علت ذکر نشدن اسم ائمه در قرآن

14:01 - 1391/11/02
قرآن كتاب هدايت و معجزة جاويدان است. قرآن كتاب هدايت بشر است. اين هدايت فراتر از مرزهاى جغرافيايى و زمانى است.
ائمه

 لازم است دو نكته را ذكر كنيم:

‌اوّل: دعواى سياسى و قدرت آن

انگيزة سياسى از مهم ترين عوامل تأثير گذار در اجتماع بشرى است. اگر كسى بگويد: پتانسيل انگيزة سياسى نيرومند تر از ديگر انگيزه ها است، سخن گزافى نگفته است. حتى گاه دیده مى‌شود ديندار در تعاملات اجتماعى به جهت نيرومندى انگيزة سياسى، از ارزش‌هاي دينى و مسئوليت ناشى از آن فاصله مى گيرد و به جهت جاه طلبى و نيل به

 آرمان‌هاي سياسى، دين را فدا مي‌كند. براى اين سخن نمونه بسيار است.

اين انگيزه موجب شد كه گروهى از مسلمانان پس از رحلت رسول گرامى اسلام(ص) با به فراموشى سپردن و ناديده گرفتن وصيت هايش در سقيفة بنى ساعده براى تصدى امر حكومت به چانه زنى بپردازند.

مسلمانان بعد از رحلت پيامبر، در امر حكومت با هم به نزاع برخاستند و دو دسته شدند:

گروهى در پى نظام خلافت بودند و به سقيفة بنى ساعده رفتند و سرانجام ابوبكر قدرت سياسى را به دست گرفت.

گروهى ديگر در پى نظام امامت بودند و به طرفدارى از امام علي(ع) برخاستند و انتقال قدرت سياسى به حضرت را خواستار شدند، ولى به نتيجه نرسيدند؛ چرا كه قدرت انگيزة سياسى بالا بود و اين امر سدّى محكم در برابر بسيارى از استدلال ها قرار گرفت و نگذاشت حيات سياسى مسلمانان راه درست خويش را بپيمايد.

دوم: قرآن كتاب هدايت و معجزة جاويدان است. قرآن كتاب هدايت بشر است. اين هدايت فراتر از مرزهاى جغرافيايى و زمانى است.

قرآن كتاب هدايت تمامى بشر از زمان خاتم پيامبران به بعد است. قرآن با توجه به جهاني و جاودانى بودن دين اسلام "هدى النّاس"(1) است؛ يعنى راهنماى همة‌ بشر از زمان حضرت خاتم تا دميدن صور اسرافيل است؛ به همين جهت خداوند به حفظ آن اهتمام ورزيده است. فرمود: "انّا نحن نزّلنا الذّكر و انّا له لحافظون؛(2) همانا ما قرآن را فرو فرستاديم و خود آن را حفظ مي‌كنيم.»

مشيّت خداوندى به مصونيت قرآن از تحريف تعلق گرفته است، و اين هم راهكار طبیعی را میان انسان‌ها مي‌طلبد، چرا كه فرموده اند: «أبا الله ان يجرى الاشياء الاّ بالاسباب».(3) بعد از بيان اين دو نكته مى‌گوييم: قرآن كتاب هدايت است وهمواره بايد چراغ راه بشر  قرار گيرد، تا شاهد صدقى براى رسالت رسول گرامى اسلام(ص) و دستور عمل زندگى باشد. لازمة وصول به اين هدف مصون ماندن قرآن از تحريف است كه در مشيّت خداوندى نهفته است.

اگر خداوند وعده داده است كه قرآن را از تحريفات مصون نگه مي‌داريم، به گفتة مفسران وحي، اين امر راهكار مى خواهد. يكى از راهكارها اين است كه قرآن در امر سياسى (به اين معنا كه بعد از پيامبر چه فردى قدرت سياسى مسلمانان را به دست بگيرد) كه از پتانسيل قدرتمندى بهره مند است،‌ با شفّافيّت وارد ميدان نگردد؛ بلكه به گونه اى رهنمود دهد كه حساسيّت جناح هاى سياسى را برنيانگيزد و حكومت ها به تحريف قرآن رو نياورند.

با توجه به علم خداوندى از حوادث و رويدادهاى بعد از زمان پيامبر(ص) اگر در قرآن به امامت امام علي(ع) و يازده گوهر امامت از نسل آن حضرت با صراحت ياد مي‌شد، مخالفان سياسى دوازده گوهر امامت، به جاى گفتن «حسبنا كتاب الله» مى گفتند: ما قرآن را هم قبول نداريم، يا مي گفتند: برخى از آيات قرآن تحريف شده است، و يا در پى مقابله بر مى آمدند و مي‌كوشيدند اسم‌ها را تغيير دهند و به جاى امامت امام علي(ع) امامت فلان فرد را درج ‌کنند. در چنين وضعيتى حكومت نه تنها پشتيبان حفظ قرآن نمى شد، بلكه يكي از عوامل تحريف قرآن مى‌بود.

