن ها وجود نداشت. چه بسا طرح اين قوانين عجين شده در اعماق فرهنگ و باورهاي اجتماعي و اقتصادي جامعه، به اصل ايمان و اعتقاد مسلمانان نو ايمان لطمه وارد مي ساخت؛ البته چنان كه ذكر شد اين نوع برخورد هدفمند، مختص برده داري نبود، بلكه در برخي انحرافات رفتاري ديگر هم اعمال شد.
2. در آن زمان بردگان فراواني وجود داشتند. گاهي بخش عظيمي از جامعه را تشكيل مي دادند. اگر از ابتدا بردگي به طور كلّي ملغي مي شد، رهايي بردگان باعث نابودي آنان و خانواده هاي شان مي شد؛ زيرا بردگان در آن زمان نه كسب و كار مستقلي داشتند و نه زندگي مستقلي. حداقل اثر سوء آزاد كردن اين جمعيت انبوه، مختل كردن امنيت جامعه بود. بررسي دقيق ابعاد اين مسئله نشان مي دهد كه برخورد ضربتي و يك باره با مسائلي مانند برده داري، امري غير حكيمانه، بلكه غير ممكن است؛ از اين رو اسلام، در برخورد با اين مسئله به اصلاح تدريجي پرداخت.
تاريخ بعدها روش صحيح مبارزه تدريجي با اين رسم جا افتاده را تاييد كرد. خط بطلان بر مبارزه سريع و بي برنامه در مورد اين گونه امور مهم و رسوخ يافته در اعماق باورها و فرهنگ ها كشيد؛ در تاريخ معاصر آمده كه رييس جمهور آمريكا بدون ايجاد مقدمات لازم به يكباره برده داري را لغو و ممنوع اعلام كرد، ولي بردگاني كه به ظاهر آزاد شده، ولي روحا آزاد نشده بودند و توان روحي و اجتماعي اداره خود را نداشتند، از صاحبان خود به التماس مي خواستند مثل سابق آنان را به بردگي بگيرند و رها نسازند!!
3. بردگان در آغاز اسلام منبع اقتصادي و نيروي نظامي نيرومندي براي مشركان و حتي مسلمانان بودند. مشركان آنان را در مزرعه ها، نخلستان ها و ميدان هاي جنگ به كار مي گرفتند؛ اگر اسلام در ابتدا دستور آزادي بردگان را مي داد، بديهي بود كه تنها مسلمانان به آن عمل كنند، چرا كه مشركان به آن اعتقادي نداشتند. اين شيوه، پيامدهاي بسيار ناخوشايند و ضربه مهلكي براي جامعه اسلامي نوپا در پي داشت. از جمله:
ا) مسلمانان به يكباره از نيروي اقتصادي و نظامي عظيمي محروم مي شدند و اين ضربه مهلك اقتصادي به آنان بود.
ب) بردگاني كه به اسيري گرفته مي شدند، چنانچه آزاد مي شدند، چون جا و مكان و درآمد مناسبي نداشتند، به ناچار پيش مشركان باز مي گشتند و آنان دوباره، از اينان براي تقويت بنيه اقتصادي و نيروي نظامي استفاده مي كردند، اما آزادي بردگان به تدريج، مانع از خسارت اقتصادي و نظامي مسلمانان شد؛
اما راهكار اسلام براي ريشه كن ساختن برده داري:
ا) بستن سرچشمه بردگي: چنان كه پيش تر ذكر شد اسلام اكثر راه هاي معمول برده گيري در آن زمان را ردّ كرد و نپذيرفت؛ به علاوه از نظر فرهنگي هم با دوام اين امر به انواع گوناگون مقابله نمود. مثلا اساس اشتغال به برده فروشي را از زشت ترين وناپسند ترين امور معرفي نمود؛ اسلام خريد و فروش بردگان را بدترين و منفورتين معاملات اعلام كرد. پيامبر(ص) فرمود: "شرّ النّاس مَن باع النّاس؛(1) بدترين مردم كسي است كه انسان ها را بفروشد".
ب) گشودن دريچه آزادي: اسلام، تمهيداتي گوناگون براي آزادي بردگان انديشيده است، از جمله:
ـ آزادي اسير را يكي از كفارات قرار داده است(2) يعني گناهاني ساده كه ارتكاب آن ها زياد رخ مي داد مانند باطل كردن روزه، با آزادي بردگان پاك مي شد.
ـ با ازدواج زني كه برده است با يك انسان آزاد و بچه دار شدن زن، فروش زن ممنوع مي شود تا از سهميه ارث فرزندش آزاد شود.(3)
ـ سهمي از زكات براي خريد برده و آزاد كردن آنان قرار داده شد. بدين ترتيب بودجه دايمي براي اين كار از بيت المال در نظر گرفته شده و تا آزادي كامل همه بردگان ادامه يافت.(4)
ـ آزادي بردگان يكي از عبادات شمرده شده و بزرگان در اين زمينه پيش قدم بوده اند تا آن جا كه گفته شده حضرت علي بن ابي طالب با دسترنج خود هزار بنده را آزاد كرد.(5)
ـ اگر يك برده متعلق به چند نفر بود؛ هر كس سهم خود از برده مشترك را آزاد كند، سهم شريك ديگر به طور قهري آزاد مي شود.(6)
ـ هرگاه كسي مالك يكي از پدر، مادر، اجداد، فرزندان، عمو، عمّه، دايي، خاله، برادر، خواهر، برادرزاده و يا خواهرزادة خود از راه ارث و... شود، آن ها فوراً آزاد مي شوند.(7)
ـ در برخي موارد، اگر صاحب بَرده نسبت به برده اش مجازات هاي سختي انجام دهد، برده خود به خود آزاد خواهد شد.(8 )
-برده مي تواند با كار كردن، بهاي خود را به خريدارش پرداخته و آزاد شود. يعني بنده و مولي قرارداد مي بندند كه هرگاه بنده فلان مبلغي را پرداخت آزاد مي شود. او اگر پرداخت مبلغ را تا يك ماه به تأخير انداخت، مستحب است كه مالك صبر كرده و به وي مهلت دهد. مبلغ مذكور مي تواند تقسيط شود و اين مبلغ نيز نبايد بيش از مبلغي باشد كه مالك براي خريد بنده پرداخت كرده است.
-چند عامل نيز موجب آزادي خودبه خودي بنده مي شود. كوري، جذام، زمينگير شدن و اسلام آوردن در محل جنگ و...
در نتيجه اين برنامه دقيق وسفارش اخلاقي اسلام در خصوص بردگان و سيره عملي معصومين در مورد آن ها چندي نگذشت كه ديگر برده اي در جامعه اسلامي وجود نداشت، در حالي كه برده داري به شديد ترين نوع آن تا قرن هاي اخير در جوامع مختلف غير اسلامي با تمام قدرت وجود و رواج داشت؛ مجموعه اين مسايل و نتيجه اين نوع برخورد به خوبي نشان مي دهد كه اسلام منطقي ترين برخورد را با برده داري اعمال نموده است؛ البته اين امر زوايا وجزييات بيش تري دارد كه در صورت تمايل مي توانيم به آن ها بپردازيم.

