آيا استضعاف فكري با اتمام حجت از طرف خدا منافات دارد؟

13:32 - 1394/02/14

چکیده: قاعده اتمام حجت مثل همه قواعد كلي ديگري است كه در نظام افعال و سنن الهي جاري است. يعني گاهي در مقابل اين قواعد كلي موانعي ايجاد مي‌ شود كه اين موانع از سوي انسان‌ هاست نه خداوند...

آيا استضعاف فكري با اينكه خداوند مي‌ فرمايد ما حجت را بر همه تمام مي‌ كنيم منافات ندارد؟

پاسخ:

قاعده اتمام حجت مثل همه قواعد كلي ديگري است كه در نظام افعال و سنن الهي جاري است. يعني گاهي در مقابل اين قواعد كلي موانعي ايجاد مي‌ شود كه اين موانع از سوي انسان‌ هاست نه خداوند. و مي‌ توان گفت اين قوانين اقتضايي هستند و تماميت آنها منوط به تحقق شرايط است. و البته خداوند نيز در صورتي كه خود فرد تقصيري نداشته باشد او را مورد عفو قرار مي‌ دهد. به عنوان مثال عدالت يك اصل است ولي فراوان مشاهده مي‌ شود كه در كنار انسان‌هاي سالم، انسان‌هايي يافت مي‌ شوند كه از توانايي‌ هاي جسمي محرومند و البته علت اين نقص عضوها هم فعل الهي نيست بلكه به صورت مستقيم يا غير مستقيم ناشي از عملكرد خودشان و يا انسان‌ هاي ديگر است. در واقع در تحليل اين مشكل بايد همه قوانين و سنن الهي را در نظر گرفت نه فقط يك قانون را. و در اين بحث نيز هم لزوم اتمام حجت بايد در نظر باشد، هم اصل تأثير و تأثر افعال انسان بر سرنوشت خود و ديگران و هم وجود تزاحم در عالم ماده و ... .
در بحث اتمام حجت نيز آن چه بر خداوند لازم است ارسال رسل و انزال كتب براي همه انسان‌ هاست، كه يا به صورت جهاني جلوه مي‌ كند و يا منطقه‌اي. حال اين كه عده‌اي قدرتمند مانع رسيدن پيام الهي به ديگران شوند يا به دلايل ديگري كه موانع اين دنيايي محسوب مي‌شوند، كسي پيام را دريافت نكند، تكليفي بر خداوند ايجاد نمي‌ كند. البته خداوند متعال نيز شرايط هر بنده را ملاحظه مي‌ كند. و بر اساس همان شرايط فرد را مورد سؤال و جواب قرار مي‌ دهد. و به عبارت ديگر تا مقداري كه بر هر فردي حجت تمام شده همان مقدار معيار ثواب و عقاب اوست. پس اگر نسبت به اصل اسلام حجت بر كسي تمام شود ولي نسبت به مذهب حق يعني تشيع مستضعف باشد در واقع تكليف او همان اسلام آوردن بوده و همان هم ملاك محاسبه خواهد بود. به بيان ديگر اتمام حجت را بايد نسبت به ثواب و عقاب سنجيد، زيرا خداوند هيچ كس را بدون اتمام حجت، مكلف به چيزي نمي‌كند. با اين حال خداوند متعال بر اساس قاعده لا يكلف الله نفسا الا وسعها(1) فرد بي تقصير را مجازات نمي‌ كند. چنانكه در روايات نيز آمده است كه «خداوند بر انسانها با چيزي كه به آنها داده و شناسانده احتجاج مي‌كند(2)». از اينجا نتيجه مي‌شود كه برخي از پيروان اديان و يا مذاهبي كه بر حق نيستد، ممكن است مشمول عفو الهي قرار گيرند. و روشن است كه نبايد استضعاف اين افراد ناشي از عملكرد خودشان باشد. در قرآن كريم آياتي هست كه مستضعفين را نيز مورد ملامت قرار مي‌دهد كه اگر كساني ديگر باعث استضعاف شما شدند، چرا شما هجرت نكرديد مگر زمين خدا وسيع نبود(3)؟ و يا در آيه‌اي ديگر تصويري از قيامت ارائه مي دهد كه در آن مستكبرين در پاسخ اعتراض مستضعفان مي‌ گويند ما مانع ايمان آوردن شما نشديم و سپس مستضعفان گمراهي خود را به مكر روز و شب نسبت مي‌ دهند(4). نتيجه آن كه استضعافي كه به عنوان عذر در قرآن پذيرفته شده است همان است كه با عبارت
لا يستطيعون حيلهً و لا يهتدون سبيلاً(5) آمده است. يعني كساني كه هيچ راه چاره نداشته و راهي به هدايت نيابند. با جمع بندي اين آيات روشن مي‌ شود كه خداوند متعال نيز اتمام حجت را در صورتي محقق مي‌داند كه مانعي بر سر راه آن نباشد. پس واضح است كه اصل اتمام حجت ملازم با اين نيست كه حجت بر همه افراد و نسبت به همه حقايق تمام شود.
نكته ديگر آنكه پرسش شما اختصاصي به مستضعفين ندارد زيرا افرادي كه حجت بر آنها تمام نشده فقط ايشان نيستند بلكه اطفال و برخي ديگر از گروههاي اجتماعي و كلاً كساني كه شرائط تكليف را ندارند نيز مشمول همين وضعيت هستند. افرادي مثل ديوانگان، كران و كوران و ... از آن جمله اند. مرحوم علامه مجلسي در بحارالانوار بابي را به اطفال و كساني كه حجت بر آنها تمام نشده اختصاص داده است(6). و در آن رواياتي را آورده كه تكليف آنها را در قيامت مورد بحث قرار داده‌اند.

پاورقی:

1. بقره:286.
2. محمدي ری شهری، محمد، ميزان الحکمه، بيروت، ج2، ص542، ح3315.
3. نساء:97.
4. سبأ:31ـ33.
5. نساء:98.
6. ر.ک: مجلسي، محمد باقر، بحار الانوار، ج5، ص288ـ298، باب 13، در اين باب 22 حديث ذکر شده است.

منبع: نرم افزار پاسخ - مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات

کلمات کلیدی: 

با عضویت در خبرنامه مطالب ویژه، روزانه به ایمیل شما ارسال خواهد شد.