چکیده: اکنون که مردم یمن در زیر یوغ ظلم حاکمان سفاک و خونریز آلسعود و حملات وحشیانه آنها هستند، کانون توجه مسلمانان و به ویژه شیعیان قرار گرفتهاند. مردم یمن در اسلام و تشیع نقش بسیار پر رنگ و درخشندهای داشتهاند؛ 34 شهید کربلا، مالک اشتر، کمیل، مقداد، اویس قرنی، حُجر بن عدی، عمرو بنحمق و هانی بن عروة، یمنی بودهاند.
و با مرور بر آنچه در کتب تاریخی و روایی درباره یمن و یمنیها آمده، روشن میشود که این سرزمین حامل فرهنگ و مردمی بس فرهیخته و محبوب نزد پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) و اهلبیت(علیهمالسلام) بوده است.
با مرور تاریخ سرزمین یمن به این نکات میرسیم:
1. یمنیها اولین قومی بودند که دعوت حضرت ابراهیم(علیهالسلام) برای حج خانه خدا را اجابت کردند. مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی از امام باقر یا امام صادق(علیهماالسلام) روایت میکند: «ابراهیم(علیهالسلام) مردم را به حج دعوت کرد و فرمود: ای مردم من ابراهیم خلیل الله هستم. خداوند به شما فرمان میدهد که حج این خانه (کعبه) را به جا آورید… اولین کسانی که دعوت ابراهیم را اجابت کردند گروهی از یمنیها بودند».[1]
2. آنان مورد توجه پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) بودهاند: به طور مثال امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نقل میکند که پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «هر کس یمنیها را دوست بدارد، منرا دوست داشته است؛ و هر کس به آنها کینه بورزد، به من کینه ورزیده است».[2]
همچنین نقل شده روزی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) از اسبها در نزد عیینه بن حصین بن حذیفه بدر سان دید. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) به او فرمود: من اسبشناسترم از تو. عیینه گفت: من مرد شناسترم از تو. پیغمبر فرمود: چطور؟ گفت: بهترین مردان آنانند که تیغ بر دوش نهند و نیزهها را بر شانه اسبهاشان گذارند و اینان مردم نجدند. پیغمبر فرمود: دروغ گفتى، بهترین مردان مردم یمن باشند؛ ایمان یمانى است و من هم یمانیام و بیشترین تیرهاى که روز قیامت به بهشت روند مذحج (قبیلهای یمنی که مالک اشتر از آن قبیله بود) باشند.[3]
در روایتی دیگر همین ماجرا به صورت زیر نقل شده است: «رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: دروغ گفتی، بلکه مردان یمنی برترند، ایمان یمنی و حکمت یمنی است و اگر نبود هجرت [یعنی اگر مامور به هجرت به مدینه نبودم یمن را به عنوان وطن انتخاب میکردم و یا اگر در زمره مهاجران نبودم] خود را در زمره انصار که یمنیالاصل هستند، محسوب میکردم و قبیله مذحج بیش از همه به بهشت وارد میشوند».[4]
3. برخورد مناسب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با آنان: ابن عباس میگوید: هر گاه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) با جمعی از اهل یمن برخورد میکرد، میفرمودند: «مرحبا برهط شعیب و احبار موسى: آفرین بر خویشاوندان شعیب و دانشمندان شایسته موسی».[5]
از روایت چنین بر میآید که خویشاوندان حضرت شعیب(علیهالسلام) که نزد قوم شعیب، عزیز و محترم بودند و نیز دانشمندان شایسته پیرو موسی(علیهالسلام) یمنی و یا یمنیالاصل بودهاند.
4. پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «نفس رحمن از سوی یمن به سویم میآید و به این نفس است که صورت و بنای ایمان زنده و برپا میشود».[6] محدثان در توضیح این روایت گفته اند که چون اهل یمن و از جمله انصار که یمنیالاصل بودند، بیشترین حمایت را از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به عمل آوردند، آن حضرت آنان را این چنین ستوده است. همچنین پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) درباره مردم یمن فرمودند: «مردم یمن رقیقالقلبترین و مطیعترین مردماند».[7]
5. افتخاری بینظیر، و انحصاری با شکوه برای یمنیها:
در کتاب غیبت نعمانی از جابر بن عبدالله انصاری روایت شده است: «مردی از یمن با چهرههایی گشاده و بشّاش خدمت رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) آمد، حضرت با دیدن او فرمود: اینان مردمی نازکدل و دارای ایمانی راسخ هستند و «منصور» از ایشان است که با هفتاد هزار رزمنده برای یاری خَلَف من و خَلَف وصیّ من خروج میکند، رزمندگانی که حمایل شمشیرهایشان از مَسَدّ [طنابی از لیف یا برگ درخت خرما] است.