آيات سياسي، يا به عبارتى رساتر آياتي كه به گونه اى از بار سياسى بهره مند است و برخى از جناح هاى سياسى مى تواند به نفع حركت سياسى خويش از آن كمك بگيرد، نه تنها به صورت برجسته و مشخص نمود ندارد بلكه در لابه لاى ديگر آيات نيمه مخفى مانده است.

آية تطهير «انما يريد الله ليذهب عنكم الرّجس اهل البيت و يطهّركم تطهيراً». (4) دربارة عصمت اهل بيت نازل شده، ليكن پيامبر دستور مي‌دهد كه اين آيه را ميان آياتى كه درباره زنان پيامبر است قرار دهند.

آية ‌اكمال دين و اتمام نعمت «اليوم اكملتُ لكم دينكم و اتممتُ عليكم نعمتى و رضيتُ لكم الاسلام ديناً».(5) بعد از حادثة‌ غدير و دربارة امامت و ولايت امام علي(ع) نازل شده ، امّا به دستور پيامبر اين آيه در بين آياتى كه دربارة‌ احكام خوردن گوشت‌ها است، قرار گرفته است.

آية تبليغ «يا ايّها الرّسول بلغ ما انزل اليك من ربك و إن لَم تفعل فما بلّغت رسالته و الله يعصمك من النّاس» كه قبل از حادثة غدير خم نازل شد و پيامبر با نزول اين آيه مأموريت يافت كه امامت و ولايت امام علي(ع) را براى مردم تبيين نمايد، بين آياتى قرار گرفته كه مربوط به اهل كتاب است.

بعيد نيست پيامبر اين گونه چیدمان را براى جلوگيرى از تحريف برگزيده باشد، چرا كه حساسيّت مخالفان سياسى را بر نمى انگيزاند، و از سوى ديگر هدف قرآن كه "هديً للناس" و "هديً للمتقين" است، با توجّه به روايت و تفسير نبوى در هدايتگريش، به وظيفة خود عمل كرده است.

پيامبر به طور صريح فرمود : « مَن كنتُ مولاهُ فهذا على مولاه ... » آيا صريح تر از اين هم  ممكن است؟

از سوي ديگر شيوه قرآن مجيد در موضوعات مختلف غالباً آن است که مطلب را به صورت اصل بیان می‌کند، نه به صورت فردی،‌حتی زمانی که در مورد یک شخص باشد، غالباً به صورت کلی و یک اصل بیان می‌کند تا در همه موارد مشابه جریان داشته باشد. درباره حضرت علی(ع) و خاندان آن حضرت نیز به شخصیت آنان توجه می‌کند، نه شخص آنان.

قرآن مجيد درموارد متعددى پرده از امتيازات و ويژگي‌هاى رفتارى ائمه هدى(ع) به ويژه اميرالمومنين(ع) برداشته است، ازجمله:

    1- «ويطعمون الطعام على مسكينا و يتيما و اسيرا»، (الانسان، آيه 9) مفسران بزرگ شيعه وسنى آورده‏اند كه اين آيه در شان اميرالمومنين(ع) و خانواده ايشان است و روزه‏دارى حضرت على(ع) و دادن افطار خود به مسكين، يتيم و اسير در سه شب متوالى را به طور متواتر نقل كرده‏اند.

    2- «انما يريدالله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا»، (احزاب، آيه 33)

 در خصوص اين آيه، مقالات و كتب متعددى نگاشته شده و در اينكه شامل حضرت على(ع) و فاطمه(س) و حسين(ع) است نزد شيعه وسنى هيچ اختلافى نيست. تنها اختلاف در شمول آن نسبت به همسران پيامبر(ص) است كه با ادله متعددى علماى شيعه شمول آن را نسبت به همسران پيامبر رد كرده‏اند.

    3- «انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكوة و هم راكعون»، (مائده، آيه 55) شان نزول اين آيه نيز در تمام تفاسير معتبر شيعه و سنى دربارة حضرت على(ع) مى‏باشد.

البته آيات بسيارديگرى نيز وجود دارد كه به همين سه مورد اكتفا مى‏كنيم.

 در آيه اوّل اوج ايثار در شدت نياز، در آيه دوم طهارت مطلق از هر كژى و كاستى و عيب و گناه، در آيه سوم تلفيق دو عبادت بزرگ با يكديگر همراه با اوج اخلاص وخدا دوستى نمايان گرديده است.