پي نوشت ها:
1. كليني، كافي، ج 5، ص 114.
2. تفسير نمونه، ج 21، ص 412 _ 423؛ شرايع الاسلام، كتاب العتق.
3. مكاسب، شيخ انصاري، ص 175، سطر 14، چ دارالحكمة.
4. تفسير نمونه، مكارم، ج 12، ص 418، چ اسلامية تهران.
5. بحارالانوار، مجلسي، ج 41، ص 43، چ اسلاميه تهران.
6. جواهرالكلام، شيخ محمدحسن، ج 34، ص 154 ـ 158، چ بيروت.
7. تفسير نمونه، ج 21، ص 42.
8. وسائل الشيعه، ج 16، ص 26(20 جلدي).
منبع: نرم افزار پیامبر مهربانی - مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر ناشناس
نویسنده ناشناس در

ببخشید مسئله اصلی اینه که اختیار سرنوشت را یکی از یکی گرفتن و بعد از جنگ خواهر یا دختر یا نوامیس کشته شده را به کنیزی گرفتن این قابل بحث نیس .چطور خوردن شراب ، قتل نفس و قمار بازی که آنها را هم اسلام ابداع نکرده را حرام کرده ولی برده داری رانه بنابه لمعه دمشقیه قسمت بیع حیوان بر دونوع است بنده و حیوان و... مگر ممکن است کسی به اختیار همخوابگی کسی رو قبول کنه که برادر یا نزدیکترین کسشو کشته و..چجور این اشرف مخلوقات اگر کسی آزاد اورا بکشه قصاص نمیشه دیه اش هم بسیار پایین (قیمتش ) باشه ومثل یه کالا دست به دست و حراج بشه و اسلام که یه جرعه شراب رو میتونه حرام کنه با اینکه عرب جاهلی همش شرابخور بودند و از برده داری شیوعش بیشتر بیاد انسان رو بردگی گرفتن رو نمیتونه باید از اکثریت اجازه میگرفت یا خدا باید مصلحت اندیشی میکرد . از طرف دیگه یه بابا 70 ساله که 10 تازن داشت بیاد یه دختر 14 ساله رو کنیزی بگیره و... من خودم مسلمونم ولی این رو همیشه نقطه ضعفی میدونم که با این ها نمیشه جوابشو داد . چه جور حتی یه عرب هیچ موقع برده نشد اسرای بدر آزاد شدند و بعد فتح مکه همه مورد لطف واقع شدند و اما برده ها همش ایرانی و یهودی و یونانی و چچنی وقفقازی و کاتلانها شدند...
بحث راجع به آزادی بشر و اختیار درسرنوشته نه در اینکه اون را به بردگی بگیریم و از بهره گیری کنیم و از سرلطف حالا مثلا با خرمون مهربانی کنیم و اگه کسی خرمون راکشت فقط پولش رو بگیریم و دست نوازشی بکشیم سرش و اگه نیازمون نبود یا هرموقع هم که سیر شدی یکش رو آزاد کنآزادش کنیم بره و بریم دوباره یه بدبخت دیگه ای رو بگیریم
بعد میگن پیامبر و امام مگه خودشون برده نداشتن چند تا کنیز جوان که بعضیا میگن بابرده داری موافق نبودند
یه نیاز به باریک اندیشی وبحث زیادی داره....

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.