عرض کردند: یا رسولالله، وصیّ شما کیست؟
حضرت فرمود: او همان کسی است که شما را امر نمود که به وی چنگ زنید و خداوند عزّوجل فرمود: «وَ اعْتَصِمُواْ بِحبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا [آلعمران/103]و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید، و پراکنده نشوید».
گفتند: برای ما توضیح دهید که این ریسمان چیست؟
حضرت فرمود: این ریسمان مصداق کلام خداست که فرمود: «إِلَّا بحِبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَ حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ [آل عمران/112] مگر آنکه به پناه امان خدا و زینهار مردم روند» که «حبْلٍ مِّنَ اللَّهِ » کتاب اوست و «حَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ» وصیّ من است.
عرض کردند: یا رسول الله، وصی تو کیست؟
حضرت فرمود: او همانی است که خداوند دربارهاش فرمود: «أَن تَقُولَ نَفْسٌ یَاحَسْرَتىَ عَلىَ مَا فَرَّطتُ فىِ جَنبِ الله [حشر/18] تا آنکه مبادا کسى بگوید: دریغا بر آنچه در حضور خدا کوتاهى ورزیدم».
گفتند: یا رسول الله، «جنب الله» کیست؟
فرمود: همانی است که خداوند درباره وی فرموده است: «وَ یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلىَ یَدَیْهِ یَقُولُ یَالَیْتَنىِ اتخَّذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلاً [فرقان/27] و روزى است که ستمکار دستهاى خود را مىگَزد و مىگوید: اى کاش با پیامبر راهى برمىگرفتم» او وصیّ من است و راه رسیدن به من بعد از من است.
یمنیها گفتند: یا رسول الله، تو را به آنکه شما را به حقّ فرستاد، او را به ما نشان دهید که مشتاق دیدن وی گشتیم!
فرمود: او همان کسی است که خداوند او را آیت و نشانهای برای مؤمنانی قرار داد که نور ایمان از سیمایشان میدرخشد. اگر همانند کسی که صاحب دل باشد یا گوش دل فرا دهد در حالی که خود گواهی دهد به او بنگرید، خواهید دانست که او وصیّ من است همانطور که دانستید من پیامبر شما هستم؛ به میان صفها روید و به چهرهها خیره شوید. پس دلتان به هرکس متمایل شد، وصیّ من اوست، زیرا خداوند عزّوجل در کتاب خود میفرماید: «فَاجْعَلْ أَفئدَهً مِّنَ النَّاسِ تهَوِى إِلَیهْم [ابراهیم/37] پس دلهاى برخى از مردم را به سوى آنان گرایش ده». هم به سوی خودش و هم به سوی ذرّیه او (علیهمالسلام).
جابر گوید: پس ابو عامر اشعری از میان اشعریان، أبو غرّه خولانی از میان خولانیان و ظبیان، عثمان بن قیس و عرنه دوسیّ از میان دوسیان و لاحق بن علاقه به پا خاسته و به میان صفهای حاضران رفته و به چهرهها خیره شدند و دست علی(علیهالسّلام) را گرفته و گفتند: دلهای ما به ایشان گرایش پیدا کرد یا رسول الله!
پس حضرت فرمود: خدا را شکر که شما وصیّ رسول خدا را پیش از آنکه به شما معرفی شود، شناختید و دانستید که وصیّ من اوست. در این هنگام آنها با صدای بلند گریستند، در حالی که میگفتند: یا رسول الله، به چهرههای یکیک آنها نگاه کردیم، ولی دل ما به هیچکدام از آنها گرایش پیدا نکرد و چون او را دیدیم دلهایمان لرزید و تکان خورد، آنگاه جانهای ما آرامش یافته و جگرهایمان مضطرب گشته و چشمانمان پر از اشک شد و سینههایمان خنک گشته و آرامش یافت چنان که گویی او پدر ما و ما فرزندان وی هستیم.