شيوه ذكر شده، حكمت‌هاى متعددى دارد، از جمله:

1 - اين مسئله مي تواند آزموني باشد تا كساني كه ايمان واقعي دارند ، از افرادي كه به ظاهر ايمان آوردند ، شناخته شوند كه آيا حقيقت را آن گونه كه هست، خواهند پذيرفت يا آن گونه كه هواهاي نفساني شان اقتضا مي كند ، آن را تحريف خواهند كرد؟

2 - انگشت گذاردن روى اشخاص به طور اساسى شايد چندان نقشى در روشنگرى نداشته باشد ، بلكه نهايتا به نوعى تبعيت و پيروى كوركورانه مى‏كشاند و البته مانع از آن نيست كه در مورد لزوم افراد معرفى شوند ، ولى اساسا معرفى شخصيت ، معرفى الگوهاست، در نتيجه جامعه را به جاى گرايش‌های متعصب آميز جاهلانه، به سمت تعقل و ژرف انديشى و توجه به ملاك‌ها و فضايل و امتيازات واقعى سوق می ‏دهد.

 معرفى شخصيت  زمينه ساز پذيرش معقول است در حالى كه معرفى شخص در مواردى موجب دافعه می ‏شود. چه بسا در ذهن تودة انسان‌ها كتاب آسماني را در حد يك كتاب خانوادگي و قبيله اي تنزل دهد.

 اين روش به ويژه در شرايطى كه شخص از جهاتى تحت تبليغات سوء قرار گرفته يا جامعه به هر دليلى آمادگى پذيرش وى را نداشته باشد بهترين روش است.

 اين مسئله دقيقا در مورد اميرالمومنين و اهل‌بيت(ع) وجود داشته است. براى شناخت درست اين مسئله لازم است ابتدا شرايط و ويژگي‌هاى جامعه اسلامىِ زمان نزول قرآن را در نظرگيريم تا در پرتو جامعه شناسى آن زمان و روانشناسى اجتماعى خاص آن جامعه بتوانيم به درك صحيحى نايل آييم.

 واقعيت آن است به استثناى اندكى از مومنان برجسته، اكثرجامعة صدر اسلام نسبت به اهل بيت به ويژه اميرالمومنين پذيرش نداشتند و پيامبر در مقاطع مختلف با دشواري‌هاى زيادى مسئله امامت را مطرح مى‏ساختند و در هر مورد با نوعى واكنش منفى و مقاومت روبرو می ‏شدند .دلايل اين امر متعدد است از جمله:

أ) بسيارى از آنان كسانى بودند كه تا چند صباحى قبل در صف مخالفان اسلام قرار داشتند و روياروى خود شمشير امام على را ديده واز همان جا كينه وى رابه دل گرفته بودند، چنان كه حضرت فاطمه زهرا(س) يكى از علل رويگردانى مردم از آن حضرت را همين نكته  بيان فرمود.

 ب) تفكرات و سنن غلط جاهلى هنوز برانديشه مردم حاكم بود و امورى مانند سن و ... را در امور سياسى دخيل می ‏دانستند، از این رو به خاطر جوان بودن حضرت على(ع) وى را چندان براى رهبرى جامعه شایسته نمى‏دانستند.

 ج) اين تفكرخطرناك در سطح جامعه رايج بود و توسط كسانى تبليغ می ‏شد كه پيامبر(ص) درصدد آن است كه خويشان خود را براى هميشه بر مسند قدرت و حكومت بنشاند . در اين راستا خدمات ارزنده پيامبر را نوعى بازى سياسى و منفعت شخصي و خانوادگي تفسيرمى‏كردند كه براى چنگ اندازى به حكومت براى خود و اهل بيتش انجام داده است. اين مسئله چنان بالا گرفته بود كه روز غدير پس از معرفى اميرالمومنين  يكى از حاضران صدا زد: «خدايا! پيامبر به ما گفت كه از سوى خدا آمده وكتاب الهى آورده‏ام و ما پذيرفتيم اما اكنون مى‏خواهد داماد و پسرعمویش را بر ما حاكم و مستولى سازد. اگر او راست مى‏گويد سنگى از آسمان ببار و مرا بكش!»

