چرا هنگام دعا خدا را به حق حضرت محمد(ص) قسم می دهیم؟

22:53 - 1393/11/14
چکیده: حقّي كه خدا را به آن قسم مي دهيم، حقي است كه خود خداوند بر ذمه خود پذيرفته است، نه حقي كه بنده بر خداوند پيدا كرده باشد و اينگونه تعابير، ناشي از لطف و عنايت خداوند متعال به بندگان صالح و شايسته است، تا جايي كه خود را مديون و بندگان خود را ذي حق مي شمارد. در واقع اين تعابير، انسانها را به طاعت و بندگي خداوند ترغيب و تشويق مي كند.

حديثي داريم كه مي فرمايد: هنگام دعا خدا را به حق حضرت محمد(ص) و حضرت علي قسم بده. آيا ايشان بر خداوند مگر حقي داشتند؟

پاسخ:
بله در روايات و ادعيه فراواني قسم دادن خداوند به حق پيامبر و آل پيامبر(ع) آمده است مانند اين دعاي معروف كه به حضرت آدم تعليم داده شد براي پذيرش توبه اش: «الهي يا حميد بحق محمد، يا عالي بحق علي، يا فاطر بحق فاطمة، يا محسن بحق الحسن، يا قديم الاحسان بحق الحسين و با اين دعا و توسل توبه اش پذيرفته شد.
آيت الله جعفر سبحاني به اين سوال كه از آنجا كه مخلوق حقي بر خالق ندارد، قسم دادن خداوند به حق مخلوق روانيست، اينگونه پاسخ داده است:
اولاً: اين سخن، اجتهاد در مقابل نص است. چرا كه اگر مخلوق حقي بر ذمه خالق نداشت، چگونه حضرت آدم و پيامبر اسلام(ص) يا ائمه اطهار در ادعيه و زيارات كه از ايشان نقل شده است، خداوند را به حق بندگانش قسم داده اند؟
ثانياً: اين خود خداوند سبحان است كه براي بندگان صالحش، حقي بر ذمه خود پذيرفته است. مانند: «وَكانَ حَقّاً عَلَيْنا نَصْرُ المُؤْمِنِينَ»(1)؛ و ياري مؤمنان، همواره حقي است بر عهده ما.
«كَذلِكَ حَقّاً عَلَيْنا نُنْجِ المُؤْمِنِينَ»(2) همين گونه بر ما حق است كه مؤمنان را رهائي بخشيم.
علاوه بر آيات فوق، رواياتي وجود دارد كه به وجود حق مخلوق بر ذمه خداوند اشاره مي كند. از جمله اين روايت كه: «حقٌ علي اللّه عون من نكح التماس العفاف ممّا حرم اللّه»(3)؛ بر خداوند است، آن كس را كه براي عفاف و خودداري از محرّمات الهي ازدواج كند، ياري نمايد.
يا اين روايت: « قال رسول اللّه(ص) « ثلاثةٌ حق علي الله عَوْنُهم، منهم المِدْيانُ الذي يُريد الأَدَاء»(4)؛ ياري سه گروه بر عهده خداوند است: مجاهدي كه در راه خدا مي جنگد، برده اي كه در ازاء پرداخت پولي به دنبال آزاد سازي خويش است و كسي كه براي عفيف ماندن، ازدواج كند.
البته واضح است كه هيچ بنده اي از پيش خود، حتي اگر قرنهاي متمادي به عبادت خدا بپردازد، بر خداوند حقي ندارد. چرا كه تمام حول و قوه او و نعمتي كه به او داده شده است از خداوند است. او از پيش خود چيزي در راه خدانمي پردازد تا در مقابل، مستحق ثواب و پاداش باشد.
پس معناي حق بنده بر خداوند و منظور از حقّ بندگان خدا، در ادعيه و احاديث، مقام و منزلتي است كه خداوند در مقابل طاعت و فرمانبرداري آنها به آنان مي بخشد و اين بخشش، از روي فضل و عنايت حق است نه به جهت استحقاق بندگان.
بنابراين، حقّي كه خدا را به آن قسم مي دهيم، حقي است كه خود خداوند بر ذمه خود پذيرفته است، نه حقي كه بنده بر خداوند پيدا كرده باشد و اينگونه تعابير، ناشي از لطف و عنايت خداوند متعال به بندگان صالح و شايسته است، تا جايي كه خود را مديون و بندگان خود را ذي حق مي شمارد. در واقع اين تعابير، انسانها را به طاعت و بندگي خداوند ترغيب و تشويق مي كند.(5)
پي نوشت ها:
1. روم(30) آيه47.
2. يونس(10)آيه109.
3. پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، تهران، انتشارات دنياي دانش، ص448.
4. ابن منظور، محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، انتشارات دار الفكر، 1414ق، ج13، ص168.
5. سبحاني، جعفر، مرزهاي توحيد و شرك در قرآن، ترجمه مهدي عزيزان، قم، ص209.
منبع: نرم افزار پیامبر مهربانی - مرکز ملی پاسخگویی به سوالات دینی

کلمات کلیدی: 

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.