پس پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْم [آلعمران/7] تأویلش را جز خدا و ریشهداران در دانش کسى نمىداند» شما به خاطر منزلتی که از آن نزد ایشان برخوردارید، مشمول لطف و احسان خداوند هستید و شما از آتش بدورید.
جابر گوید: این جماعت مؤمن نورانی همانجا ماندند و به همراه امیرالمؤمنین(علیهالسّلام) در جنگهای جمل و صفین شرکت کردند ـ خداوند همه آنها را رحمت کند ـ رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) ایشان را به بهشت مژده داده بود و آنان را مطلّع ساخته بود که به همراه علی بن ابی طالب(علیهالسّلام) به شهادت خواهند رسید.[8]
مرحوم آیت الله میرزا ابوالحسن شعرانی(متوفی ۱۳۵۲ هجری شمسی) در حاشیهاش بر شرح اصول کافی ملاصالح مازندرانی درباره یمنیها مینویسد: «در بسیاری از احادیث نبوی یمنیها مورد ستایش قرار گرفتهاند تا آنجا که حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) فرموده است: من نفس خداوند رحمن را از سوی یمن حس میکنم. یمنیهای اصیل شیعهاند و مذهب شیعه توسط آنها در اطراف عالم منتشر شد و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) اولین کسی بود که آنان را به فرمان پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به اسلام هدایت فرمود. اکثر شیعیان کوفه از قبیلههای مهاجر یمنی بودند و نیز اشعریها که به قم مهاجرت کردند، یمنی بودند و باعث شدند تشیع از قم به دیگر شهرها گسترش پیدا کند. یمنیها از حمله مغول در امان ماندند و بر خلاف اکثر کشورهای اسلامی بر اصول اسلامی در جکومتشان باقی ماندند. فرنگی مآبی و عادات مسیحیان و رسم و رسوم کفار که ضررشان بر اسلام و مسلیمن از فاجعه حمله مغول هم بیشتر است تا زمان ما بر یمنیها تاثیر نگذاشته است و آنان تاکنون بر احکام و آداب اسلامی باقی مانده و در همه عرصهها تمدن فرنگی را پس زده و میراث اسلام را حفظ کردهاند. انشاءالله خداوند آنان را از وسوسههای شیاطین فرنگی حفظ کرده و بر طریق مستقیم اسلام حفظ نماید و سایر مسلمانان را به طریقه مردم یمن رهنمون فرماید و بدعتها و گمراهیها و مفاسد اخلاقی و رسوم کفار را از آنها به حق محمد و آل محمد دور فرماید.[9]
______________________________
پینوشت
[1]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافی، تهران، دار الكتب الإسلامية، 1407 هـ.ق، ج4، ص205
[2]. ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين و تمام النعمة، تهران، اسلاميه، 1395 هـ.ق، ج۲، ص ۵۴7./ و كراجكى، محمد بن على، كنز الفوائد، قم، دارالذخائر، 1410 هـ.ق، ج۲، ص۱۵۴
[3]. الأصول الستة عشر، دار الشبستري للمطبوعات، قم، 1363 ش، ص ۸۱./ و مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، بحار الأنوار، بيروت، دار إحياء التراث العربی، 1403 ق، ج۵۷، ص۲۳۳)
[4]. کافی، ج۸، ص۷۰
[5]. بحار الأنوار، ج۵۷، ص۲۲۲
[6]. ابن أبی جمهور، محمد بن زينالدين، عوالی اللئالی العزيزية في الأحاديث الدينية، قم، دار سيد الشهداء للنشر، 1405 هـ.ق، ج۴، ص ۹۷
[7]. مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الكافی- الأصول و الروضة، تهران، المكتبة الإسلامية، 1382 هـ.ق، ج۴، ص ۲۸۱
[8]. ابن أبي زينب، محمد بن ابراهيم، الغيبة، تهران، نشر صدوق، 1397 هـ.ق، ص ۳۹ ./ و بحار الأنوار، ج۳۶، ص۱۱۲
[9]. شرح کافی ملاصالح مازندرانی، ج۴، ص۲۸۱
منبع: شیعه نیوز
نظرات
با سلام و احترام
مطلب شما از کانال اعتقادات منتشر شد.
https://eitaa.com/kalamema