آيا در چنين وضع تا چه اندازه صلاح بود نام آن حضرت و يا ائمه(ع) بعد از ايشان در قرآن به صراحت ذكر شود؟

 ممكن است كسى با خود بينديشد كه اگر چنين بود ريشه اختلافات از بن كنده می ‏شد و امت اسلامى يكپارچه و هم‏ آوا می ‏شدند و راه هدايت راپيشه می ‏ساختند ، زيرا قرآن مورد قبول همه است و برآن اختلافى نيست. اما آيا واقعيت چنين است؟ خير؛ زيرا همان گونه که بیان شد، اين خطر به طور جدى وجود داشت كه بر سر اميرالمومنين(ع) اساس اسلام و قرآن به خطر افتد. اگر نام آن حضرت به صراحت در قرآن مى‏آمد، اين مشكل وجود داشت كه طيف عظيمى كه در جامعه پايگاه تبليغاتى وسيعى داشتند و درصدراطرافيان پيامبر نيز بودند ، رسالت آن حضرت و قرآن و... را يكسره نفى و انكار كنند و يا به تحريف آيات دست زنند  و خطرجدى براى اساس اسلام و قرآن بيافرينند. همان گونه كه در مورد روايات پيامبر چنين كردند .  شايد اين مسأله ابتدا اغراق آميز جلوه نمايد در حالى كه رخدادهاى مهم تاريخى، به خوبى از اين نكته پرده برگرفته‏ اند. در اينجا به ذكر يك نمونه كه در منابع تاريخى مهم اهل تسنن به تكرار آمده و از مسلّمات تاريخى است اشاره می ‏شود:

همه مورخان برجسته آورده‏اند كه چون پيامبر لحظات آخر عمر خويش را مى‏گذراندند، درخواست قلم و لوحي نمودند تا سندى براى امت به يادگار نهند كه هيچ‌گاه به انحراف و ضلالت گرفتار نگردند. معنای اين درخواست براى اطرافيان كاملا روشن بود و هدف از آن با توجه به موضعگيري‌هاى پيشين پيامبر واضح بود.

در اين هنگام عمر صدا زد:  «اين مرد بر اثر شدت تب هذيان مى‏گويد»!! شگفتا پيامبرى كه خداوند در وصفش فرموده است: «و ماينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى ... » در خانه‏اش و نزد عزيزترين و بهترين حاميانش چنين جسارت آميز مورد طعن قرار می‌گيرد و كار به جايى مى‏رسد كه آن حضرت از تصميم خود منصرف مى‏شود! زيرا خوف آن وجود داشت كه اصرار  برآن ، موجب انكار رسالت شود. مسلّماً كسانى كه چنين درخانه پيامبر با وى برخورد می ‏كنند ، خود را به پشتيبانى وسيع اجتماعى، قدرتمند مى‏بينند و گرنه هرگز جرات چنين جسارتى به خود نمی ‏دادند.

پس اصلا بعيد نبود كه با نام بردن از حضرت علي (ع) و امامان ديگر ، اصل وحي و رسالت و قرآن از طرف چنين مسلمان نماها زير سوال رود.

 از همين جا روشن مى‏شود كه سرّ شيوه قرآن چيست، يعنى قرآن هم براى اهل فهم و درك و تعقل حرف خود را زده است و هم كارى كرده كه بیخردان يكسره از اصل دين جدا نشوند و يا در مقابل دين اقدام نكنند و انگيزه‏هاى سياسى باعث نشود كه به طور كلى مردم را از اصل دين و ديانت جدا سازند.

جالب آن است علاوه بر آياتى كه به گونه‏هاى مختلف ولايت اميرالمومنين  را مطرح ساخته‏اند ،سومين آيه‏اى كه در آغاز اين نگاشته آورده‏ايم بسيار روشن اين پيام را داده و همراه با بيان امتيازات خاص آن حضرت، ولايت و رهبرى امت را گوشزد ساخته است.

    براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك:

    1- فروغ ابديت، جعفر سبحانى

    2- رهبرى امام على(ع) از ديدگاه قرآن و پيامبر(ص)،    ترجمه سيد محمود سياهپوش

    3- نقش عايشه در تاريخ اسلام، علامه سيد مرتضى عسكرى

    4- بررسى مسائل كلى امامت، ابراهيم امينى

    5- خاطرات مدرسه، سيد جواد مهرى

    6- معالم المدرستين، علامه سيد مرتضى عسكرى

    7- اجتهاد در مقابل نص،علامه سيد شرف‏الدين.

پي نوشت ها:

1. بقره (2) آيه 185.

2. حجر (15) آيه 9.

3. بحارالانوار، ج 2، ص 90.

4. احزاب (33) آيه 33.

5. مانده (5) آيه‌3.

کلمات کلیدی: 

نظرات

تصویر anoosh
نویسنده anoosh در

سلام،
بسيار مطلب مفيد و جامعي بود. خداوند نام افراد ديگري در آن عصر هم در قرآن نبرده ، از طرفي هم راه هدايت و بندگي خداوند هم بسته نشده پس بايد به اشارات قرآن و ياران حقيقي پيامبر رجوع نمود. لعنت بر بنده ي درهم لعنت بر بنده ي دينار...

Plain text

  • تگ‌های HTML مجاز:
  • آدرس صفحات وب و آدرس‌های پست الکترونیکی بصورت خودکار به پیوند تبدیل می‌شوند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
13 + 0 =
*****